چاپ این برگه

حمله محمود افغان به کهگیلویه و بویراحمد

گروه فرهنگی / حوزه تاریخ  – وحید دانشی کارشناس ارشد علوم سیاسی در یادداشتی تحلیلی که در اختیاربویرنیوز قرار داده به بررسی حمله محمود افغان به کهگیلویه و بویراحمد پرداخته است.

به گزارش بویرنیوز، متن یادداشت در ادامه می آید:

قبل از پرداختن به اصل مقاله  لازم است این نکته را خدمت همه هم استانی های بزرگوارم عرض کنم که تاریخ عرصه رخداد هاست و هر انسانی که مشتاق حقیقت و طالب زدودن خرافات است، باید تاریخ را براساس دلایل و براهن مکفی به قضاوت بنشیند نه بر اساس گفته هایی که در هیچ یک از منابع معتبر و ارزشمند ثبت نشده اند. تفکر و آزاد اندیشی لازمه یک جامعه باز و متمدن است . جایی که همه یک گونه می اندیشند. فی الواقع اندیشه ای وجود ندارد. احترام گذاردن به افکار هم دیگر و نقد وبررسی آنها، ما را به بهترین راه و انتخاب رهنمون خواهد کرد. و در تعالی فکر به شدت موثر است. واگر فردی از راه مخالفت در می آید لازم است دلایل خود را با سندیت بیان کند نه از روی خیال پردازی ها و هزاران حرف بی سند.تا بوده جنگ خرافه و علم بوده.همیشه انسانهای عامی بر طبل خرافه می کوبند و بر آن می بالند، و با منقولات بی اساس بر معقولات خواص می تازند. و این چنین شادمانه بر حقیقت ذبح شده به قامت غرور ایستاده اند. وتکه های حقیقت را به جام خرافه سر می کشند. وخود نمی دانند چه خیانتها که  به راه راست نکرده اند. می طلبد در همه عرصه ها ما به صورت آکادمیک و علمی با مسائل روبه رو شویم و از برخوردهای احساسی و بدون پشتوانه بر حذر باشیم. و روشنفکران ما خوب می دانند که چراغ حقیقت و دانایی فقط با منطق و برهان روشن می شود و چراغ نادانی با خرافه و مجهولات،

نگاهی به حمله محمود افغان به کهگیلویه و بویراحمد

حرکت محمود افغان به سمت شهر اصفهان و تصرف نسبتا آسان این شهر و شکست دادن آخرین پادشاه بی لیاقت و بی کفایت سلسله صفوی توسط او، محمود را بر آن داشت تا به دیگر نقاط ایران  لشکر کشی کند.  هنگامی که شهر گلپايگان، به دست محمود افتاد و دامنه تسلط وى، تا خوانسار و كاشان كشيده شد. آنوقت محمود، براى سركوبى طوايف كهگيلويه‏ كمر بست.( نادرشاه و بازماندگانش، ص: 17). محمود «خود با سپاه بسيار به عزم تسخير لرستان  و كوه كلونه‏  ( کهگیلویه) و بختيارى روانه گرديد. چون به بلاد بختيارى رسيد، طايفه بختيارى حاضر و آماده بودند، على الغفله بر سپاه محمود ريختند. و كسان بسيار از او به قتل آورده، به محمود غيرت دست داد. به نواحى كوه كلونه به جهة اخذ انتقام رفت». (سفرنامه كروسينسكى، ص: 76) و در همين سال [1136]: شاه محمود افغان با سى هزار نفر سپاه به جانب كوه‏گيلويه و بهبهان تاخت و ايلات آن نواحى در همه‏جا از كناره سپاه افغان درآمده، جماعتى را مى‏كشتند و اهل ده‏دشت كه قصبه كوه‏گيلويه است، فرار كرده، وارد بهبهان كه هشت فرسخى ده‏دشت است گشته، در حصار بهبهان محصور شدند.( فارسنامه ناصری،ج1، ص 503).

