دوشنبه 29 آبان 1391 - 15:18

دفاع فيلمساز بویراحمدی از تاریخ کهگیلویه وبویراحمد

پایگاه خبری تحلیلی بویر نیوز / سید محمد مختاری – شما خود بهتر از هر غیر بویر احمدی این بزرگمنشی را در ایشان سراغ داشته اید که این گستاخی را نموده و نامش رادیدگاه شخصی گذاشته و چشمتان را نیز در آفاق به انتظار نقد این قوم می دوانید

جوابی به منتقد تاریخ مردانه و سراسر غیرت و افتخار بویراحمد

به نام خدا ی غیرت

جناب عبدالحمید تقوی بهبهانی

قلم به راحتی می چرخد و آنچه از ردَ شبه یادگار میماند ، چونان تیغ دو لبه ایست که اگر از روی عدم خرد ،تعقل و تامل و یا بسیار دون تر از آن قلم فروشی باشد ،نباید انتظار داشت ازخراشش در امان ماند. چو اینکه اگر از رای نهان و خط سوم باشد که دون کلام خالق و فوق کلام مخلوقی شود که عربده ی هزار درد بشر از هرنژادی شود، بیادگار مانایی چون مثنوی و صاحب ساحتش مولانا که فخربشر است و انچنان قدرتمند که این دو واژه ی عام را خاص خود کرد،رامثال بایدت.

این سیاهه چیزی جز حرمت قلم نیست که شیوه ات را بر آن جسته ای و به یقین قلم چرخانیت اثری جز پوزخندی تلخ نخواهد داشت تاکه اینکه تاملی صرفش کرد ،چه رسد به نقد! همان گونه که خود نیز مجبوربه تمسک و توسل از عاریه گرفتن کلام بزرگ نیکان این وادی در نقد شدیدو با لحنی که فریادش بلند است خود را سراسر مستوجب اشتباه ومنتقدین را به مسامحه دعوت کرده اید، آیا خود آنانرا خوب خوانده اید؟

آیا آنهمه مطلب راجع به آیین نقد جسته اید به مطلبی در باب آداب نوشتن برخورد نکردید؟ در این که آیا مطالبتان ارزش نقد دارد ؟ که با اعتماد به نفس خود رامستحق آن دانسته اید ، بدانید طرح اینگونه مباحث چیزی بیش از مطالب هفته نامه های زرد و شانتاژهای ایشان که البته بسیار موفق تر و مودبانه تراز سیاهه های جنابتان است، نمی باشد و یا دسته کم هنوز زود است،باید صبر کرد تا پشتکار شما و هدف شما در بلند مدت عیان شود واصالت کلامتان، که اگر بیراهه ای از روی ساده لوحی رفته و یا هر دلیل دیگری ، در انشای مسیری صحیح راهنمایتان بود، چه این مطالب چیزی بر خواننده افزون نخواهد و آنچه مسلم است خود تاریخ مانای این ایل است که این کفچه پیمایی ها ی حقیرانه ویرگول منسوخ شده ای دراقیانوس واژگانش نخواهد بود و نوادگان همان بی تاریخی زعم شما ،باهمان درایت گذشتگان، شما را مستحق صدقه ی توجه میدانند و بر شماسخت نمی گیرند وبه یقین شما خود بهتر از هر غیر بویر احمدی این بزرگ منشی را در ایشان سراغ داشته اید که این گستاخی را نموده و نامش رادیدگاه شخصی گذاشته و چشمتان را نیز در آفاق به انتظار نقد این قوم می دوانید.

که به قول همان مانا ادبیات” یا نه خردیشه یا مرد گرونی یی” که باید ایستاد و نظاره کرد، تاکنون که در چنته ی سیاهه ها یت که معرف و ترازوی بی بدیل وزنت است، حجمی به دیده نیامده. با اینحال و اینکه مطلب غیر مستدل و ضعیفتان ارزش نقد ندارد ،بر آن شدم تا شایدخودتان و عواملی که باعث این ارتکاب در شما گردیده را نکته ای در اذهان نمایم.بل بی بهره نمانی تو هم از کرامت این تمدن و خوان آراسته ی بویراحمد .

