بویر نیوز – ساعت 7 غروب 23 آبانماه ماجرای قتل یک زن در خیابان پروین اعتصامی محله دولتآباد معمایی پیچیده را پیش روی پلیس جنایی پایتخت قرار داد. وقتی بازپرس دانشور از شعبه 7 دادسرای شهرری به همراه تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران به ریاست سرهنگ مکرم پای در قتلگاه گذاشتند خود را در برابر جسد زن 34 سالهای به نام منصوره دیدند. کارآگاهان که در جستوجوی سرنخی بودند در نخستین اقدام به تحقیق از خانواده منصوره پرداختند و دریافتند قربانی جنایت پیش از مرگ با خواهرش قرار ملاقات داشته تا برای خرید لباس به بازار بروند اما ساعت 4 عصر همان روز در تماس تلفنی که منصوره با خواهرش داشت گفته که شوهر 40 سالهاش به نام «فرشاد» با وی تماس گرفته و قصد دارد برای بردن مدارک شناسایی به خانه برود و به همین خاطر از خواهرش خواسته تا یک ساعت دیرتر به بازار بروند.
خواهر منصوره به افسر جنایی گفت: «منتظر تماس منصوره بودم که یکی از دوستان وی به من زنگ زد و گفت که از شماره موبایل منصوره پیامکی را با این نوشته که «منصوره را خفه کردند؛ به خانوادهاش خبر بدهید» دریافت کرده و بعد از آن نیز تلفن همراه منصوره خاموش شده است.» کارآگاهان خیلی زود شوهر منصوره به نام فرشاد را که هیچ اثری از وی در دست نبود تحت تعقیب گرفتند و پی بردند وی در آستانهاشرفیه زندگی میکند.
بدین ترتیب کارآگاهان تهران خود را به این شهر شمالی رساندند و خود را در برابر ماجرای عجیبی دیدند که در آن فرشاد زن دومی نیز داشته و به خاطر به اجرا گذاشته شدن مهریه از سوی این زن به زندان محکوم شده است و در حال حاضر نیز در زندان به سر میبرد. خیلی زود «فرشاد» از زندان احضار شد و رودرروی پلیس جنایی تهران قرار گرفت.
فرشاد خونسردانه ادعا کرد دخالتی در قتل همسر اول خود نداشته و از شنیدن ماجرای این جنایت خیلی ناراحت است و گفت که در زمان جنایت نه تنها در تهران نبوده بلکه خود را به زندان معرفی کرده بود.
کارآگاهان جنایی در این شاخه به بررسی از زندان پرداخته و پی بردند برخلاف ادعاهای فرشاد، وی چند روز پیش از وقوع جنایت از زندان مرخصی گرفته و پس از گذشت 3 روز از زمان وقوع جنایت با پای خود به زندان رفته است.
همین کافی بود که ردپای این مرد در قتل همسر تهرانیاش فاش شود و فرشاد پشت میز بازجویی دست از دروغگوییهایش بردارد. وی گفت: «مدت 10 سال پیش با همسرم در تهران ازدواج کردم اما در این مدت به خاطر اختلافات شدید، تصمیم گرفتیم به صورت توافقی از همدیگر جدا شویم؛ پس از آن، من به شمال رفته و حدود دو سال پیش با همسر دومم ازدواج کردم؛ پس از گذشت مدتی، منصوره باز با من تماس گرفت و به اصرار وی تصمیم گرفتم دوباره وی را به عقد خود در بیاورم و حتی برای وی خانهای در آستانه اشرفیه تهیه کردم که همسر دومم متوجه موضوع شد و با طرح شکایتی مهریه و نفقهاش را خواست که به خاطر عدم توانایی در پرداخت آنها به زندان محکوم شدم و منصوره نیز باز به تهران برگشت. روز 20 آبانماه برای یک هفته از زندان مرخصی گرفتم و روز جنایت برای دیدن منصوره به تهران آمدم اما در تهران متوجه شدم که وی قصد زندگی با مرا ندارد در حالی که بسیار عصبانی شده بودم، روسریاش را دور گردنش پیچیدم و با برداشتن 50 هزار تومان و ارسال پیامک از طریق تلفن همراه منصوره، گوشی وی را در داخل جوی آب انداخته و به شهر بازگشتم و با توجه به پایان مرخصی زندان، خودم را به زندان معرفی کردم.»