این را مردم عزیز ما بدانند که بهبهان در آن دوران متعلق به کهگیلویه بوده است.«و ببايد دانست كه نواحى كوه‏گيلويه را بر دو قسمت نموده‏اند، قسمت مشرقى و شمالى آن را كه وسيع‏تر و بيشتر آن كوهستان است «كوه‏گيلويه» و «پشتكوه» گويند و قسمت جنوبى و مغربى آن را «زير كوه» و «بهبهان» . و «پشتكوه» در اصل سه ناحيه بود: ناحيه بلاد شاپور، ناحيه تل خسروى، ناحيه رون. و «زير کوه» 5 ناحيه بود:

1- ناحيه باشت‏

2- ناحيه حومه ارجان‏

3- ناحيه زيدون‏

4- ناحيه كوه مره‏

5- ناحيه ليراوى‏» (فارسنامه ناصرى، ج‏2، ص: 1469) .

«بهبهان … اهل كوه‏گيلويه، چادر سياه را «بهان» گويند و در زمستان از باران و تابستان از آفتاب آزار كشيدند. در اين جاى چند خانه از خشت و گل ساخته خود را آسوده داشتند و جمعى ديگر كه هنوز در چادرها توقف داشتند از خانه‏هاى خشتى جويا شدند، در جواب گفتند: «به از بهان» است، پس به «بهبهان»شهرت يافت ...(فارسنامه ناصرى، ج‏1، ص: 116).

لشکر محمود از منطقه کوهستنای تنگ تکاب که بزرگترین و مهمترین تنگه عرضی موجود در رشته شمالی بهبهان است و امروزه سد مارون در آن قرار داردوارد شد.( مداری و کیکاوسی، 1381). و قریه بکان( روستای امام رضای فعلی) را تصرف کرد. از روستای بکان تا بهبهان دو فرسخ راه بود و محمود خود را به حصار بهبهان رسانید و آنجا را با لشکرش محاصره کرد. محاصره بهبهان از روز چهارشنبه 16 ربیع الثانی سال 1136 ه.ق صورت گرفت. (کتاب ماه و جغرافیا). محمود افغان بیش از 30 روز بهبهان را محاصره کرد. فارسنامه ناصری محاصره بهبهان را بیش از چند ماه ذکر می کند.شیخ الاسلام بهبهانی آن را 36 روز بیان کرده . محمود افغان ابتدا از راه حیله ونیرنگ وارد شد و وزیر خود را همراه با چند نفر دیگر برای مذاکره با بزرگان بهبهان به سوی دروازه شهر فرستاد. با این کار محمود بین ميرزا قوام الدين طباطبائى كلانتر بهبهان و بزرگان  و کدخدایان اختلاف افتاد به این صورت  که آیا تسلیم محمود شوند یا با او پیکار کنند. اما به دلیل پافشاری کلانتر بهبهان مبنی بر عدم تسلیم، این نقشه محمود افغان به شکست می انجامد. اما افغان ها باز بیکار ننشسته و و تلاششان بر آن بود تا ازحصار قلعه که کوتاه تر بود وارد شوند که باز این مسئله به شکست منجر می شود و کاری از پیش نمی برند. محمود افغان دستور حمله به یکی از دروازه های شهر به نام دروازه «بندبه» را صادر می کند. و فشار لشکر محمود به دروازه لحظه به لحظه زیاد می شود تا اینکه با پرتاب توپ به سمت لشکر محمود و کشته شدن یکی از فرماندهان او،لشکریان پا به فرار می گذارند و مردم بعد از فرار افاغنه تجهیزات آنها را به داخل قلعه هر چند با زحمت فراوان وارد می کنند.

محمود افغان شبانه از ارامنه ای که در لشکرش بودند می خواهد که در زیر دیوار در قسمت جنوبی آن یک سوراخ عمیق وبزرگ بزنند که از قضاپس از این تصمیم باران تا سه روزشروع به باریدن می کند و واین بارش موجب کندی در کندن راه ورودی به حصار می شود ومحمود افغان در این حین از سر وعده و وعید وارد می شود ولی باز به بن بست می رسد.