امید که مصداق” بتی و چشمه ” نباشی. در عجبم از شما ،که شنیده ام از فنی های شریف هستید ، این ایام غریب تاراج غربتیان بر تمدن و حتا نان شبمان ،که وفاق در همه سطح و نوعش را لازمه ی ادامه ی حیات و زنده ماندمان کرده را درک ننموده وچنین نموده اید؟  چرا شما این توهمات را به خود اجازه ی طرح می دهید؟ در کدام مکتب بی هویتی این قاموس را آموخته ای که از زیر بته به نوک سپیدار دشنام دادن را ترجمان ایده پردازی نموده ای؟کجا بوده ای ؟ کیستی ؟

مگر بویر احمدیهای چون دنا استوار، چون بشار سرکش و چون چویل خوشبو و چون غزال عاشق و چون رعد صریح و البته بسان لاله ی واژگون سر به زیر ونجیب، چه مشكلي براي شما ايجاد كرده که اینچنین بی منطق و گستاخانه تاریخشان که البته درامروزه ی ترکتازی بی هویتی ،شاید هیچ امتیازی برای خودشان که خودمان باشد هم دیگر نیست،را اما شما آنهم پر غلط ، بی ارزش میدانید؟

البته آگاهانه یا غیر آن و شاید از عدم اشراف بر تاثیر کلام بروی ناخودآگاه مخاطب ، شما بسیار در حال ستایش این قومید، شنیده ایدبهترین حمله بد دفاع کردن است؟ این را هم من به شما عرض می کنم :بهترین دفاع و ستایش، ناشیانه و بی خردانه حمله کردن است.چو اینکه در مقابل چهار سطر موهنات کلی گویی شش سطر، آنهم با نام و جزییات به تجلیل پرداخته اید، قلم چرخان همزبان، بی شک هیچ کس غارت وخشونت را نمی ستاید، اما آیا شما منصفانه سایر امتیازات و فهم و درک ادیبانه ی همان بقول شما بی خردان را در خوانش شاهنامه ، این گلمیخ زبان و ادب پارسی، و کسب روحیه ی سلحشوری در همان وحشیگریهاشنیده اید؟

شاهنامه خوانی یکی از بارز ترین خصلت های همین قوم بی تاریخ به زعم شماست و مگر میشود صاحب شعور درک شعر بود و جنگ طلب؟ حتما” نکته ای در پس این پارادوکس بر شما پنهان مانده. پس تاملی جدی بایدت دوست قلم چرخان!

در قاموس همیشه عاشق بویراحمد که: رازدل جز به نی و تار نمی باید گفت،سویی از آنست . به وقتش : خاک خودبه زیر پای نداشتن عین خاک بر سری است.سوی دیگرش و در آن هنگام که کوس جبر و بی ناموسی و زور نواخته شود عاشق دفاع از خاک وناموسش میشود ، تا پای جان، که شما اسمش را یاغی گری بگذار..به دماغ!

پسرم که رعد گلوله ی برنوی بویر احمدیها در دفاع از نان شب وناموس ،خواب از سر گرمسیری وتن آفتاب بی خدا لش کرده ات پرانده!.

شاید هم همان آفتاب مقصر است که دمپایی هایت را گشاد تا حوصله ی تحقیق و واکاوی بیشتر نداشته باشی و اینچنین ناله ی زایمان استحاله ات را بلند کرده. براستی این ناله ی زایمان کدام استحاله ات بوده؟ تقدیم ترجیع لبان حق گوی همان دلاور مردان این چند بیت از شاهنامه را خطابت می آورم تا تو نیز اندکی بر آنچه بر سرت آمده بل تاملی کنی:

از ایران وز ترک وز تازیان

نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود

سخنها به کردار بازی بود

همه گنجها زیر دامن نهند

بمیرند و کوشش به دشمن دهند

بود دانشومند و زاهد به نام

بکوشد ازین تا که آید به کام

نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام

همه چارهٔ ورزش و ساز دام

پدر با پسر کین سیم آورد

خورش کشک و پوشش گلیم آورد

زیان کسان از پی سود خویش

بجویند و دین اندر آرند پیش

البته تو بیگناهی ، در روزگار حاکمیت ادبیات ” ممه را لولو برد ” انتظاری از تراوش چیزی غیر از این شاید زیاده خواهی باشد . و تو برای شرفت می جنگی ،همانگونه که بخش غیر قابل دفاع غارتگری بویر احمدیها بخاطر نان شب بوده، و این کاملا” طبیعی است که هر کس برای آنچه ندارد و در پی کسب آنست، بجنگد.

