یکشنبه 27 اسفند 1402 - 8:58

حضرت معلم “سلام و خداحافظ” ، برای معلمی که از جنس عشق بود

آموزگار مهر و مدارا

(داغ‌یادی برای ملّاعلی آریافر و مهردخت او)

👤 هجیر تشکری

حضرت معلّم «سلام؛ خداحافظ.»

 

صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر

آورده‌ام که فرش کنم زیر پای تو

«انسان‌ها به دو گونه معلم نیاز دارند: معلم‌های کاهنده و … افزاینده. کاهندگان، بیش از آنکه بیاموزانند، آموزش‌های پیشین را … می‌کَنند. آنان غلط‌ها را نشان می‌دهند، بر خطاها انگشت می‌گذارند، جان‌های انباری را سبک‌بار و رودخانه‌ی جامعه را لایروبی می‌کنند. سپس نوبت به افزایندگان می‌رسد که آموزه‌های نو بیاورند و اندیشه‌های بکر بیافرینند. بدون معلم‌های کاهنده، از دره‌ی حماقت و بلاهت بیرون نمی‌آییم و بدون معلم‌های افزاینده، به هیچ قله‌ای نمی‌رسیم [و] آینده بر گرده‌ی زخمی آنان سوار است.»

مرحوم استاد رضا بابایی

«ملاّ علی آریافر» معلّمی کلاه‌نمدی بود. در مقام نشانه‌شناسی می‌توان کسی چون او را وارث سنت‌های اصیل و منزلت انتسابی و آموزه‌های جدید و منزلت اکتسابی دید و فهمید. کنشگری مرزی که در کرانه‌ی سنت و تجدد بومی ایستاده بود. با دلی نورانی و زبانی پر از مهربانی و ادب. معلّمی اهل فضل و فهم.

«تولستوی» می‌گفت: «ما به جنگ جدیدی نیاز داریم! جنگی که سلاح آن‌ کتاب، رهبران آن روشنفکران، و قربانیان آن جهل و عقب‌ماندگی باشد.» و ملّاعلی یکی از کلاه‌نمدی‌های جنگ جدید بود. جنگی که در آن قطار، قلم بود و خشاب، کلام و کفن، کتاب و تفنگچی، متفکر و دشمن، جهل‌. جنگی که به هر سمت و سوی آن بنگریم چیزی جز شکوه و زیبایی نمی‌توان ‌دید. اسلحه‌ی ملّاعلی نیز گچ بود و تخته‌سیاه و شاگردان بسیاری که هر یک چون درختی تناور و گلی خوش‌بو هوا را تر و معطر و تازه می‌کنند.

در میان معلّمین متقدم، ملّاعلی «جلوه‌ی طراوت و‌ شادابی و‌ شکوه» بود.او پناهی بود و تکیه‌گاهی. مهربان بود و متواضع. زنده بود و زبده. آزاده بود و دلداده. فامیل‌‌خواه بود و علاقه‌جو. طناز بود و شوخ. محترم بود و معتبر. آراسته بود و پیراسته؛ و حتی پوشش او درس امّید و زندگی می‌داد.

در میان گونه‌گونه شعرها، ملّاعلی برای من شبیه شعر فردوسی بود. حماسی و استوار و خوش‌تراش و آهنگین و ظفرمند. و خلاصه آن‌که دیبای معلّمی بر اندام زیبای او برازنده بود.

من خرسندم که او معلّمانه نوشته‌های ناچیز مرا می‌خواند. پیام مهر می‌داد و جویای حالم بود. هر وقت در مناسبات او را می‌دیدم باران محبت بی‌دریغش بر سر من می‌بارید. در دیدارها درس آزادگی‌ می‌داد و‌ بر پاس‌داشتِ «ایران» تأکید می‌کرد و از خوارداشتِ ایدئولوژی مبتهج بود؛ چرا که ایران‌دوست بود و فرهنگ‌پرور. به راستی ملّاعلی معلّم امّید بود. صد البتّه او از «حیوان لایعلم» (به تعبیر سعدی) بیزار بود.

کاش در صورت‌بندی حکومت‌ها می‌توانستیم از اجتماع ملّا علی‌ها، علم‌ و ادب‌‌سالاری و یا معلّم‌کراسی را بر انواع رایج حکومت‌ها بیفزاییم! آن‌گاه، تنها زمزمه‌ی محبت رواج می‌داشت و درس مهر بر صدر می‌نشست و مشق عشق قدر می‌دید و راه مدارا ره‌نما بود و خیال شاعری در آسمان می‌چرخید و جز صلح و صفا، در مزرعه‌ی زندگی محصول دیگری کاشت و برداشت نمی‌شد.

نقل است که «ایرج افشار» می‌گفت: «قصه‌های بهمن‌بیگی را که بخوانی دلت می‌خواهد ایلی بشوی»! و من احترام و احتشام مقام معلّمی درقامت ملّا علی و عشق امثال او به تعلیم و آموزش را که می‌دیدم و می‌شنیدم، دلم می‌خواست معلّم باشم.

شوربختانه ملّاعلی با دختر گرامی خود تلخ‌ناک و توأمان جان سپرد. هرچند ز قیل و‌ قال دنیا نیز آسوده شدند. اشک‌واژه‌های من نثار شکوه مهر و معلّمی‌ات آریایی‌‌مرد مهربان و بزرگ‌منش. سر بر شانه‌ی مهردخت خردمند خود بگذار و برای همیشه آرام‌ بخواب حضرت معلّم.

بدرود، سخن‌سالار شیرین‌گفتار.

خداحافظ، خادم فروتن زبان فارسی در مشق‌‌های دبستان.

خداحافظ، معلّم کوههای صعب‌العبور و دشت‌های سبز و دهکده‌های دورافتاده.

بدرود، معلّم کاهنده‌ی افزاینده.

با آرزوی صبر و به امّید اندکی تسلی، محضر دودمان‌های شریف و بزرگ آریایی‌فر، ایلخانی‌پور و پاسره عرض تسلیت و تعزیت دارم.

عاش سعیدا و‌ مات سعیدا.

خدایا بر آن تربت نامدار

به فضلت که باران رحمت ببار

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=359715
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. یزدگرد گفت:

    درود بویرنیوز
    # ملا علی #
    نام آشنا در تعلیم و تربیت خیل عظیمی از هم استانی ها، استاد بی بدیل اخلاق ، فرهیخته ای کم نظیر. انشاالله بهشت برین جایگاهش

دیدگاه شما