محمود از آنجایی که می خواست کار نقب زنان ارمنه به خوبی و در خفا پیش رود طرح مذاکره را پیش می کشد تا وقت کافی برای اجرای نقشه داشته باشد. اما بر خلاف میل محمود نقشه او لو می رود و محمود در این نقشه ناکامی نصیب او می شود. از آن همه سپاه، سه هزار نفر افغان برهنه و عريان به اصفهان رسيدند(سفرنامه كروسينسكى، ص: 76). و محمود افغان چون كارى نكرده بود، از خجلت خود، شب تاريك داخل شهر گرديد( تاريخ ايران، ‏ج‏2، ص: 337). در سفر نامه كروسينسكى این چنین آمده که« اتفاقا شبى برفى عظيم باريد. محمود از آن نواحى به جاى ديگر حركت نتوانست كرد. از هر طرف برف راه را بسته بود. اطراف و اكناف محمود را احاطه كردند. تا سه ماه شدت برف و سرما طول كشيد. بهر طرف تاختند، راه به جائى نتوانستند برد. از مانند اسباط بنى اسرائيل در آن تيه بى‏دليل، ذليل و سرگردان ماندند. بعد از سه ماه برف‏ها آب شده، نهرها طغيان نمود. قزلباشيه جسرها( پلها و اتصالات) را بريدند. ناچار گذشتن از آب  خواستن نمود، (مقدور نبود). سپاه و اموال در ميانه تلف شد (و) امكان سلامتى در خود نديدند. بالاخره قاسم خان بختيارى كه از جانب محمود، التفات و اكرام يافته بود، خفيه( پنهانی)، نزد او آدم فرستاد دليل راه بر محمود شدند( راه را به محمود نشان دادند) و از آن همه سپاه سه هزار نفر افغان برهنه و عريان به اصفهان رسيدند . پنهانى در شب داخل شدند و افاغنه از محمود ديگر رو گردان، عازم بلاد و اوطان خود شدند و آتش فتنه، اشتعال يافت. محمود به قدر مقدور، به خوشحال سپاه پرداخته، اهتمام تمام به نوازش و رعايت آنها كرد. پنجاه هزار تومان به سپاه خود بخشش كرد و در ايام فائيز به سبب ضعف به جائى حركت نكرد و در اصفهان بود( سفرنانه كروسينسكى، ص: 76). ومردم بویراحمد که هیچگاه در تاریخ برای متجاوزان سر تعظیم فرود نیاورده اند با رشادت و غیرت محمود افغان در تصرف سرزمینشان ناکام کردند و باز صحنه ای برای تاریخ رقم زدند که وارثانشان همیشه بر غیرت و شرفشان ببالند.

منابع :

  • کتاب ماه و جغرافیا . آبان شماره 150. از 35تا42
  • مداری، ابراهیم و کیکاوسی، علی،1381،نگاهی به توان های گردشگری بهبهان، چاپ اول، تهران، مرکز فرهنگی انتشاراتی ایتا.
  • تاريخ ايران‏، سرپرسى سايكس / ترجمه: سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏،نشر: افسون‏، تهران‏،1380،چاپ: هفتم‏
  • سفرنانه كروسينسكى.كروسينسكى ، ترجمه: عبد الرزاق دنبلى مفتون‏. محقق / مصحح: مريم مير احمدى‏. نشر: توس‏. تهران‏. 1363. چاپ: اول‏
  • فارسنامه ناصرى‏، حاج ميرزا حسن حسينى فسايى‏. محقق / مصحح: منصور رستگار فسايى . نشر: امير كبير. تهران‏. 1382. چاپ: سوم‏
  • نادرشاه و بازماندگانش‏. عبد الحسين نوايى‏.نشر: زرين‏. تهران‏. 1368 ش‏. چاپ: اول‏