سه شنبه 3 مرداد 1391 - 23:58

غمنامه ای برای یک سردار

سایت خبری تحلیلی بویر نیوز/منصوره جعفریان سی سخت:

یکسال گذشت

یکسال با تمام دلتنگی ها و غمهایش

با هر آنچه از دیروز به خاطرمان مانده بود

با تجسم صدای مهربان و خنده های دلنشینت

با دیدن عکس قاب گرفته بر دیوار خانه مان

یکسال چه زود گذشت

شاید چنان در غم نبودنت فرو رفته ایم که گذشت روزها و شب ها را حس نمی کنیم

اما یکسال چه سخت گذشت

خزان پائیز دلتنگ مان می کرد و درازای شب های زمستان ثانیه های بی تو بودن را برایمان تکرار و سبزی بهار جای خالی تو را در طبیعت فریاد می زد و اینک دومین رمضان بی تو

شبها با غم نبودنت خوابمان برد و سحرگاهان تازه یادمان می آمد که دیگر نیستی و اشک هامان سرازیر می گشت

دست خودمان نیست

گنجیدن فراق هر کسی در باور انسان آسان نیست

از روزی که آسمانی شدی با خودم می گویم کاش آن همه خوب نبودی کاش آن همه مسافرت ها و دید و بازدید ها نبود و هزاران هزار کاش دیگر . . .

گاه خاطرات کمرشکن می شوند مثل خاطرات دیروز ما

مرداد ماه تا ابد در خاطر ما زشت است و پلید که ماه هجران توست مردادی که امرداد بود و بی مرگی

یکسال گذشت و شهر هنوز در ماتم یک مرد است و شروه ها نام تو را نجوا می کنند

یکسال گذشت و زمزمه لبهایمان “یادش بخیر” است که همین یادها آرام مان می کند . . . اما بغض هامان را چه کنیم؟

بعد از عروج یک شب به خوابم آمدی و آخرین دیدار همان بود و همان . . . و هنوز حسرت یکبار دیگر دیدن تو را به دل دارم

به زیارت مزارت که می آیم دلم که می گیرد با خودم می گویم کاش هیچ وقت جنگی نبود و هجرانی . . .  اما چه سود ؟ دلمان خوش است که خدا گلچین می کند و جایت آن بالا خوب خوب است.

خوب می دانم تاوان عشق خدا را به خود پس دادی و آن بردن تو به آسمان بود و چه تاوانی از این بهتر؟

نام تو برای همیشه در خاطرمان جاودان و تا ابد یاد و خاطرت را در صفحه ی یادگاری ذهن مان خواهیم نگاشت

آری یکسال گذشت و من هر روز به قاب عکست بر دیوار اتاقم نگاه می کنم و آرام می گویم:

“خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته”

به یاد سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید گودرز نجفی

بزرگ مردی که پاسدار گونه زیست و فریادش تنها مهربانی و عشق بود

مهربانی که بهار وجودش ناجوانمردانه در تاریخ4 مرداد 1390 بدست گروهک تروریستی پژاک برای همیشه سرد و خزان شد

 

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=7557
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. دلتنگ گفت:

    خدایا مرا میبرندم کجا میبرند…………………..
    کاش دوباره شبها به خوابم بیاد .هر وقت یادی ازش میکنم بی اختیار بغضم میترکد.خدایا میشود من هم به سوی انها روم .خوشا به سعادتت سردار.

  2. شيرخان عسكري گفت:

    بزر گترين افتخار را نصيب خود كرديد

دیدگاه شما