یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 - 21:30

به یاد معلمی که منشش رنگ و بوی عشایر داشت

شیخ ایرج میرزا پارسه

یادداشت مخاطبان بویرنیوز:

بسمه تعالی

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد با وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

 

به یاد معلمم ( روز معلم گرامی باد)

تنگ انار روستای ما روزگاری در هیچ یک از نقشه های جغرافیایی و روستایی و عشایری از جهت تعلیم و آموزش ملحوظ و مثبوت نبود جاده روستایی نبود برق نبود روستایی با کلبه های سنگی و چوبی در پهنه زمین های ناهموار با دامداری و کشت زمین های دیم با چشم های کم آب برای آشامیدن خودشان و دامشان زندگی را سپری می کردند. شاید ساعات زندگی روزمره شان را با سایه کوه سیاه که مشرف بر روستا بود تنظیم می‌کردند. نظامی به عنوان نظام آموزش عشایر توسط بهمن بیگی برای باسواد کردن مردم در شیراز به وجود آمد که مکتب را به مدرسه ارتقا داد. مکتبی که در روستای تنگ انار به وسیله انسانی مومن و شایسته به نام مرحوم ملا علی داد آزم تشکیل گردید. ولی بعد از مدتی یک تحول تاریخی که نشأت گرفته از مکتب خانه بود و در نظام آموزشی تعلیم و تربیت به فعالیت رسیده بود در روستای تنگ انار تحقق یافت که مردی به نام حاج فایز پارسانسب این افتخار را نصیب خود کرد. پارسانسب پا به عرصه تعلیم و تربیت گذاشت. برای امر تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان کلبه سنگی را به نام مدرسه در روستا با مساعدت پدرش توسط بنای محلی که تخصص در سنگ چینی دارد و از منطقه سرفاریاب دعوت شده بود بنا نهادند .جنس مصالح مدرسه چوب و سنگ بود در مدت کوتاهی آقای پارسانسب راه درازی پیمود و برای تدریس و آموزش روش عملی داشت و گرفتار مقررات دست و پاگیر یا ساعات و وقت های خاصی نبود او شبانه‌روز تلاش بیشتری داشت.

کودکان و نوجوانان بی شناسنامه را در مدرسه می پذیرفت و با بی سوادی پیکار می کرد. در کنار کودکان و خردسالان، جوانان و بزرگسالان را الفبا می‌آموخت برایش فصل تشکیل کلاسها معنایی نداشت ایشان همراه کوچ و ییلاق عشایر آموزش را با حرکات طایفه هماهنگ کرده بود به مردم طایفه اش جان تازه ای داده بود همراه و همرازشان بود او را دوست می‌داشتند عید نوروز که میشد به دیدارش می آمدند افتخار طایفه شان بود بزرگان طایفه به او شادباش می گفتند و به او ارادت می ورزیدند و به او احترام می‌گذاشتند دعوتش می‌کردند به او لقب مدیر داده بودند.

ایشان به امر آموزش توجه خاصی داشتند فقیر و غنی نمی شناختند گوش و چشمش بچه‌های مستعد بود از آنها جهت آموزش بچه ها به عنوان مهارت بهره می گرفت. گاهی رقابت درسی و مسابقه علمی در سرای خاکی مدرسه با تخته و گچ بین دانش آموزان به صورت گروهی و کارگاهی صورت می گرفت که صدای همهمه محاسبه ریاضی بچه ها فضای روستا را پر می‌کرد و گاهی صدای نمایش سمبلیک و پانتومیم درس های کتاب فارسی نظیر( باز باران، داستان دهقان فداکار، درختکاری و نمایش های درسی دیگر اشعار شعر او سرود مردم روستا را به نظاره می نشاند) با دیدن و شنیدن بروز استعدادهای هنری و علمی دانش آموزان و خلاقیت فرزندان شان به وجد می‌آمدند دست به شادی و سرور می زدند او همراه عشایر و رنج ها و محنت ها و سختی های عشایر را در قشلاق و ییلاق چشیده بود.

خون و پوستش از عشایر بود و شخصیت و منشش رنگ بوی عشایری داشت.

یک رنگ با صداقت و نجیب بود و با سخاوت بود در فراز و نشیب‌ها و سختی‌ها مددکار و یاور آنها بود و زبان گویای عشایر بود در کتاب ایل و کفترکش قسمتی از آداب و رسوم و دردها و رنج های عشایر را برای انتقال به نسل نو به رشته تحریر درآورد تا جوانان را با مشکلات عدیده پدران و مادران زحمتکش آن روزگار آشنا کند. پارسانسب نویسنده زبردست بود در نوشتارش از هیچ نویسنده‌ای استنساخ و نسخه‌نویسی نمی کرد .قلمش دارای نثر روان سریع مسجع و مغلق از صناعات ادبی است و مناجات نامه اش در دست چاپ است که مصراع هایی از اذکارش در مقبره اش و مصرعی روی قبرش نوشته شده و تلفیقی از عرفان حافظ و خیام و سنایی است که به سبک خواجه ی انصاری سروده است.

شاگرد کوچکش- شیخ ایرج میرزا پارسه

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=347657
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما