یکشنبه 20 بهمن 1398 - 15:49

ستار هدايت خواه:اصولگرا به معنای رایج که لاریجانی و ناطق باشند نیستم/اگر مصلحت اندیشی نبود روحانی نباید تایید میشد

ستار هدایت خواه کاندیدای انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه تهران در گفت  گو با برنامه سه نقطه پیرامون موضوعات مختلف از جمله انتخابات، موضوعات سیاسی و دیگر مقوله ها مطالبی را بیان کرد.

به گزارش بويـرنيـوز، متن این گفت و گو  در زیر آمده است:

مصاحبه کننده: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام داریم خدمت یکایک شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه گفتگو محور سه نقطه. از اینکه برنامه سه نقطه را برای دیدن انتخاب کردید بسیار ممنونیم. در این برنامه خدمت جناب آقای دکتر هدایت­خواه خواهیم بود نماینده مردم استان در مجلس شورای اسلامی در دو دوره و کاندیدای انتخابات مجلس در این دوره البته از حوزه­ ی تهران. آقای دکتر خیلی خوش آمدید به برنامه سه نقطه امیدواریم بتوانیم بحث بسیار خوبی را با شما در این برنامه داشته باشیم اگر سلام علیکی دارید بفرمایید.

هدایت خواه: بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خدمت شما و همکارانتان و همینطور بینندگان عزیز این برنامه سلام عرض می­کنم. تشکر می­کنم از این فرصتی که فراهم کردید ان‌شاءالله امیدواریم که گفت‌وگویی باشد که برای بینندگان مفید باشد.

مصاحبه کننده:  آقای دکتر قبل از اینکه وارد سوالات بشویم این نکته را عرض کنم خدمتتون که سوالاتی که مطرح می­کنیم مورد تایید یا رد ما نیست و سوالات جمع آوری شده از منتقدین و حتی موافقین شما و امیدواریم که در خصوص برخی از مواردی که ان­شالله طرح می‌کنیم شفاف‌سازی از طرف شما صورت بگیرد. به عنوان اولین سوال یک نکته‌ای که معمولاً منتقدین شما مطرح می‌کنند این است که آقای هدایت­خواه نسبت به مسائل کشوری موضع‌گیری‌های بسیار صریحی دارند اما نسبت به مسائل استانی و مسئولین استانی در این سال‌ها در رسانه کار خاص و یا صحبت خاصی انجام نشده به نوعی آقای هدایت­خواه نیروی حاکمیت معرفی می‌شوند تا نیرویی مردم و استان، آیا این را شما قبول دارید؟

هدایت خواه: اگر موضع­گیری نسبت به مسائل کلی کشور به معنای اینکه نیروی مردم محسوب نشود باید ببینیم آیا این مواضعی که نسبت به مسائل کلی کشور بوده در راستای مصالح مردم بوده یا نبوده؟ که اعتقاد بنده این بوده که همواره در همه دولت­ها آنچه را که مصلحت مردم بوده بنده مبنا قرار دادم این یک نکته. پس اینکه چون مواضعم در مسائل استانی خیلی گاهی مواقع صریح یا ابراز نشده حالا مواضع من که صریح و روشن هست ابراز نشده استنتاج غلطی است که تصور کنیم که در راستای اهداف مردم نبوده، ما معتقدیم که حتی مسئولین استانی سیاست‌هایی را اعمال می‌کنند که در سطح ملی برایشان طراحی شده، و اگر کسی بخواهد به صورت دقیق و ریشه­ ای با مسائل برخورد کند باید نگاه کلان داشته باشد و ریشه­ ها را ببیند. اینها شاخ و برگ‌ها و نتایج آثار آن سیاست‌های کلانی هستند که در کشور اعمال می‌شود این یک دلیل بوده، نکته دوم اینکه معمولا در استان چون گاهی نگاه‌ها بسته و اگر بنده موضع­گیری کنم صرفاً حمل بر مسائل سیاسی، انتخاباتی و جناحی می‌شده بنده سعی می­کردم که از این جهت ورود پیدا نکنم و آن نگاه کلان را داشته باشند و سیاست‌های کلان را نقد کنم تا بفهمند من با مبنا ورود پیدا می کنم با افراد مشکلی ندارم،  به ‌همین خاطر معمولاً بنای من این بود در مسائل استانی که معمولاً هم پیش و پا افتاده بوده ورود پیدا نکنم چون گاهی برداشت­های خاص جناحی سیاسی می­ شده و بعضی­ها از آن سوء استفاده می­کردند و بر همین اساس نگاه من این نبوده که ورود به این مسائل جزئی پیدا کنم.

مصاحبه کننده: بعضی­ها در فضای دانشگاهی ما با یک تئوری مواجه هستیم که اقتصاد زیربنای فرهنگ است یا فرهنگ زیربنای اقتصاد، آن چیزی که معمولاً از زبان شما شنیدیم این بوده که شما خودتان را نیروی فرهنگی قلمداد کردید و وقتی که از شما می‌پرسند اولویت کار شما چیست؟ کار فرهنگی را در صدر کارها می­دانید. با توجه به مشکلات چند سال گذشته جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن استان ما هم شما چرا رویکردتان باز هم فرهنگی است؟ آیا نباید بروید سراغ رویکردهای اقتصادی؟ و اگر ما نتوانیم مسائل اقتصادی­مان را حل کنیم آیا می‌توانیم حرف از فرهنگ بزنیم؟

هدایت خواه: ببینید بحث مبنایی که اشاره کردید قاعدتاً باید حل بشود، آیا ما اقتصاد را زیربنا می‌دانیم مثل مارکسیست­ها یا فرهنگ را؟ ما در نگاه دینی معتقدیم که حتی سیاست­های اقتصادی ما ریشه در فرهنگ ما دارد، یعنی اگر الان در عرصه اقتصاد مشکل داریم بر می­گردد به نگاه­هایی که در حوزه اقتصاد وجود دارد. امروز اگر در جامعه فقر، فساد و تبعیض موجود است نتیجه سیاست‌های اقتصادی برگرفته از نگاه لیبرال دموکراسی است.

نگاه لیبرال دموکراسی نگاهی است که به انسان دارد یعنی از یک طرف به صورت نگاه فکری و مبنایی اعتقاد دارم که اگر قرار است اقتصاد ما درست شود باید نگاه‌مان به انسان درست شود، نگاهمان به جهان درست شود و نگاه‌مان به اینکه آیا دین توان اداره جامعه را دارد یا ندارد؟ آیا دین، اقتصاد متناسب با اهداف خودش را دارد یا ندارد؟ پس اختلاف ما اینجاست که اگر در این نزدیک به چهل و یک سال گذشته ما در حوزه اقتصاد مشکلاتی داشتیم قطعاً بر می‌گردد به همین اختلاف در نگاه، که کسانی معتقد بودند دین برنامه لازم برای اداره جامعه و از جمله اقتصاد را ندارد، در حالی که امام رهبری و کسانی که نگاه امام و رهبری را قبول داشتند نقطه مقابل این بود، اقتصاد مقاومتی بر همین اساس طراحی شد این یک نکته.

نکته دیگر اینکه مشکلات اقتصادی ما در کشور و در استان بخش عظیم آن ریشه در نگاه فرهنگی ما دارد. مثلاً فرهنگ کار، اگر در یک جامعه فرهنگ کار ضعیف باشد به طور طبیعی بیکاری و مشکلات اقتصادی ظهور و بروز پیدا خواهد کرد، چرا در یزدی که خیلی از امکانات و منابع طبیعی که امروز ما داریم ندارند می­گویند درصد بیکاری بسیار پایین است؟ چون فرهنگ کار آنجا رایج است، یعنی مردم سعی می­کنند با کار و تلاش شبانه‌روزی آن هم نه با نگاه این که در یک مدت کوتاهی به آلاف و الوف برسند.

مثلاً ما داریم کسانی که می‌خواهند با کم کاری در یک زمان بسیار کوتاه به آلاف و الوف برسند، پس این نگاه غلط است، این فرهنگ غلط است یا مثلاً فرهنگ مصرف که یکی از مسائل حوزه اقتصاد است، اگر ما بگوییم اقتصاد عبارت از بخش تولید، بخش توزیع و بخش مصرف اینها را بگویم، در حوزه تولید کار حرف اصلی را می‌زند اگر فرهنگ کار ضعیف باشد شما به تولید ممکن نمی­رسید.

در حوزه مصرف، فرهنگ مصرف اگر اهل اسرافکاری باشیم اهل ریخت و پاش باشیم، اهل تبذیر باشیم طبیعتاً این مصرف درستی نخواهد بود و مشکلات جامعه حل نمی شود،  همین امروز من داشتم از امام صادق حدیثی می‌خواندم که فرموده بود: «اسراف عامل فقر است و میانه روی در مصرف عامل غنا و بی­نیازی است» الان ما فرهنگمان فرهنگ اسراف است، شما آمارها را سراغ دارید که ما متوسط مصرف بنزین کشور ۸۰ میلیونی به اندازه یک کشور یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفری جمعیت است، برق ما دو برابر متوسط دنیا، گاز دو برابر متوسط دنیا، نان سه برابر متوسط دنیا، برنج دو برابر متوسط دنیا، گوشت ۳ برابر متوسط دنیا است یعنی مصرف­گرا هستیم، پس این نیاز به کار فرهنگی دارد. در حوزه توزیع هم همین است اگر کسانی  روحیه دلالی، این روحیه را باید چه کسی تنظیم کند؟ با کار فرهنگی. روحیه اینکه بی‌انصافی داشته باشند این روحیه­ ها وجود دارد، بله بنده بر این اساس اعتقادم این است که اگر ما بتوانیم در حوزه فرهنگ کار اساسی کنیم چه نگاه کلان که ما نگاهمان به سیاست‌های اقتصادی و برنامه ­های کلان، نگاه مبتنی بر دین و آموز­های دینی باشد، چه در عرصه عمل یعنی حوزه تولید که بحث فرهنگ کار است، و  حوزه مصرف اصلاح شود.

