سه شنبه 17 شهریور 1394 - 16:14

مرثیه ای برای یاسوج!!!

در واقع می توان گفت آنچه امروز شهر یاسوج را به پرتگاه اجتماعی نزدیک کرده و جامعه «من گرا» را به شدت تقویت کرده است

گروه اجتماعی – ناصر نصیریان کارشناسی ارشد شهرسازی دانشگاه تهران در مطلبی که در اختیار بویرنیوز قرار داد به پدیده های اجتماعی در شهر یاسوج نگاهی داشته است.

به گزارش بویرنیوز متن این یادداشت به شرح زیر است:

باور کردنش سخت است شهری که هنوز پنج دهه از عمرش نگذشته دچار چنین نارفتار و ناهنجاری های اجتماعی شده باشد، اگر لیستی از میزان تنوع جرم و جنایت و ناهنجاری های اجتماعی شهر یاسوج طی یک سال گذشته راگردآوری بکنیم، دچار شگفتی می شویم و هرکس که نداند ناخودآگاه به یاد کلانشهرهای چند ده میلیونی آمریکای لاتین(عموما مکزیک و برزیل)، هند و یا شهرهای جنوب ایتالیا می افتد، اما باید باور کرد اینجا نه آمریکای لاتین نه هند و نه جنوب ایتالیاست. اینجا شهری است که هنوز بافت اصلی آن را روابط قومی و عشیره ای تشکیل می دهد شهری که اگر تا چند سال پیش بر ارزش های اجتماعی و هنجارهای ناشی از فرهنگ غنی خود می بالید اکنون خود را در رده های بالا میزان جرم و جنایت کشوری می بیند، وضعیت زمانی اسفناک تر می شود که متوجه شویم این شهر جمعیتی کمتر از 120 هزار نفر دارد.

با این همه سوالاتی پیش می آید که نگرانی عمیقی را به وجود می آورد اینکه چگونه شهری که هنوز 5 دهه از عمرش نگذشته از لحاظ تنوع جرم و جنایت و ناهنجاری های اخلاقی پا به پای کلانشهرهای بزگ جهان پیش می رود ؟ چه عاملی موجب سقوط ارزش های اخلاقی در این شهر کوچک شده و باعث شده که یاسوج به لبه پرتگاه و هرج و مرج اجتماعی برسد؟ چرا ارزش های اخلاقی در جامعه ای با بافت سنتی روز به روز کمرنگ تر می شود؟
کم نیستند تعداد افرادساکن شهر یاسوج که خود را در چارچوب قوم و قبیله خود می بینند و از این طریق هویت خود را می سازند و می شناسند، اما زندگی در قرن بیست و یکم و به اصطلاح آن فراپسامدرن به نحو روز افزونی به عنوان برنامه ای فردی زیسته می شود، با رنگ باختن وفاداری ها و پیوندهای طبقاتی بدون در نظر گرفتن روابط اجتماعی با دیگر گروهای طبقاتی باعث شده که افراد به طور وسیعی به سوی زندگی شخصی سوق داده شوند حال آنکه روابط و هنجارهای اخلاقی جامعه از انتخاب های فردی تاثیر می پذیرد. آنچه مسلم است این است که یاسوج نه یک شهر بلکه یک روستا- شهر است.

چنانچه روند شهرنشینی یاسوج مطابق انتظارات و برنامه ها پیش رفته باشد اما آیا به اندازه میزان روند شهرنشینی مردم یاسوج به درکی از فرایند شهرگرائی رسیده اند؟
با کاهش نقش سنت در تعریف حوزه های زندگی اجتماعی زندگی نامه های ما بیشتر نیازمند انتخاب و برنامه ریزی می شوند، ما در عصری زنگی می کنیم که هر فردی خود زندگی نامه اش را می نویسد، عصر مدرن خوب یا بد مردم را دعوت می کند تا خود را به عنوان فرد بسازند«برنامه ریزی، درک و طراحی خود به عنوان فرد و در صورت شکست خود را مقصر بدانند».

بنابراین افراد محکومند تا نویسنده زندگی نامه خود باشند، حال آنکه این زندگی نامه بسته به شرایطی دارد که جامعه مهیا کرده باشد. فروپاشی خانواده هسته ای و سلسله مراتب طبقاتی نامنعطف به منزله رهایی از جامعه سنتی و ورود به جامعه ای است که آن را کلانشهر خطاب می کنند.

از این منظر یاسوج در عین روستا بودن نه یک شهر معمولی بلکه یک کلانشهر تمام عیار است. یکی از دلایل اصلی مشکلات اجتماعی جامعه مدنی ما که مثال بارز آن را در مورد یاسوج می توان بیان کرد پیدایش«بچه های آزادی» است بچه های که یاد گرفته اند، تفریح، تلفن همراه، مخالفت با جریان های اصلی سیاست و غیره می تواند نیرویی در جهت تغییر سیاست های به نحو دلخواه باشد، حال انکه جامعه «نه» می گوید این بچه های آزادی به دنبال راهای جدید برای تخلیه خود و به نوعی لجبازی با جامعه می گردند و از این طریق تخلفی صورت می گیرد که به ضرر خود و جامعه تمام می شود.

در واقع می توان گفت آنچه امروز شهر یاسوج را به پرتگاه اجتماعی نزدیک کرده و جامعه «من گرا» را به شدت تقویت کرده است، خود شیفتگی، خودباوری کاذب، توسعه ارتباطات جمعی بدون درک فرایند فرهنگی آن است که نمونه های آن را می توان در، خشونت، استعمال مواد مخدر،جنایت و رفتار های ضد اجتماعی ملاحظه کرد.
اتزیونی راست می گفت: به جای اتکا به راه حل های اقتصادی و یا دولتی باید جامعه مدنی را بازسازی کنیم، جامعه نیازمند قوانین و یا آزادی های جدید نیست بلکه نیازمند اخلاقی هست که پذیرش همگانی به خصوص نسل جوان برخوردار باشد، باید بتواند استقلال افراطی را مهار بکند. می توان این کار را با تلاش برای بازآفرینی فرهنگ های اخلاقی عمومی از طریق جلسات شهرداری و یا دیگر شبکه ها انجام داد که همه باید در راستای بازکشف صداهای اخلاقی جامعه ما حرکت بکند.

 

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=161517
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. شهروند گفت:

    دوست شهرساز شهری که جمعیت مهاجربر بومی ان رجحان دارد اعتماد به نفسش کجا بود جوانی که از بیکاری از خودش هم خجالت میکشد و خود را سربار و موجودی اس و پاس میداند خود شیفتگی و اعتماد بنفسش از کجا سرچشمه میگیرد دوست شهرساز اول میزان جرم و جنایت ونوع ان را ریشه یابی بفرما بعد مشخص بفرما چه گروهی چه سنی بیشتر مرتکب خلاف میشوند ایا خلاف بیشتر توسط بیکاران صورت میگیرد گروه نوجوان یا جوان یا بزرگسال مرتکب خلاف می شوند با پیداکردن جواب این سئوالات ریشه ها و دلایل افزایش جرم و جنایت معلوم میگیرد.

  2. احسان گفت:

    بیکاری.نداشتن فرهنگ اجتماعی و شهرنشینی کافی. قومی و قبیله ای فکر کردن…

  3. وحید گفت:

    بیکاری در استان عقب افتاده و ففیر ما بیداد میکنه اونوقت اداره مالیات برابر استان اصفهان مالیات از کسبه بدبخت جمع میکنه (نسبت به جمعیت و کارخانه)

  4. غضنفر گفت:

    بیکاری وگرانی وفقر وفحشا بازم بگم نه بگم. چیزی که خودتان میدانی .دانستن یا ندانستن چه فایده .درآمدبا خرجی سالها فاصله دارد ….نفت نداریم گاز نداریم منابع معدنی هم که نداریم باید فقیر بمانیم …وقتی به روستاهایی در نزدیکی لوداب یاسوج بروید میفهمید فقر کامل یعنی چه؟

  5. ایرانی گفت:

    فقر … بیکاری ….. اختلاف طبقاتی عجیب در این شهر کوچک …. کجای دنیا دیدید یه شهر به این کوچکی با صد هزار نفر جمعیت اینقدر اختلاف طبقاتی داشته باشه و مثلا بالاشهر و پایین شهر داشته باشه … شاید خیلیها به سادگی از کنار این مسئله میگذرن اما با این روندی که داره پیش میره باید منتظره فاجعه های بزرگتری باشیم تو این شهر ….