آیا شنیده ای مشت نمونه ی خروار است؟ اگر شنیده ای و از مطالبت جانانه دفاع می کنی ، بدان که منابعت یا جعلیست، یا از روی رمانی ، داستانی ، چیزی، گرته برداری شده و یا اگر اصلا” وجود ندارد و اینهاتوهمات جنابتان است.

ابتدا بروید و مفصل تحقیق کنید، مطمئن باشیدپس از طی این مرحله، که اندکی به تکامل فکر نزدیکتر از الانتان خواهید شد، چنین اشتباه بزرگی را مرتکب نخواهید ، اگر هم به نگاهی آسیب شناسانه و تحلیلی رسیدید بسیار مودبانه و بخردانه برای نامی و نانی خود را به این قوم سراسر افتخار خواهید چسباند.

و دلیل رد منابعت همان بس که دوست و همکار نازنین من، جناب سیدابراهیم تقوی شیرازی متولد 26 مهر هزار و سیصد و یک شمسی که جداند جد شیرازی (به نقل از خود ایشان و نوه اش مانی حقیقی )و ملقب به همین پسوند بوده و اینک همگان وی را به ابراهیم گلستان می شناسند رابویر احمدی ذکر کرده ای!، که البته بویر احمدی بودنش افتخاری بود وصد البته گم در میان سایر افتخارات همین ده کوره ای که با بیست و پنج هزار نفوس، آنهم به اجبار، مرکزیت استان خود را به ثبت رسانید ، میبود.

بویر احمدیهای امروز در تلاطم تمام بد طینتیهای اینچنینی که نقطه ی هدفش تمدن و کوله بارش بی هویتی است، همان بویر احمدیهای دیروزند، غیرتمند و سرکش و رام در مقابل حقیقت. حقیقت ، نه ، واقعیت.

به عادت نوشیدن آب زلال و خنک و گوارای دنا،به رسم استنشاق اکسیژن ناب طبیعت جادویی اش، و به لطف دنیای الوان رنگهای حقیقی اردیبهشت همیشه سبزش، پر مسلم هیچ، جز حقیقت نمی تواند گوارا گر روحشان وخنکای دمشان و آرای تنشان باشد .

بویر احمدی، همیشه ی تاریخ کیفیتش دیده شده نه کمیتش، حقیقت و غرورش به اثبات رسیده نه سازشکاری و کرنشش، نگاهی ساده به بویر احمدیهای خارج از بویراحمد بینداز! کدام میوه فروش بازار های میوه یا کدام نقاش ساختمان وکدام عمله ی بازار بزرگ تهران از این قومند؟ که این مشاغل شریف همه در تسخیر سایر اقوام است و بویر احمدی ای از یاسوج خارج نشده مگردانشجو و وکیل و مدیر و وزیر و هنر مند شاخصی در مملکت و چه بسابسیاریشان در خارج از مرز ها استعداد ناب و توان مدیریتی شان را به اثبات رسانیده اند.

و جالبتر برایتان ، همان اوج لذت واصل شدن به حقیقت، ایشان را به اوج لذت انجام مهمی برای همنوعان نایل کرده ، نه کسب عنوانش . مثلا پزشکان ما درمانگرند نه آقا یا خانم دکتر! با همان ظاهر به قولتان کلم. و چه بسیارند صف کشیدگان پشت در همین کلمی های بی تاریخ ! که ایشان به اجبار نیاز و استمداد ، عمرشان را در اینصفوف به صف کرده اند نه سفارش کاذب تبلیغات.

بله دوست من! اینها تنها حسی آنی و گذرا بود بر این شناخت که علم وادب تجویزت می نماید. و ادامه ات می دهم ، تا به مقصود خویش رسی ،بل در خور نقد هم بیایی ، یعنی بلکه یک نقد هم از من طلبت .

