برای دانلود رمان هیژا به سایت بویر نیوز خوش آمدید.
قرار است داستان انتقامی سخت از کسایی که زندگی ژیار (هیژا) رو نابود کردند رو بخونیم و لذت ببریم.
ژیار راشد مردی از تبار کُرده که برای حفاظت از مادر و برادرش در مقابل پدر مستبدش به اجبار مجبور به قبول شغل اجدادیشون میشه.
شغلی که به جز و مرگ و خون هیچ چیز دیگه ای نداره، طی یک اتفاق واسه نابودیش اقدام به قتلش میکنن که همسر و فرزندش کشته میشن، ژیار به کما میره و بعد از اون داخل یه آسایشگاه روانی بستری میشه با اومدن ماهلین و دیدن ژیار روند داستان شکل میگیره و ادامه …
مقدمه:
تو تاریکی این سکوت
گز گز تلخ بودنم
مثل یه شعر بی حساب
گرم از تو سرودنم
همه دنیا میگن به هم
این دیوونه خوب بشو نیست
دارو و قرص من تویی
چیزای توی کشو نیست
زنجیر دور دست پام
یه روزی مثل موم میشه
دنیارو آتیش میکشم
روزای شوم تموم میشه
به جای خون توی رگام
انبار باروت جمع شده
زیرفشاراین حصار
کمرم دیگه خم شده
برگرد به این اتاق سرد
تا دیوونت نگات کنه
تو برگردی من خوب میشم
کاش که یکی صدات کنه
مقداری از متن رمان هیژا
بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر مهری هاشمی، رمان هیژا :
نگاه وحشتزدهم میخ چهرهی عصیان زدهش بود.
چشمهاش از خشم میلرزید و صورتش مثل همیشه وهم آور و خوف برانگیز قلبم رو به تب و تاب مینداخت.
هوای اطراف رو بوی خون و دود گرفته بود و جرقههای ناشی از آتیشی که اون خونهی بزرگ رو میسوزوند، جلوی دیدم رو میگرفت.
اون مرد جلوی پاهاش با صورت پر از خون زانو زده بود ولی لبخند میزد.
دستهاش رو از هم باز کرد و نگاهی به نقاشی وحشتناکی که کشیده بود انداخت و با همهی توانش فریاد کشید.
– خیلی وقته منتظر این روز بودم، اینجا محشره زندگی توئه لاشخور، وقت حساب پس دادنه.
آب دهن تلخ شدهم رو از حس وحشتی که صداش بهم منتقل میکرد قورت دادم.
نگاهم مدام بین اون دو مرد در گردش بود.
یکی با صلابت ایستاده و اون یکی با تن خونی و توانی که ازش گرفته شده بود، زیر پاش از درد به خودش میلولید اما نمیترسید.
نترسیده بود که دهن باز کرد و من از وحشت هین کشیدم.
برای دانلود رمان هیژا اینجا کلیک کنید