مصاحبه کننده: پس یعنی شما معتقدید که شرایط برای کار وجود دارد اما فرهنگ کار وجود ندارد یعنی مردم اینجا یک مقدار مقصرتر هستند تا مسوولین؟

هدایت خواه: نه بخش اعظم مسئولین هستند چون به هر حال کار فرهنگ­سازی را باید مسوولین انجام بدهند، اگر فرض کنید مسئولین ما خودشان اهل کار باشند به معنای واقعی الان مثال می‌زنم مردم چقدر اعتقاد دارند رئیس جمهور چند ساعت در روز کار می­کند؟ رئیس جمهوری که نفر اول اجرایی کشور است اگر مثلاً در روز دیر بیاید سرکار زود تشریف ببرد، بخشی از کار و وقت خود را صرف برخی امور دیگر بکند، پیغمبر هم فرمود: «الناس علی دین ملوکهم» مردم بر دین و آیین فرمانروایان و مسئولین­شان هستند، اگر فرهنگ کار در جامعه ما ضعیف است ریشه در رفتار مسوولین ما دارد طبق فرمایش پیامبر. اگر فرهنگ مصرف بالاست یعنی فرهنگ اسراف­کاری وجود دارد چون مردم می­بینند که مسئولین ما اسراف­کاری می­کنند، چون مردم می ­بینند بعضی از مسوولین ما خانه­ های چند صد میلیاردی یا ماشین­های چند میلیاردی سوار می ­شوند.

مصاحبه کننده: با همین مقدمه شما آیا قبول دارید اعتماد مردم به سیاسیون یا به حکومت خیلی کمرنگ­تر شده است؟

هدایت خواه: به سیاسیون بله اما اصل حکومت و نظام را بنده معتقد هستم که همچنان مردم ما، نظرسنجی‌هایی که غربی‌ها نشان دادند اینکه خود مردم به اصل نظام اعتقاد دارند اما به رفتارهای مسئولین و همانطور که شما فرمودید بسیاری از سیاسیون مردم اعتمادشان بسیار پایین آمده به دلیل اینکه هم به وعده­ های خود وفا نکردند یعنی به مردم وعده ­هایی دادند که عمل نکردند و هم در عرصه عمل، رفتارهایی از خودشان نشان دادند که با آن ادعاها و شعارهایی که مطرح می­ شود چندان سازگار نیست، وقتی دوگانگی در قول و عمل وجود داشته باشد به طور طبیعی مردم بی ­اعتماد می‌شوند و این دوگانگی ­ها بله باعث بی ­اعتمادی مردم می­ شود.

 مصاحبه کننده: پس یعنی این شکاف بین حکومت و مردم نیست، بین سیاسیون و دولت مردان است؟

هدایت خواه: مردم و بعضی از مسوولین را می توان اشاره کرد، مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم آنجایی که بعضی از ارزش­هایی را که انقلاب اسلامی منادی آن است فرمودند: دلزدگی مردم نه از این ارزش­هاست، دلزدگی مردم از آن مسوولینی است که به این ارزش­ها پایبند نبودند و الا حکومتی که منادی عدالت است، منادی آزادی است، منادی عزت است، منادی معنویت است همه این را چون مبتنی بر فطرت­شان است دوست دارند، اما وقتی می‌بینند مسئولینی می‌آیند که به این ارزش‌ها پایبند نیستند مردم نسبت به این­ها بی­ اعتماد می‌شوند و به تعبیر شما دلزده می­ شوند.

مصاحبه کننده: آقای دکتر سوال بعدی را می‌خواهیم یک مقدار نسبت به خود شما مطرح کنیم، اینکه شما خودتان را منتسب به کدام جریان سیاسی می­ دانید؟ اصولگرا هستید؟ اصولگرایی سنتی هستید؟ پایداری هستید؟ این را می‌توانید برای ما شفاف­سازی کنید؟

هدایت خواه: من خودم را در جریان انقلابی تعریف می‌کنم

مصاحبه کننده: یعنی اصولگرا نیستید؟

هدایت خواه: اصولگرا به آن معنای رایج که لاریجانی هم اصولگرا بوده است ناطق هم اصولگرا بوده است نه

مصاحبه کننده: اصلا این دوگانه اصولگرا و اصلاح‌طلب را شما قبول دارید؟

هدایت خواه: در یک دوره‌ای در شرایط زمانی پیش می ­آید که ابتدا صف­بندی­ هایی با یک عناوینی می شود، اما کم‌کم عناوین دستکاری می‌شوند یا افرادی که از این عناوین استفاده می‌کنند یا بگوییم سوء استفاده می‌کنند باعث می‌شود این عناوین از آن ملاک­ها و معیارهای اصلی آنها دور شود، عنوان اصولگرایی از آن معیارها و ملاک هایی است که روز اول شکل گرفت، دور شده است چون خیلی از کسانی که مدعی اصولگرایی بودند امروز عملاً اصولگرا نیستند و پایبند به اصول نیستند.