البته تا مویزشدن راه بسیار است بر من و تو ، و لیک انگور بودن به از گوره . سعی کن موفق باشی . (ضمنا” خام جوانی هم اخیرا” دست و دهان نشسته به چوب الف شعر وشعور بویر احمد، بزرگ محمد بهمن بیگی، که البته معلمی وظیفه شناس بیش نیست و این رسم قدر شناسی این قوم پدر دار است که نامش ویادش را میستاید،تازیده بود که شما را در خور آنگونه جواب ندیدم، اگرخواستید در فیس بوک من که به نام حقیقی خودم قابل دسترسی است) ،تورقش کنید . عنوان مطلب اینست: تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف،وگر نه خواهر و مادر آدم باید جورش را بکشن این روزها…ا)

سید محمد مختاری

فیلمساز ومدرس دانشگاه

———————

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

info@boyernews.com

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=16058
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. دهدشتي گفت:

    درود بر قلم سليس و روانت از قديم گفته اند كه دريا با كل سگ نجس نميشود حكايت يه بهبهاني (چرامي)بي… و يك قوم سراسر افتخار به نام بويراحمد

  2. منصور گفت:

    واقعا با خواندن این مقاله افتخار کردم که یک بویراحمدی هستم وباید بگویم کسانیکه فکر میکنند با سیاه نمایی میتوانند هویت یک طایفه بزرگ وبا اصل ونسبی چندهزار ساله را مخدوش کنند باید بدانند ایل بزرگ بویراحمد ومردان وزنان غیور این ایل هرگز اجازه نخواهند داد عده ای بی نام ونشان به اهداف شوم وسیاهی که دارند برسند.من میخواهم مسئولین قضا هر چه سریعتر قاطعانه با شخصی که در جهت از بین بردن وحدت این طایفه شیعه وسایتی که این مطالب موهن را منتشر کرده است برخورد شدید شود تا درس عبرتی شود که هویت یک قوم بزرگ را با قلم رسوایشان وبرای اهداف ناجوانمردانه زیر سوال نبرند.

  3. دکترمرادی تهران گفت:

    آفرین به استاد مختاری ماشاءالله به هنر و قلمت و هزار آفرین به شجاعتت و درود به معرفتت ادبیاتت مرا با دنیای گذشته ام آشنا کرد حداقل فایده نامه تقوی کشف بزرگانی همانند شما بود به این خاطر از تقوی متشکرم باعث شدند مردم بویراحمدبه خود بیایند و متوجه خطرات اطراف خود باشند و نگذارند از احساسات پاک و سادگی در عین صداقتشات سوء استفاده شود

  4. ناشناس گفت:

    آفرین بر استاد
    انصافا حیف است این قلم واین بیان جهت پاسخ به یک افترانامه باشد

  5. ابی جان گفت:

    تاریخ هر قومی پر از فراز ونشیب وجنگ وخونریزی جهت احقاق وحقوق وتثبیت ونگاهداشت زمین وسرزمین می باشد پس دور از انصاف است با نبش قبرکردن گوشه ای از تاریخ مردم دوست داشتنی وزحمت کش وصادق لر وترک رادور ازتمدن خواند .با هم زیر یک بیرق سرود عشق ودوستی بسراییم ودر اعتلای فرهنگ وتمدن ومیراث گرانبهای استانمان بکوشیم.

  6. مهمان ناخوانده گفت:

    جهت اطلاع جناب آقای نویسنده وتنویر افکار عمومی در خصوص نسبت جناب آقای ابراهیم گلستان :ایشان فرزند روحانی محمد شریف تقوی شیرازی از سادات امامزاده علی می باشند که با پدربزرگ جناب آقای عبدالحمید تقوی بهبهانی
    (نویسنده مقاله تاریخ نگاری در بویراحمد)عموزاده هستند
    (اسناد موجود است).که بعدها ابراهیم،فرزندش، شهرت گلستان را برای خود ابتیاع کرد تا شاید از گذشته اش آشنا زدایی کند،گذشته ای که پدر را مجبور به هجرت کرد. و اما اینکه چرا شما شیرازی اش می نامید شاید دلیل اش این باشد که نمی دانستند در خاک کهگیلویه و بویراحمد برای بر عرش نشستن و بزرگی،گردن گلفتی لازم است.
    شاید هم از فضیلت های گذشتگان بی خبر بوده که عطای ماندن را به لقایش بخشید و هجرت کرد.
    و شاید هم صابون گردنکشی و… گذشتگان به تنشان خورده که جلای وطن و قوم کردند.
    هر چه باشد از شما بسی بعید است که در دستی تیشه دارید و در دستی قلم،نمی دانیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را،روشنفکر قلم را ابزاری می کند تا بر بی منطقی فائق آید شما اگر نشانی را می دانید پس چرا هجو گفته و هزل رانده اید.
    آنچه از ذهن شما تراوش کرده به جز واژه هایی زیبا و اما _نه متین_ چیز دیگری نبوده است.لجن پراکنی و توهین که هنر نیست دوست هنرمند.
    نقد با نقد فربه می شود،تو پندار تقوی بهبهانی بیگانه از خویش و ریشه است،تو با تحلیل وارونگی نقدش را سد کن نه با عطش لجام گسیخته وازگان غلیان احساست را کور کن. بیاندیش که چه گفته و چه پیموده ای ای بسیار گو…
    هر که در بند عبارت می شود/ هر چه دارد جمله غارت می شود