  6. ناشناس گفت:

    اصلی ترین دلیل بیکاری است. ما 8 خانواده هستیم با یک فامیلی مشترک. در این 8 خانواده 35نفر دکترا فوق لیسانس و لیسانس هست که فقط 3نفر از دکتراها که پزشک و دندانپزشک هستن کار و شغل دارن و بقیه همه بیکار. به نظر شما همه این افراد تحصیلکرده که همه در رشته های خوب و دانشگاه های خوب درس خونده اند چرا باید بیکار باشن؟ وقتی کار و درامد نباشه من هم که ادم تحصیلکرده و سالمی هستم دچار افسردگی میشم و ممکنه به سمت اعتیاد و جرم هم برم. در نتیجه بعد از این مرثیه خواندن به سراغ مسئولان و نماینده های یاسوج برید و دلیل این جنایات رو از اونها جویا بشید. دلیل بیکاری و اعتیاد و طلاق رو از اونها جویا بشید. 

  7. طوفان گفت:

    آقازاده ها از بی لیاقتی مسؤلان استانی دارن با پول نفت استان ما باک بنزین پورشه و مازاراتی خودشونو پر میکنند…بعد زیرآب زنی هم تو استانمون بیداد میکنه …ما قشر جوون هم فقط داریم تو این وضعیت خاکستر میشیم …کلام آخر:او شلو لو تشنیم، صحری بلایه

  8. رحمان گفت:

    آخرش معلوم نشد چی میخوای بگی! واقعا معلوم نشد

  9. ناشناس گفت:

    lعنوان رشته شما با محتواي مقاله تان همخواني ندارد.ضمنآ جمعيت فعلي مجموعه شهري ياسوج180هزار نفر است.در ثاني در فرهنگ ما عادت شده كه موضوعات را سياه و سفيد ميبينيم.كجا فروپاشي اجتماعي اتفاق افتاده .شما اين همه همگرايي و وفاق شبكه هاي اجتماعي را ناديده گرفتي و قياس به نفس ميفرمايي.

  10. محمود گفت:

    بیکاری دلیلی نمیشود تا مرتکب جرم شوی .

  11. majid گفت:

    متنی بسیار زیبا و دلنشین و درخور تشویق و پیگیری فراوان

    • یک شهرساز دانشگاه تهرانی دیگه !!! گفت:

      بحثی که ایشون در نظر گرفتن برای رسانه ای کردن ،تخصص ایشون نیست به عنوان یک شهرساز.

      بهتر بود چنین بحثی رو یک کارشناس از رشته های علوم انسانیٍ مرتبط با موضوع باز میکردن

      شهر ما از لحاظ کالبدی و شهرسازی هم مشکلات زیادی داره. 
      شهری که شهردارش به اصطلاح یک دکترای شهرساز باشه و حتی طرح جامع براش تعریف نشه هر چند سال یکبار،باید فاتحش رو خوند. 

  12. توحید گفت:

    سلام مقاله جالبی بود
    فقط من اینجایی که گفتید جوان ها بخاطر اینکه نه می شنوند از راهای دیگر انرژی خود را تخلیه می کنند خب این درست،  ولی این نه شنیدن واسه کل جوان های ایرانی هست  پس نباید یاسوجیا تافته ای جدا بافته باشند درسته؟

  13. بینوا گفت:

    گرفقر از در بیاید فرهنگ که سهله ایمان از پنجره میره بیرون .بزرگترین دلیل جرم وجنایت همینه .داشم بهش فک کن.

دیدگاه شما