ما بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری مبنا را انقلابی و غیر انقلابی می‌دانیم و فکر می­کنم این بهترین مبنا برای شناخت افراد، گروه­ها و جریان­های مختلف باشد. چون ممکن است در این انقلابی اصولگرا باشد، چه بسا اصلاح‌طلبی باشد که با معیارهای انقلابی هم سازگار باشد چه بسا اعضای جریان­ها و جبهه‌های مختلف دیگری که اشاره فرمودید در این عنوان کلی بگنجد، ما مبنا را این قرار می‌دهیم.

مصاحبه کننده به این دوگانه اعتقاد ندارید اصلاً؟ دوگانه‌ای که الآن مرسوم است؟

هدایت خواه: الان نه، در شرایط کنونی اگر شما در این دوگانه فرض کنید آقای لاریجانی و آقای ناطق و بعضی از افراد دیگر که معمولاً در این عنوان تعریف می­شدند جزء اصولگراها بدانیم حالا چه اصولگرای معتدل چه میانه‌رو و اینها؟

مصاحبه کننده آقای دکتر بعضی از مواضع شما  نگاه صفر و صدی دارد مثلاً شما در جایی آقای تاج گردان را ظاهراً یزید خواندید و یا کوروش کبیر را کلاً نفی کردید و گفتید همچین چیزی وجود نداشته در صورتی که به لحاظ علمی به این قضیه نگاه کنیم نمی‌توانیم تأیید کنیم نمی توانیم رد کنیم به همان میزان که میزان رد کوروش وجود دارد میزان تاییدش هم هست یا مثلاً اصلاح طلب­ها را کلاً منحرف می­خوانید در مسیر سکولاریسم اینها را تعریف می­کنید اینها به نظر می‌رسد که زدگی در مخاطب ایجاد می‌کند و مخاطبان را به یک سمت دیگرسوق می دهید. شما چقدر این را قبول دارید؟

هدایت خواه: ببینید بخشی از این مطالبی که فرمودید را اصلاً من نگفتم، به بنده منتسب نیست، من نگفتم آقای تاج­گردون یزید است در جلسه ­ای دانشجویی از من سوال کرد که آیا شما آقای تاجگردان را انقلابی می‌دانید؟ گفتم نه من ایشان را انقلابی نمی‌دانم، بعد یک کسی وسط جلسه بلند شد گفت الان ایشان محبوبیت دارد بین مردم، تعداد زیادی از مردم طرفدارش هستند، گفتم محبوبیت ملاک انقلابی بودن نیست اگر محبوبیت بر پایه طرفداری باشد یزید هم تعداد طرفدارانش از امام حسین (ع) بیشتر بودند.

مصاحبه کننده : مثال اینجا ذهن را متقاطع می­کند به سمت …

هدایت خواه: در مثل می‌گویند مناقشه نیست، مثل است دیگر به این معنا نیست که ایشان یزید است، که گفته که یزید است؟ من ملاک را دارم نقد می­کنم می‌گویم اگر ملاک محبوبیت باشد یزید به ظاهر محبوبیتش از امام حسین  (ع) بیشتر بوده است یعنی کسانی که از یزید حمایت می‌کردند حالا ممکن است یزید با تهدید و تطمیع و امثال اینها بوده دیگران هم ممکن است از همین روش استفاده کرده باشند.

پس این ملاک نیست من مبنا را گفتم بنابراین من نگفتم ایشان یزید است گفتم اگر مبنای محبوبیت ملاک باشد پس باید بگوییم یزید از امام حسین انقلابی­تر بوده است این مبنا غلط بوده است.

در مورد کوروش هم من چنین چیزی نگفتم، من فقط در مورد کوروش سوالاتی کردم از کسانی که در این زمینه 20الی 30 تا سوال در مورد بحث هخامنشی و کوروش و امثال اینها داشتم یکی این بوده که کشوری که حدود هفت هزار سال سابقه تمدنی دارد شما چرا  مبنای این کشور را ۲۵۰۰ سال می­ گذارید؟ آیا  به نوعی نادیده گرفتن یک پیشینه تاریخی بلند نیست؟ این یک موضوع، موضوع دوم  طبق سوالاتی که داشتم این بود که از لحاظ تاریخی همانطور که شما فرمودید ما خیلی منبع تاریخی موثق ایرانی در مورد کوروش نداریم، یعنی هیچ منبع تاریخی موثق ایرانی در مورد کوروش نداریم.

سوال کردم گفتم کوروش با این عظمتی که گفته می‌شود که می­گویید وجود دارد، سوال من این بود اگر کوروش با چنین عظمتی بوده چرا کسی مثل فردوسی که به خودش می­ بالد می‌گوید من ۳۰ سال زحمت کشیدم برای اینکه عجم را زنده کنم «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» چرا یک بار اسمی از کوروش در شاهنامه فردوسی نیست؟ اگر انسانی با این عظمت بوده، چرا در آثار بزرگان دیگر ما نیست؟ چرا تا قبل از پهلوی در هیچ منبع تاریخی داخلی کسی دم از کوروش نمیزند؟ این­ها سوالاتی بود و سوالاتی از این قبیل. من نخواستم اصل کوروش را نفی کنم.

مصاحبه کننده: آخر سوالات استفهام انکاری بوده، چرا سوال­های آن طرفی را نپرسیدید؟ سوال­هایی که مثلاً آیت الله طباطبایی راجع به کوروش مطرح کرده؟

هدایت خواه: اتفاقاً این را هم بحث کردم که آیا علامه طباطبایی خودشان یا اینکه از حسن هیکل که او ادعا کرده است؟

مصاحبه کننده: سوالاتی که اصلاً  کوروش را تایید کند چرا مطرح نشده است؟

هدایت خواه: ببینید یک انسانی که می‌خواهد کار تحقیق کند صرفاً که نمی ­رود بگردد سوالاتی را که تایید بکند، یک انسان محقق باید بی‌طرف باشد باید همه سوالات را مطرح کند همین سوال را مطرح کردم، که آیا کوروشی که گفته می‌شود ذوالقرنین است واقعا تحقیقات تاریخی نشان می‌دهد ذوالقرنین است یا نیست؟ این را باید تحقیق کنیم به عنوان یک محقق که می‌خواهد یک حقیقتی کشف شود باید همه ابعاد مسئله را ببیند و همه این سوالات را بیگانگان بخشی را مطرح می­ کنند می­پرسند و گاهی وهن می­ کنند وقتی می­ بینند که ما مثلاً یک حرفی را بزرگ می­کنیم در حالی که مستند تاریخی ندارد.

ولی اولین بار یک گردشگر انگلیسی  می­ رود در منطقه پاسارگارد بعد اینجا می‌گوید قبر کوروش است تا قبل از آن مردم می­ گفتند قبر مادر سلیمان بوده یکدفعه می‌شود قبر کوروش، آن هم گردشگر بوده است نه مورخ بوده و نه باستان­شناس بوده و امثال اینها. من سوالاتی کردم گفتم که این سوالات را جواب بدهند ما هم به عنوان یک ایرانی خیلی خوشحال می‌شوم افتخار می­کنم به پیشینه تاریخی خودم و عظمت ایران را هر چه عظیم­تر ببینم بیشتر  افتخار می­کنم در عالم می­توانم به آن افتخار کنم، اما می ­گویم اولاً چرا پیشینه را شما محدود می­کنید؟

چرا ما در کشور خودمان که همین چند روز پیش دانشجویان از من سوال کردند گفته می­شود حضرت ابراهیم ایرانی بوده، گفتم من از بعضی از منابع خارجی دیدم که نوشتند ابراهیم در شهری در نقشه هم هست بین ایلام و شوش متولد شده است جزء ایران بوده است. قیدار شهری است در زنجان،در استان زنجان، قیدار فرزند اسماعیل نبی بوده است، قیدار نبی، اسم یک شهر بوده که الان قبرش هست، چرا ما ابراهیم را که خیلی جلوتر از کوروش بوده است به عنوان بنیانگذار یک تمدن ضد نمرودی و تمدن توحیدی بوده است چرا به عنوان پیشینه خودمان به حساب نیاوریم؟

چه دستهایی  پشت این ماجرا است که نمی‌خواهند یک حرکت توحیدی الهی مثل حضرت ابراهیم به عنوان پیشینه ایران به ایرانیان معرفی کنند؟ من فقط سوال کردم. من اینجا نفی و انکاری در مورد شخص ایشان نداشتم. قطعاً آنجا که مستندات تاریخی وجود داشته باشد هر ایرانی افتخار می‌کند با این که این مستندات تاریخی را مبنای تاریخ خودش قرار دهد. نمی­ شود بر وهمیات و تخیلات و بعضی از منابعی که در موردشان حرف بسیار وجود دارد ما بخواهیم افتخاراتی را برای خودمان اثبات کنیم که بعدها کسانی بیایند زیر آبش را بزنند و خیلی‌ها را نسبت به خیلی از مسائل بی­ اعتماد کنند.

مصاحبه کننده: در آن بخش اصلاح طلبی سوالی که وجود دارد این است اگر شما مسوول شدید یک جایی از اصلاح­طلبی پس هیچ استفاده ­ای نخواهد کرد به این دلیل که مشی اینها سکولاریسم است؟

هدایت خواه: ببینید اصلاح طلب­ها متفاوت هستند سوال من این است به خصوص بعد از فتنه ۸۸ اگر کسانی همچنان خودشان را اصلاح‌طلب می‌دانند و در این اصلاح‌طلبی امثال خاتمی امثال کروبی امثال میرحسین موسوی امثال حجاریان را به عنوان مرجع فکری خودشان می‌دانند من اینها را قطعاً منحرف می­دانم، نه من بلکه کسی در راس این نظام است فرموده که خاتمی  فتنه ­گر است، آنها منحرف ­اند، اما اگر کسی بگوید اصلاح‌طلبی به معنایی که مقام معظم رهبری هم فرمودند همان چیزی که هر مسلمانی باید همیشه دنبالش باشد اصلاح رفتارها، اصلاح روش‌ها، اصلاح دیدگاه­ها، اینکه مدام در حال اصلاح خودمان باشیم، اصلاً یک مسلمان مگر می­تواند مسلمان باشد به دنبال اصلاح خودش نباشد، با این نگاه من قبول دارم اما اگر کسی مرجع فکری ­اش همچنان این آقایان است قطعاً منحرف است و در مقابل نظام اسلامی قرار می گیرند،  همین بحث آقای جورج سوروس را که بارها گفته میشد آقای خاتمی با وی نشسته و آقای خاتمی میگفت من در عمرم یک بار هم ندیدم شاید دیدید اخیراً عکسش را در فضای مجازی منتشر کردند که جورج سوروس که بوده؟ طراح انقلاب‌های رنگی، کسی که می‌گوید من اصلاح‌طلبم و خاتمی را قبول دارد شما این را در دایره نظام جمهوری اسلامی یعنی طرفدار نظام جمهوری اسلامی می­توانید تعریف کنید؟