    • محمد مختاری گفت:

      درود بر تو
      دینم به در دولت تو چشم دوان است / تا کز دل تو راه به آن تاج نهان است
      در عربده ی بی خردان آنچه بیابی / واپس زدن این ادب تاج کیان است
      از واژه چرانی ثمری نیست که لایق / از دار ادب دور و به افسار دهان است
      من بنده ی آن توام چواکمل گردی / کین راه ره رسیدن فهم گرانُ است
      دوست نازنین من ، میهمان ناخوانده و یا شاید میزبان خود خوانده!باور بفرما چو خواندمت چنان سرشوق شدم که این چند بیت ناقابل و ناقص را برایت سرودن ساز کردم و تقدیمت می کنمش باشد که آیین شاگردی آموخته باشم . و اما همانطور که در متن هم ذکر کرده بودم به نقل از خود ایشان و نوه اش مانی حقیقی ، از ابراهیم گلستان گفتم . بعد از خواندن مطالب جناب تقوی چنان عصبی و بقول ناشی از فهم شماغلیان احساس بر من مستولی گشت که ناتوان از جمع کردن آن اقیانوس واژه که البته از تاریخ بویراحمد بر من سونامی شد گردیدم و اول چیزی که قبل از هر چیز به ذهنم رسید و ساده ترین می پنداشتمش را آوردم ، دلیل سادگی اش هم ارتباط طولانی و دوستی با خانواده گلستان که البته بیشتر کاری بوده و بعد از قریب بیست سال از آغاز این آشنایی برای نخستین بار این مساله رخ می نمود بود . من و حسن غفاری مدت مدیدی با مرحوم کاوه گلستان که دفتر خبری شبکه ی اسوشیتدپرس در ایران را نمایندگی می کرد کار می کردیم . رابطه ی خارج از کار و علاقه ای که ایشان به ما و بخصوص حسن غفاری داشت که حتا پایان نامه ی کارشناسی حسن را بعنوان استاد راهنما در کنار حسن بود و هیچگاه از این مساله چیزی به زبان نیاورد نخستین دلیلم شد ، در پی آن با مانی حقیقی تماس گرفتم ، ایشان هم ابتدا کاملا” منکر و پس از دیدن حساسیت بیش از اندازه ی من در دقیق پاسخ دادن ، ضمن تایید حرفش پیشنهاد طرح موضوع با خود ایشان را داد و من سپس از طریق فیس بوک با ایشان ارتباط و بصورت نوشتاری طرح موضوع کردم ، البته ارتباط ما مسبوق به سابقه بود و ایشان مرا به خاطر هم داشتند و ایشان موضوع را تایید نکردند و نوشتند تا آنجا که من میدانم جد اندر جد شیرازی هستیم و پسوند ما هم به همین دلیل است . شاید آنچه شما می گویید صحیح باشد و بلکه ابراهیم گلستان هم همانطور که گفتند تا آنجا اطلاع دارند و نه بیشتر . پس حرجی نیست دوست من و همان به که این را نیز به هزاران راز تاریخ پیوست کنیم و به احترام اشخاص وارد حیطه ی آنان و حریم فکریشان نشویم . البته من زین پس ایشان را هم تبار خود میدانم . و اما خوشحال خواهم شد بیشتر مرا از آنچه گردنکلفتی بر عرش نشستن و بزرگی در کهگیلویه و بوبر احمد دانسته اید آگاه سازید .و یا آنچه دلیل جلای موطن برای ایشان برشمرده اید ؟ همچنین دوست دارم بدانم تیشه ام کدامست و حضرت عباسم کیست و کجای سیاهه ام هجو و هزل است ؟ کجا متانت را از خودم دور و مستقیم ایشان را آنچنان که شاید مستحقش بود به ناسزا گرفته ام؟ آیادفاع لجن پراکنیست و بسیار راغبم بدانم با اینهمه فضل و کمال که خود را صاحب میدانید و البته بی بهره هم نیستید به جناب تقوی که نا بخردانه توهین و ناسزا به قومی زخمی از تاریخ خونبار خود، حمله کرده چه پاسخ و یا رهنمودی دارید؟ و در نهایت آیا نسخه ای که برای منه کمترین پیچیده اید و بدتر ازهجمه ی من به تقوی مرا هدف قرار داده اید ایا برای خود نمی پیچی و بجای نقد نوشته های من خودم را به باد تهمت بی ادبی و بسیار گویی نمی گرفتی ؟ چو اینکه من صراحتا در خود متن گفته ام که چنین می کنم و مطالب ایشان را نقد نکرده ام و خود ایشان را مخاطب قرار داده ام. با همه ی این تفاصیل اگر خود عبدالحمید تقوی هم باشید که احتمالش دور از ذهن نیست ارادت این کمترین را به اشرافتان بر قلم که از فضلتان است را پذیرفته و به شاگردی بپذیرید و ضمن تامل بر پیشنهادم که گرچه منقال مهم است ، اما ما قال را هم شما به دیده آورید و خود را معرفی فرمایید تا اعتبار کلامتان دو چندان شود . اگر هم اینجا را به هر دلیلی صلاح نمیدانید(که به زعم من مصلحت یکی از مزخرفترین واژه های وادی آزادگی است) نام و نشان و شماره های ارتباطی من بسیار ساده در دسترستان است ، از مدیران محترم همین سایت هم میتوانید بگیرید و بر من منت گذارید تا بیشتر بدانم و بیشتر بیابم . سپاس

