سايت خبري تحليلي بويرنيوز: نامه ای سرگشاده به استاندار
بسم الله الرحمن الرحیم
به کجا مینگری ای تُرک غارتگر من من، خاک خورده ره سفر کرده توأم
باز به کجا مینگری
جناب آقای نیکزاد، استاندار محترم استان کهگیلویه و بویراحمد
چند صباحی است که نُقل محافل ادبی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی استان پروژه تغییر نام استان کهگیلویه و بویراحمد است، پروژه ای که نه تنها دلایلی منطقی در پسِ خود ندارد بلکه در پیشِ خود نیز توجیهاتی دارد که چندان با منطق و عقلانیت منطبق نیست و نه تنها در راستای نمایاندن تاریخ و فرهنگ و هویت استانمان نیست بلکه گویی هدفی جز مخدوش کردن تاریخ و هویتمان ندارد. آیا توجیهاتی که برای تغییر نام استان ارائه شده است نمادی نمایان از این توجیهات نیست؟؟؟
گفت او را ناصحی: ای بیخبر عاقبت اندیش، اگر داری هنر
در نگر پس را به عقل و پیش را همچو پروانه مسوزان خویش را
گفته اید که تلفظ نام کهگیلویه و بویراحمد سخت است!! و کهگیلویه و بویراحمد نامی است طویل!!! جناب آقای استاندار، ذکر دو نکته در اینجا ضروری مینماید:
1) کهگیلویه و بویراحمد تنها نام استانی نیست که از دو بخش (دو واژه) تشکیل شده است. چهار محال و بختیاری، سیستان و بلوچستان، خراسان های رضوی، شمالی و جنوبی و آذربایجان های غربی و شرقی نیز در کنار نام زیبای استانمان خودنمایی میکنند.
2) آیا طرح تغییر نام استانهای طویل طرحی کشوری است؟ یا اینکه استان ما به سان آزمایشگاهی است که حضرتعالی آمده اید کسب تجربه کنید؟ تجربهای که در زمانهای گذشته در استانهای دیگر نتیجه ای جز بازگشتن به خانه اول نداشته است.
گفتهاید که تلفظ کهگیلویه و بویراحمد سخت است!! تلفظ کدام بخش کهگیلویه و بویراحمد سخت است؟ «کهگیلویه»، «بویراحمد» یا «و»!!! واسط آنها؟! جناب آقای استاندار، یا تاریخ نمیدانید که تلفظ کهگیلویه و بویراحمد را سخت میدانید یا تلفظ نام استان برای حضرتعالی که تُرک زبان هستید سخت است. میگویند کسانی که باید از تاریخ درس بگیرند تاریخ نمیخوانند. بیراهه نیست اگر کمی با تاریخ سراسر سرافرازانه این دیار آشنا شوید که اگر تاریخمان را بخوانید و بشناسید با تاریخمان اینگونه بازی نخواهید کرد. جناب آقای استاندار، هویتمان را ملعبه دست خویش نسازید و پند و نصیحت بزرگان این دیار را نشنیده مگیر:
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده خویش ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش.
حضرتعالی و مشاورانتان استدلال!! کردهاید که کهگیلویه و بویراحمد تنها نام دو شهرستان تابع استان را یدک میکشد و دیگر شهرستانها در این نام جای ندارند. بماند که زاگرس!!! کجاها را در بر میگیرد. جناب آقای استاندار، مگر نام دیگر استانها حاکی از در بر گرفتن نام تمامی شهرستانهای تابعشان است؟ جناب آقای نیکزاد، کهگیلویه و بویراحمد نام دو شهرستان تابع استان است و در این زمینه بر استانهایی که تنها نام یک شهر را یدک میکشند برتری داریم. اصفهان، همدان، کرمان، سمنان، بوشهر، اردبیل، کرمانشاه و تهران از جمله این نامها هستند. حال آیا این استدلال!!! شما مضحک نیست؟ جناب آقای استاندار، ناصرالدین شاه قاجار مقابل آینه میایستاد، سبیلش را میتاباند و میگفت: «از خودمان خوشمان میآید». گفتهاند که اربابان همیشه از خودشان خوششان میآید. نکند شما نیز خود را ارباب میدانید و از خودتان خوشتان میآید؟ میدانم که استانداری بالاترین مقام اداری سیاسی یک استان است اما ارباب نیست. بالاترین مقام هستی پس باید کلنگر باشی نه جزءنگر. جناب آقای استاندار به مشکلات استان رسیدگی کنید که تغییر نام دوای درد مردم رنجکشیده و محروم این منطقه از کشور عزیزمان ایران نیست.