مصاحبه کننده: آقای دکتر یک صحبتی که وجود دارد و معمولاً منتقدین درون گفتمانی شما مطرح می کنند اسمش را بگذاریم طیف اصولگرا یا به قول شما انقلابیون، اینکه اگر واقعاً دعوا بر سر خدمت است بین اینها در شوراها، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری می‌بینیم که نمی‌توانید به وحدت برسید و یک تشتت بسیار زیادی بین شما وجود دارد چرا این همه دنبال قدرت هستند؟ اگر هدفشان خدمت است اگر هدف شما خدمت هست چرا به یک وحدت رویه درستی نمی­رسید؟ این نقدی هست که بر طیف شما وارد است

هدایت خواه: البته فقط بر طیف ما هم نیست ولی این انتقاد درست است یعنی از طیفی که ادعا می‌کند طیف انقلابی و ولایی است و نگاهش نگاه تکلیف مدارانه است قطعاً در این عرصه باید زودتر از دیگران به وحدت و انسجام برسد اما این یک واقعیت است که بالاخره در این طیف افرادی هستند که با این که مدعی تکلیف­ مداری هستند و به قول معروف همین تکلیف مداری آنها خودش منشاء یک تفرق و تشتت شده به این معنا که هر کس به صورت شخصی احساس تکلیف می‌کند که باید در عرصه ورود پیدا کند و انجام وظیفه کند در حالی که در بعضی از طیف­ها این احساس تکلیف را باید آن رأس جریانشان نشان دهد.

اگر مثلاً رأس جریان گفت تو وظیفه داری ورود پیدا کنی ورود پیدا می‌کند اگر گفت نه یعنی عدم حضور، این نگاه است که هرکس نگاه شخصی به تکلیف دارد منشاء تفرق و تشتت است و این انتقاد به جایی است که البته من خودم نگاه خاصی هم دارم؛ نگاه خاص من برگرفته از مبانی است یعنی کلاً این را عرض کنم در پاسخ سوال قبلی این را هم بدانید که من مواضعی که دارم بر اساس مبانی عقلی و شرعی است یعنی من تابع میل و ذوق و سلیقه خودم نیستم، موضع­گیری­ هایی که می­کنم هم مبنای عقلی دارد هم مبنای شرعی دارد یعنی طوری موضع‌گیری می‌کنم که روز قیامت در مقابل خدا باید پاسخگو باشم این که کسی ممکن است خوشش بیاید یا بدش بیاید مبنای من نیست.

حالا با توجه به آن مبنا در این حوزه هم همین را عرض می‌کنم من معتقدم اگر کسی به معنای واقعی انقلابی باشد، به معنای واقعی دیندار باشد برای پذیرش مسئولیت­ها باید بیاییند به او التماس کنند اصرار کنند یعنی به طور طبیعی از زیر بار مسئولیت باید فرار کند، چون بار است کسی به طور طبیعی دنبال اینکه بار سنگین بردارد نیست مگر اینکه به تعبیر امیرالمومنین نگاه طعمه­ آمیز داشته باشد.

امیرالمومنین می­فرماید این مسئولیت­ها بار امانت­ اند بر دوش شما نه طعمه، یک طعمه چرب و نرمی که بخواهید از طریق آن کسب منفعت کرد، اینجا می‌گویم که این اشتیاق به طور طبیعی نباید باشد چون یک بار است از زیر بار آدم باید فرار کند، شما دو تا کیسه این جا گذاشته‌اید یکی ۵ کیلویی یکی ۵۰ کیلویی بگویند مختاری شما این را مثلاً پنج کیلومتر باید به آن طرف­تر ببری، به طور طبیعی شما می‌روید سراغ کیسه ۵ کیلویی که پنج کیلومتر است نمی‌روید سراغ ۵۰ کیلویی اگر کسی آمد سراغ ۵۰ کیلویی احتمالاً یک هدف دیگری دارد می‌خواهد از این یک بهره­ ای ببرد.