      • سیذه فرزانه آرامش گفت:

        سلام بر دوست قلم پرداز و فیلمبردار و البته عجولم جناب سید محمد مختاری.
        جهت اطلاع آن عزیز عرض میکنم که در انتساب خاندان گلستان به سلسله سادات سید تاج الدین علی معروف به(امامزاده علی) جای هیچگونه تردیدی وجود ندارد. مهاجرت این خانواده از مسقط الراسشان (روستای سادات) با هجرت سید محمد حسن به تهران جهت تحصیل آغاز شد. پس از آن فرزند ایشان (سید محمد شریف) از تهران به شیراز کوچ کرده و در آنجا اسکان گزیدند. فرزند معروف ایشان (سید محمد تقی تقوی)در این شهر متولد شد و بالید و هم در این شهر از کسوت روحانیت به در آمد و نام خانوادگی گلستان را برگزید و وارد مناصب دولتی گردید و …
        عموی بزرگوار و فرهیخته ام را چه خوش آید و چه ناخوش ِ ابراهیم بن محمد تقی بن محمد شریف بن محمد حسن می باشند. ادامه این شجره تا سید تاج الدین علی و امام محمد تقی در گوگل موجود است . کافی است برنام سید محمد شریف تقوی شیرازی کلیک کنید تا ثابت شود حداقل در این مورد رازی وجود ندارد.
        در آخر خواهش دارم خواهرزاده ام (مانی جان) را سلام رسانده و نتایج این کشفیات را در علم الرجال به اطلاعشان برسانید تا ایشان نیز مانند شما به تبار بویراحمدی خود افتخار کنند و نفرمایند ما جد اندر جد شیرازی هستیم!!!

