این ماجرا انگار این علامت را دارد که اگر مثل آقای علی عسگری تابع و سر به زیر و مجری باشید سمت هایی چنین حساس در انتظارتان است و اگر نه، از دایره بیرون گذاشته میشوید.
این تنها یکی از واکنشهای گسترده به انتصاب رییس پیشین سازمان صدا وسیما به مدیریت «شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس» است اما از بقیه قابل تأملتر است چون توییت، کار سَلَف او محمد سرافراز است که قبل از علیعسگری رییس همین سازمان صدا و سیما شد و دورۀ نخست را به پایان نرسانده بود که جای خود را به همین آقای علیعسگری داد.
در واکنشی دیگر محمد سرشار، مدیر شبکه پویای تلویزیون نوشت: «هلدینگ پتروشیمی کودکان و نوجوانان سراغ ندارید؟!» و این تصویر را منتشر کرد:
درست است که رییس پیشین صدا و سیما دانش آموختۀ مهندسی الکترونیک و در جای دیگر مدیریت است اما هیچ یک از مسؤولیت های قبلی او کمترین ارتباط و قرابتی با نفت و پتروشیمی نداشته است.
این همه واکنش و غالبا منفی به انتصاب علی عسگری به مدیر عاملی یکی از بزرگترین هولدینگ های پتروشیمی اما برای چیست؟
مگر در آغاز دهۀ 70 محمد هاشمی پس از ریاست صداوسیما قائم مقام وزارت خارجه یا رییس دفتر رییس جمهوری و مدتی معاون اجرایی رییس جمهوری بعد از برادرش نبوده است؟
مگر علی لاریجانی در دهۀ 80 با چند سال فاصله و پس از ریاست صدا وسیما رییس مجلس شورای اسلامی نشد؟
مگر همین جناب مهندس ضرغامی وزیر گردشگری و میراث فرهنگی دولت آقای رییسی که سرتیپ سپاه و مهندس مکانیک است 10 سال رییس صدا وسیما نبوده است؟
با این حال واکنشها منفی است و شاید همین موجب شده رییس سازمان خصوصی سازی اعلام کند «چون شرکت هولدینگ پتروشیمی خلیج فارس در ردیف شرکت هایی است که سهام عدالت دارد، صورت جلسات مجامع آنها باید به تأیید این سازمان برسد در حالی که هنوز صورت جلسهای دربارۀ مدیر عاملی مهندس علی عسگری دریافت نشده است.»
موافقان شاید بگویند صدا و سیما با بودجۀ سالانه 3000 میلیارد تومان که قرار است به 5000 هم برسد و ذیل هیچ یک از قوای سه گانه تعریف نمیشود مهمتر از یک شرکت اقتصادی بود هر قدر هم بزرگ و بورسی و شاخص و در ردیف بزرگترین شرکت های پتروشیمی دنیا باشد.
یا شاید بگویند کاراکتر اصلی او فنی است و انتصاب او به ریاست سازمان صدا وسیما در وضعیت فورس ماژور اتفاق افتاد و چه بسا اگر محمد سرافراز در نیمۀ راه نمیرفت یا کنار گذاشته نمیشد همای حکم رانی جامجم هیچگاه بر شانههای مهندس علیعسگری نمی نشست و این حساسیت هم ایجاد نمیشد.
یا گفته شود در وضعیت تحریمها همه در جنگ اقتصادی به سر می بریم و پتروشیمی و صدا و سیما در یک طیف تعریف میشوند و نباید به دوری علم ارتباطات از مقولۀ نفت و انرژی و پتروشیمی پرداخت و اصلا خدا را چه دیدید وقتی پترو را میتوان با شیمی آمیخت و کیمیاگری کرد شاید مدیا را هم بتوان!
با این همه هیچ یک موجب توجیه افکار عمومی و اصولگرایان آرمان خواهتر نمیشود و این انتصاب را علامت خوبی نمیدانند.
علامت خوبی نیست چون میدانیم هولدینگ پتروشیمی خلیج فارس زیر شدیدترین فشارها در سه سال اخیر جور تأمین ارز را کشیده و گاه دو برابر تعهد درقبال ارز نیمایی عمل کرده و این سؤال پدید می آید که درون این مجموعه با انبوهی از کارشناسان و نخبگان یک مدیر پیدا نشد؟ مگر در دوران مدیریت خود آقای علیعسگری در صدا و سیما سریال «بچه مهندس» تأیید و پخش نشد و حالا هم از آیفیلم پخش نمیشود که موضوع اصلی آن بیتوجهی به نخبگان جوان است؟
علامت خوبی نیست چون این حس را ایجاد کرده که انگار فاتح جنگی شدهاند و غنیمت تقسیم میکنند. علامت خوبی نیست چون برخی به حمایتهای صدا وسیما از آقای رییسی از 95 به بعد نسبت میدهند.
مهم تر از همه اما به یک دلیل ویژه علامت خوبی نیست. آن هم این است که هیچ دیدگاه مستقلی از علی عسگری شاهد نبودهایم و در دوران صدا وسیما هم انگار او اداره نمیکند.
پس اگر می گوییم علامت خوبی نیست به خاطر این نیست که قبلا رییس صدا وسیما بوده و هیچ تشابهی میان دو مجموعه نیست مگر آن که بُعد سیاسی و فرهنگی صدا وسیما را فروگذاریم و از منظر اقتصادی به آن نگاه کنیم. در این حالت از یک اَبَر بنگاه به اَبَر بنگاهی دیگر منتقل شده با این ویژگی که در هر دو این احساس چنگ می زد و می زند که انگار در هیچ یک مرد شماره یک نبوده و نیست و اگر سر از پتروشیمی درآورده به خاطر آن است که حلقه کامل شود. از این رو شاید بتوان این نوع مدیریت را «حلقوی» توصیف کرد.