بنابراین بر اساس نگاهی که بنده از امیرالمومنین گرفتم این است که به طور طبیعی انسان تکلیف­مدار باید از بردن این بار ابتداً استنکاف بورزد مگر در شرایطی که ببیند کسی می­خواهد این بار را بردارد که میخواهد به عنوان طعمه به آن نگاه کند، میخواهد از آن سوء استفاده کند به خاطر اینکه از یک طرف اتمام حجت بشود بر آن فرد و مردمی که می‌خواهند انتخاب کند می ­آید در میدان  و می ­گوید من حاضرم این بار را ببرم اما اگر به هر دلیل این بار از روی دوشش برداشته شد بسیار احساس خرسندی می‌کند چون بالاخره هم آمده تکلیف انجام داده هم بار از روی دوشش برداشته شده است.

مصاحبه کننده: در تکمیل این بخش از صحبت‌های شما یک دلیل دیگر که می‌شود برایش برشمرد اینکه یک ساز و کارهایی که ساز و کارهای هفتخوانی است برای خودش از بالا به پایین هم معمولاً اعمال می‌شود شانا و شاجا و … موارد متعددی که در طیف نیروهای انقلابی هم وجود دارد یا اصولگرایان این خودش آیا سبب نمی­شود که نخبگان از شما زده شوند؟ یا خیلی از همین افراد به واسطه همین ساز و کاری که معمولاً در آن هم نقص بسیار زیاد وجود دارد اینها طرد بشوند از مجموعه شما؟ و یا ورود خیلی از جوان‌ها خیلی از کسانی که می‌خواهند وارد این فضا بشوند را منع شود؟

هدایت خواه: ببینید اصلاً اول اینکه هر کار تشکیلاتی که منجر به ایجاد وحدت و انسجام بشود مطلوب است هم عقلا و هم شرعاً هم عرفاً از لحاظ نگاه سیاسی هر کاری که منجر به ایجاد وحدت و انسجام بشود مطلوب است. از طرفی هم در همین ساز و کارهایی که اشاره فرمودید تاکید و اصرار بر این است که همه طیف‌های مختلفی که خودشان را ذیل آن اصول و معیارهای انقلابی تعریف می‌کنند حضور پیدا کنند و همینطور اقشار مختلف مثلا در همین شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، تأکید بر این شده که ۴۰ درصد باید از نیروهای جوان باشد، ۲۵ درصد باید خانم‌ها باشند حداقل و امثال اینها، در عرصه اجرا و عمل ممکن است بعضی­ها به این پایبند نباشد ولی تاکید بر این است حالا این که در عرصه اجرا چقدر پایبندی هست یک بحث است ولی آن نگاه وجود دارد که هم جوان‌ها باید ورود پیدا کنند و هم اقشار مختلف دیگر و هم طیف‌های مختلف باید دیده شوند. در اجرا ممکن است بعضی از تنگ‌نظری­ها وجود داشته باشد ضعف­ها به طور طبیعی است ولی مبنا این طور نیست یعنی مبنا این گونه است که همه طیف‌های مختلف که با این معیارها سازگارند و از طرفی هم اقشار مختلف هستند در این سازوکارها حضور پیدا کنند.

مصاحبه کننده: یک سوالی که معمولاً منتقدان شما مطرح می‌کنند و در همین برنامه سه نقطه هم آقای منطقیان به آن اشاره کردند اینکه خروجی شورای نگهبان بیشتر سمت شما است و منتقدین طیف اصولگرایی یا طیف انقلابی اینها خیلی راحت­تر از شورای نگهبان عبور می‌کنند و شورای نگهبان یک ابزاری شده

هدايت خواه: من بعید می‌دانم که شورای نگهبان طیفی تصمیم بگیرد این را باید طیف‌های دیگر از خودشان بپرسند که چرا مجموعه مواضع دیدگاه‌ها و رفتارهایشان به گونه‌ای است که از فیلتر شورای نگهبان عبور نمی‌کنند؟ باید این گونه سوال کنید. اتفاقاً من معتقدم که شورای نگهبان در خیلی از جاها نسبت به همین آقایان که می­ فرمایید از همین جریان­ها و حتی ممکن است از همین طیف، با مصلحت اندیشی اقدام کرده و این باعث ضرر و زیان غیرقابل جبرانی به نظام جمهوری اسلامی شده است. شورای نگهبان اگر در انتخاب ۹۲ و ۹۶ نه بر اساس مصلحت اندیشی بلکه بر اساس همان ملاک‌ها و معیارهایی که برای احراز صلاحیت کاندیداها بود اقدام می­کرد به اعتقاد بنده کسی به عنوان حسن روحانی نباید تایید می­شد، اعتقاد بنده این است این مصلحت اندیشی­هایی که وجود داشته است.

مصاحبه کننده: نظر مخالف نگاه به اداره‌ی کشور. شما ببینید مثلا ما حالا اخیراً هم دیدم توئیت یکی از سیاسیون اینکه باید این فرد به دلیل این مواضع رد صلاحیت بشود از طرف شورای نگهبان، چرا نظر مخالف را برنمی­ تابید؟

هدايت خواه: مواضع نگاه مخالف اگر ببینیم نسبت به یک جریان به یک تفکر دیگر منعی نیست ما ملاک­هایی داریم آیا ما ولایت فقیه را به عنوان رکن نظام جمهوری اسلامی پذیرفته ­ایم در قانون اساسی و بر اساس مبانی اعتقادی­ یا نه؟ می‌شود کسی بیاید بخواهد رئیس جمهور یا نماینده مجلس یا عضو یکی از مسئولیت­های دیگر بشود اما ولایت فقیه را قبول نداشته باشد؟ در کجای دنیا این وجود دارد که کسی رکن اصلی یک نظام را قبول ندارد ولی در عین حال می‌خواهد بیاید بشود فلان منصب مهم کشور، یا مواضعی دارد که این مواضع به صراحت بر خلاف مواضع اعلام شده قطعی رهبری نظام جمهوری اسلامی است، کسی که می­ آید مثلا می‌گوید من می­خواهم رئیس جمهور بشوم معنایش این است که من این چهارچوب قانون اساسی را که ولایت مطلق است با همین قید مطلق در قانون اساسی آمده است را قبول دارم، وقتی شما مواضع قبلی، دیدگاه­های قبلی، رفتارهایش را می‌بینید که با این سازگار نیست آیا این دروغ نگفته؟ این به اصطلاح نوعی فریبکاری نیست؟

مصاحبه کننده: منتقدین به مواضع رهبری چه؟

هدایت خواه: انتقاد رهبری خودش هم فرموده کسی بیاید انتقاد کند منعی نیست. انتقاد به شرط اینکه این انتقاد همانطور که گفته شده دلسوزانه باشد، کارشناسانه باشد، این که هر کسی بلند شود از موضعی که چون می‌دانید در انتقاد ما در چارچوب تکلیف تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر تعریف می‌کنیم. در امر به معروف و نهی از منکر می‌گوییم که باید کسی که امر به معروف می­کند و نهی از منکر می‌کند علم داشته باشد به اینکه این اتفاقی که افتاده منکر بوده یا ترک معروفی شده است. اگر کسی علم به این موضع ندارد ممکن است شایعه­ سازی کند دوم اینکه مفسده نداشته باشد این که مثلاً بنده از شما یک منکری دیدم بیایم جلوی مردم جار بزنم آقای فلانی شما چرا چنین رفتاری انجام دادی؟ این خودش منکر است. وقتی شما قرار است از رهبری انتقاد کنید چطور باید انتقاد کنید؟ با یک فرد عادی معلوم است که متفاوت است قطعاً، تازه فرد عادی را می­گوییم حرمتش را باید حفظ کنید رهبری نباید حرمتش حفظ شود؟ شما ببینید رهبری گاهی یک دختر خانمی نامه می‌نویسد به رهبری نسبت به یک رفتارش انتقاد می‌کند کاملاً استقبال می‌کند تشکر می‌کند یا در همین مجامع دانشجویی، دانشجویی بلند می‌شود سریعاً به رهبری یعنی انتقاد تا تخریب قطعاً فاصله دارند با همدیگر و ضمن اینکه به اصل سوال برگردیم شورای نگهبان موظف است بر اساس یکسری معیارهای قانونی تصمیم‌گیری کند و احراز صلاحیت کند یعنی چه؟ یعنی شورای نگهبان باید مطمئن شود بر اساس آن ملاک­ها و معیارهای قانونی، این فرد صلاحیت لازم را برای پذیرش این مسئولیت حالا ریاست جمهوری است مجلس است خبرگان است هر جای دیگر است در نظام جمهوری اسلامی دارد، اگر شورای نگهبان به این اطمینان نرسید عدم احراز صلاحیت می‌زند اما این به این معنا نیست که این فرد فاسد و منحرفی است می‌گوید من نرسیدم به اینجا. تمام تلاش­هایش را کرده از منابع مختلف اطلاعات را گرفته بررسی‌های لازم را کرده نرسیده است اصل احراز صلاحیت و اینکه می‌گوییم شورای نگهبان نه خیلی از موارد بوده که شورای نگهبان از جریانی که خودش منتسب به جریان ولایی و انقلابی می‌داند افرادی را رد صلاحیت کرده است. بله بنده هم معتقدم که یک جایی اتفاقاً نسبت به جریان رقیب مصلحت اندیشی­ هایی کرده چون همین الان وقتی به مردم می‌گوییم چرا به فلان کس رای دادید می­گوید مگر شورای نگهبان تایید نکرد؟ اینجا وقتی اتفاقاتی می‌افتد به گردن شورای نگهبان می‌افتد که تایید کرده اگر شورای نگهبان رد کرد می‌گویند شورای نگهبان به جای مردم دارد تصمیم می‌گیرد حالا باید چه کار کند شورای نگهبان به نظر شما؟ رد کند یا تایید کند؟ تایید کند می­ گویند شورای نگهبان تایید کرد پس مورد تایید ما است قبول می­شود اگر رد کرد می­گویند به جای مردم تصمیم می­گیرد. به نظر بنده درست همین است که شورای نگهبان بر اساس همان ملاک­ها و معیارهای قانونی تصمیم بگیرد هیچ ملاحظه کاری و مصلحت اندیشی هم نباشد.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=316647
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. ناشناس گفت:

    فکر نکنم شخصیت شما طوری باشه که در مورد روحانی نظر بدین

دیدگاه شما