  7. ناشناس گفت:

    عدو سبب خیر گردد اگر خدا خواهد
    تهمت های ولحن زشت و بی مقدار تقوی هیچ چیزاز جایگاه وتاریخ پرعظمت بویر احمد چه قبل از انقلاب وچه بعد ار انقلاب وچه جنگ تحمیلی کم نمی کند بلکه برخلاف غرض نویسنده
    آثار معکوس را در پی دارد ازجمله
    کشف چهره های ناشناخته ای همچون استاد مختاری و….ده ها مورد دیگر وهمچنین آثار وتبعات این توهین درآینده مسجل می شود

  8. دهدشت گفت:

    درود بر بویر احمد و بویر احمدی و کی لهراس کی علی خان وکی ولی خان

  9. علی بویراحمدی گفت:

    سلام ودرود بر این داماد گچسارانی که قلمی شیوا وروان وافتخارافرین دارد.امیدوارم دور از تعصبات قومی وقبیله ای بکوشیم با همدلی در اعتلای فرهنگ وتمدن وزنده نگاهداشتن میراث ماندگاراستانمان بکوشیم.

  10. فلاحت پیشه از گچساران گفت:

    در صورت امکان لطفا از طریق مصاحبه ویا معرفی بیشتر اقای مختاری را بیشتر به مردم استان معرفی نمایید .باعث افتخار و سربلنی همه ماست .

  11. مهمان گفت:

    درود استاد مختاری هر بار بهتر از بار قبل این بی ادبان را ادب می کنی . بویراحمد تا امثال تو را دارد غم ندارد

  12. ناشناس گفت:

    آغا بخون شهیدان این مهمان ناخوانده همون تقوی بهبهانیه.

    • حسین گفت:

      .تقوی فامیل نزدیک من است. تا حالا یک مقاله را جواب نداده. یک کامنت هم برای کسی نگذاشته.

  13. کهگیلویه و بویراحمدی گفت:

    درود بر بویراحمد که به اقتضای شرایط زندگی یک زمان برنو برمیدارد و به زور حق میستاند و یک روز قلم برمیدارد و با آبادانی میکوشد!

    • حامد گفت:

      ددرود بر خانم ارامش.که نشان داد سخنان مختاری عزیز فقط پریشانگویی و روده درازی است

  14. عرفان خان =نوه ولی خان گفت:

    کاش یه بار دیگر دوره ولی خان و علی خان می امد.درود بر علی خان و ولی خان

  15. از دهدشت گفت:

    اقای تقوی یادت باشد بیشتر جمعیت بویر احمد در کهگیلویه هستند وبسیارزیادی در گچساران لیشتر زندگی میکنند پس تقریبا به تمام استان توحین کردی

  16. تامرادی گفت:

    درود به خوانین چون عبدالله خان بویراحمدی.محمدحسین خان طاهری.خسروخان بویراحمدی.ناصر خان طاهری که بویراحمدو بویراحمدی بدون خودشون معنی ومفهومی نداره.درود به طوایف تامرادی.جلیلی.طاس احمدی.اولاد میرزاعلی.شیخو و ساداتی

  17. تیرتاجی گفت:

    درود بر شیر پاک مادرت با این مقاله ی پرمعنا و مفهومت…………..
    از انجایی که این مطلب در مقاله جایش خالی بود با گرفتن اجازه از اقای مختاری…
    هرکس که یادش برود ما زیاد نخواهیم برد که امثال همین آقا اسم و اصالت سردار بزرگ ایرانی را(آریوبرزن) به ناحق به عنوان یک بهبهانی و یا حتی یک بختیاری!!!!را ربودند.

  18. ناشناس گفت:

    درود بر شما اقای مختاری شیر پاک خورده واقعا مردی .جواب بی ادبی رو با لفضی صریح قلمی شیوا و رسا بیان فرمودی

  19. چرام گفت:

    مردیم وبامردانگی ها آشنائیم
    فرزندآریوبرزن ازکوه دنائیم
    اسکندرمقدون را ماراه بستیم
    مالشکرمحمودافغان راشکستیم
    ،،،،،،،،،،،،،درودبر جناب مختاری،
    بویراحمدی هیچگاه مبل و قورمه سبزی و خانه گرم ونرم را بر شرف وغیرتش ترجیح نداد،ماها بودیم که آتشخشممان گاه چشم آسمان را سوزاند وگاه دست وبال دشمنان در همه دورانها،،،،حال این آغا هرچه میخواهد بگوید ،نه از اصل ما کاسته میشود و ن بر اصل نداشتهٔ ایشون افزوده

دیدگاه شما