ای که میدانم که داری گوش با من، با توأم/ گرچه میدانم برند این کارها ایمان من، بر من مگیر/
سوز دل افسون بُود از لاف دین.
جناب آقای استاندار، مردم این دیار دلسوز انقلاباند اما سوخته دلاند و سوخته رنگ. رنگ و دل سوختهمان را بنگر و سوز دلمان را بشنو، هرچند که رنگ سوختهمان نیز با طرحهای جالب!! حضرتعالی خاکی شده است و دیگر رنگ سوختهمان نمایان نیست. طرح تخریب و تبدیل تپه یاسوج معروف به تپه استانداری آنچنان بر سر و بر و رویمان خاک نشانده است که خاک بر سر و بر شدهایم. جناب آقای استاندار، قریب به 10 سال از عمر 25 سالهام را در شهرهای اصفهان، شیراز و تهران گذراندهام و من خود به چشم خویشتن دیدهام تپههایی را که … . جناب آقای نیکزاد، چگونه به استانداری استان کهگیلویه و بویراحمد رسیدید؟ خشم نکنید!! منظور و مقصودم تقدم رابطه بر ضابطه نیست. بنده را چهکار به این که به گود سیاست وارد شوم؟ منظورم این است که مگر شما به وزارت کشور نرفتید که حکم استانداری خود را بگیرید؟ آیا تهران را هم دیدهاید؟ مگر اصفهان را در مسیری که شما طی کردید تا به یاسوج برسید و بر مسند استانداری تکیه بزنید ندیدهاید؟ آیا تپههای این شهرها را دیدهاید؟ جناب آقای استاندار، با چه ملاک و سنجهای تپه شهرمان را به خاکستر مبدّل کردهای؟ جناب آقای نیکزاد:
مسلّم است که از هر کسی چه کار آید درخت مقل، نه خرما دهد نه شفتالود
آلبر کامو میگوید: کسی که آزادی شما را گرفت، نان شما را هم گرفته است. جناب آقای استاندار، شهرمان (تپهمان) را ویرانه کردی، ناممان را ویرانه مکن. نانمان را بگیر اما هویت، تاریخ و ناممان را مگیر. بر صدر نشستهای و قدر میبینی، به عمارتت کوشیدیم، به خدا قَسمت میدهم به خرابی و ویرانیمان مکوش.
جناب آقای استاندار، حکایت است که پدر و پسری در پی هیزم رهسپار کوه شدند و آنچنان بر الاغ هیزم بار کردند که در راه بازگشت، الاغ از سنگینی بار از بالای کوه به پایین غلتید. پدر دست بر سر زنان خدا را صدا میزد که خدایا خودت آن را نگه دار. پسر رو به پدر کرد و گفت:
الله الله چند گویی ای پدر کارِ خر از دست الله شد به در
حال که کار تپه یاسوج از دست الله هم به در شده است، بگذار نام نیکمان بماند که:
دو چیز حاصل عمر است نام نیک و ثواب و از این دو که بگذری، کل من علیها فان.
امام حسین (ع) فرمودند: «رضی برضاک، تسلیما لامرگ. جناب آقای نیکزاد، آنچه همه در پس میگفتند امام حسین (ع) در پیش گفتند. امیدوارم آنچه اهل قلم و بیان استان در دفاع از نام استان گفتهاند و بنده حقیر هم نه از سر خود بزرگ بینی آوردهام، که
در محفلی که خورشید اندر شمار ذره است خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
خشمتان را برانگیخته نسازد که آنچه گفتهام از خون دل بوده است که:
جام می و خون دل، هر یک به کسی دادند در دایره تقدیر اوضاع چنین باشد.
بگذار جام می برای تو باشد و خون دل برای من. گواری هر دومان باد.
سخن آخر، جناب آقای استاندار، من غم تو میخورم، تو غم مخور. بگذار کهگیلویه و بویراحمدیها غمِ نامشان را بخورند و شما اگر توانا هستید و غمخوار مردمِ زجرکشیده این دیار، غمهای دیگرمان را بخورید که آنچه در این دیار بر هویت و تاریخ سراسر مردانگی کهگیلویه و بویراحمد پیشی گرفته است درد و رنج و غم است.
امیررضا حجتی
مدرس دانشگاه و دانشآموخته کارشناسی ارشد
دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران