بویر نیوز / محمد مطلق – آنچه امروز جامعه ایران را زیر فشار گرفته نه بحران سیاسی یا اقتصادی بلکه از هم پاشیدگی نظام اخلاقی و اصول شهروندی است؛ مفهومی که میتوان آن را هم به عنوان پیامد افت و خیزهای اقتصادی و سیاسی در نظر گرفت و هم خشت اول.
نیچه در رساله سودمندی و “ناسودمندیهای تاریخ برای زندگی”، خودآگاهی تاریخی را سنگ بنای حرکت و پالایش اجتماعی میداند و از این زاویه جنبش پالایش فرهنگی و اخلاقی در آلمان را مورد انتقاد قرار میدهد. او معتقد است این جنبش نگاه درستی به تاریخ ندارد. فریدریش نیچه در این رساله به سه شکل از رو به رو شدن با تاریخ میپردازد: “تاریخ عظمت”، “تاریخ یادواره” و “تاریخ انتقادی”. او دو مدل اول را در نهایت نوعی مواجهه از سر “شکم سیری” با تاریخ میداند؛ چیزی شبیه دور هم جمع شویم و داستان حسن کرد شبستری بخوانیم یا بگردیم خشایاری برای سربلندی ملی پیدا کنیم! اینها نه سودمندی تاریخ بلکه ناسودمندیهای آن است که ملتی را یا به سرگرمیهای بیهوده یا به ناسیونالیسم احساسی و نه میهن پرستی از سر تعقل و خرد، میکشاند.
تاریخ و تاریخ ایران برای هگل نیز مورد توجه است. هگل اعتقاد دارد تاریخ ایران دوره کاملی را پشت سر گذاشته و از این منظر میتواند مثل آزمایشگاهی برای تاریخ دیگر ملل باشد. در این بستر وسیع البته مفاسد هم بسیارند، به عبارت دیگر در این قوطی عطاری، هر چیزی ممکن است پیدا شود؛ از جانفشانیها تا خیانتها، از پیروزیهایی که مسیر تاریخ را تغییر داده تا شکستهای سختی که تمدنی را از میان برداشته است. دکتر سریع القلم با چنین نگاهی است که اعتقاد دارد منابع الهام فرهنگی ما متعدد بوده و این گاه آسیبهایی را نیز به دنبال داشته است. از یک سو ملیت، از سوی دیگر منابع مذهبی و نیز از سویی تجدد خواهی، همه به یک اندازه در کشور ما ریشهدار، غنی و دارای پشتوانههای فکریاند. این اگرچه فینفسه خوب است اما در عمل تضادهایی را دامن زده که حرکت اجتماعی را کند کرده است و از این میان است که مفاهیم تازهای همچون مردم سالاری دینی و یا ملی- مذهبی ساخته و پرداخته شده. بگذریم…
آنچه در این نوشته برای من اهمیت دارد این است که یک: جامعه امروز ایران با مشکلات اخلاقی و فرهنگی بسیاری دست به گریبان است.
دو: ریشه این گرفتاریها تاریخی است اما با بروز بحرانهای سیاسی و اقتصادی، به شکلی ناخودآگاه در رفتار ما بروز پیدا می کند.
سه: برای پالایش چنین رفتارهای ناهنجاری باید ابتدا به مرض و بیماری خود “اعتراف” کنیم، چیزی که لویی استروس آن را تفاوت فرهنگ شرق و غرب میداند و اعتقاد دارد تمدن امروزه غرب مدیون قدرتی است که در اعتراف نهفته.
چهار: پس از اعتراف به بیماریهایی همچون حسادت، زیرآب زنی، کم سوادی، نخبه کشی و احساس ناامنی در کنار فرهیختگان و متخصصان، خرافه گرایی، تکبر، نداشتن درکی درست از عشق به میهن، خشمگین شدنهای بیدلیل و افراطی، ادعا کردنهای بیاساس، رعایت نکردن حقوق دیگران و خود را ذی حق دانستن در هر موردی و… باید نخبگان کشور همچون آلمان، به فکر دورههای پالودگی اخلاقی و فرهنگی باشند و ریشههای تاریخی بیماری و امراض ما را پیدا کرده و به ما نشان دهند.
پنج: ما هنوز ملتی نه اهل مطالعه بلکه اهل فولکلور، ادبیات شفاهی، شنیدن و بازروایی شنیدههای بامزه هستیم، هنوز بسیاری از دانش آموختگان ما خواندن را معادل کنکور و بالا رفتن پایه حقوق میدانند. پدر یا مادر برای گرم نگه داشتن کانون خانواده، حق مطالعه ندارد. کسی که با کتاب وارد مترو میشود “آقای مطالعه” است. تلویزیون فرهیختگان و روشنفکران جامعه را آدمهایی هالو نشان میدهد که نمیتوانند شیر آب را باز و بسته کنند؛ آدمهایی هپروتی که بلد نیستند بچههایشان را تربیت کنند و درنهایت ملنگهایی که میشود به راحتی سرشان را کلاه گذاشت یا به موقع لزوم حالشان را گرفت، کاری که نمیشود با آدمی قلدر و متجاوز به حقوق دیگران کرد.
شش: اگرچه اکنون بازار کتاب پر از کتابهایی است که خواندنشان به معنای دقیق کلمه فرد را بیسواد میکند اما برای رسیدن به خودآگاهی تاریخی، چارهای جز مطالعه نیست و در این میان رمانها بیش از همه انواع کتاب میتوانند نقش آفرینی کنند. از آنجایی که کار رمان “واکاوی” و “اعتراف” است، باید مردم کشور را به خواندن رمان ترغیب کرد و نویسنده را نه همچون برداشت برخی مسئولان فرهنگی، در جایگاه سرگرم کننده مردم یا منحرف کننده آنها بلکه به عنوان یک چاره ساز دید. وظیفه اخلاقی نویسنده نه قضاوت در مورد نااخلاقیهای اجتماعی بلکه نشان دادن آنهاست. در نظر داشته باشیم که غرب خودآگاهی تاریخی خود را با شروع رمان نویسی تجربه کرده است.
شش: علت پیدایش رمان؛ ثبت واقعیت در برابر دروغهای تاریخ و نشان دادن زندگی روزمره اجتماعی در مقابل اشرافیت دربار و درباریان است. بنابراین رمان در یک جمله همان “تاریخ انتقادی” نیچه در برابر “تاریخ عظمت” و “تاریخ یادواره” است.
” محمد مطلق: متولد 1351 بيجار، نويسنده و روزنامهنگار، كارشناس ادبيات فارسي دانشگاه اروميه، عضو انجمن سابق فلسفه تحليلي زبان اروميه، فعاليت در حوزه نقد شعر و ادبيات داستاني، برگزيده جشنواره آيينی سنتي براي تبديل شازده كوچولوي اگزوپري به نمايشنامه منظوم. مسئول راهاندازي روزنامه اعتدال و توسعه، خبرنگار سابق گروه اجتماعي همشهري، دبير سابق گروه گزارش روزنامه ايران، دبير سابق صفحات لايي ايران و در حال حاضر دبير گروه دانش اين روزنامه. نويسنده رمان چاپ نشده سرزمين نسترنهاي سفيد ”
برای پالایش چنین رفتارهای ناهنجاری باید ابتدا به مرض و بیماری خود “اعتراف” کنیم، چیزی که لویی استروس آن را تفاوت فرهنگ شرق و غرب میداند و اعتقاد دارد تمدن امروزه غرب مدیون قدرتی است که در اعتراف نهفته.
برای پالایش چنین رفتارهای ناهنجاری باید ابتدا به مرض و بیماری خود “اعتراف” کنیم، چیزی که لویی استروس آن را تفاوت فرهنگ شرق و غرب میداند و اعتقاد دارد تمدن امروزه غرب مدیون قدرتی است که در اعتراف نهفته.