شنبه 7 مرداد 1391 - 0:18

آه این مادر دامن کدام مسئول استان را خواهد گرفت؟

سایت خبری تحلیلی بویرنیوز: خانمی در تماس با بویرنیوز تمایل داشت تا دردهایش از زبان این پایگاه خبری منعکس شود تا شاید گره کار باز شده و مسئولین با دیدن این مطلب قدری وظیفه شناس تر به درخواست ارباب رجوع خود رسیدگی کنند.

مادری رنجیده و نگران: اینجانب مادر کودک نابینای 9ساله،ساکن شهر یاسوج می باشم. کودک من باید مانند تمام بچه ها آموزش ببیند، باید بازی کند،ورزش کند وبه نوعی انرژی خود را تخلیه کند چرا که اگر اینگونه نباشد به دلیل مشکلات عصبی و بی تحرکی دچاره دهها عارضه جسمی می شود و هم از جامعه عقب افتاده و بیش از پیش منزوی می شود.

اما متاسفانه در شهری زندگی می کنیم که امکانات ندارد و یا ادارات زیربط بهزیستی و تربیت بدنی با سینا کوچولو نامهربان هستند.ورزش برای او حکم کار درمان را دارد و به نوعی باعث افزایش

اعتماد به نفسش می شود . اما پی گیری های مکرر من، چه از طریق خود سازمان تربیت بدنی و یا از طریق باشگاههای خصوصی هیچکدام مسئولیت فرزندم را قبول نکرده ویا هزینه

بالایی می خواستند.

کودک من باید آموزش ببیند تا بزرگ شود و برای خودش و جامعه مفید باشد و همچنین باید توانایی انجام دادن اموری را داشته باشد که این امر نیازمند وجود مربی دوره دیده ای که در استان ما نیست و باید از استان های همجوار آورده شود که آن هم به دلایل مختلف امکان پذیر نیست.

آموزش کودکم برای ما خیلی مهم بوده و هست. به همین خاطر زمانی که برای بار اول از این استان نا امید شده بودم ، در 4سالگی فرزندم را به آموزشگاهی در شیراز که به صورت شبانه روزی بود فرستادم ولی بعد از چندین ماه به دلیل دوری کودکم از ما ، مرتب بیمار می شد و با مشورت پزشک مجبور شدم دوباره پسرم را به شهر خودش بازگردانم.

در سال مهرماه 1390 یک مربی از شیراز استخدام کردم و قرار بود هفته ای سه روز به فرزندم آموزش دهد ولی آخرماه دیدم که کارش بازدهی لازم را ندارد در ضمن هزینه های یکماه مربی

حدود400000تومان بود که برایم واقعا سنگین بود. بنابراین به این فکر افتادم که وی را به یک باشگاه ببرم که بعد از رایزنی های زیاد مربی و سرپرست باشگاه با شرایط 3روز در هفته و یک ساعت در روز با ماهی 000|300تومان قبول کردند که دو ماه بییشتر ادامه ندادم و باز هم به خاطر شرایط نامناسب مالی خانواده .

تمام راههایی که به فکرمان می رسید انجام دادم و در آخر به بن بست رسیدم.

بهزیستی استان آخرین راه حلی که به ما پیشنهاد می دهد مهاجرت از شهر یاسوج است که باز هم برایمان مقدور نیست و در ضمن ثبت نام او تنها در مراکز شبانه روزی است که به خاطر دل بستگی که به من دارد،نمی تواند جدایی را تحمل کند و برای خانواده من نیز بسیار سخت می باشد

دل نوشته این مادر نگران و غمگین که از یک سو باید هر روز جگر گوشه خود را بجای اینکه مانند بقیه دانش آموزان عادی در مدرسه ها درس بخواند، باید به دنبال مربی برای تربیت او باشد آنهم با هزینه خودش که یک کارمند عادی است، آیا صواب نیست تا مسئولین با حل این گره ساده کمی از رنج بیشمار این بانو را کم کرده و حداقل نگرانیش را برای آموزش فرزند نابینایش از بین ببرند.

ترس ما از این است که از این پس هر کس فرزندش نابینا شد چاره ای جز مهاجرت از این استان نداشته باشد.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=7806
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما