شنبه 5 مرداد 1392 - 17:56

نامه ای سرگشاده به رهبری اعتدال حضرت آیت الله هاشمی

رهبری اعتدال در زمانه ای که تندروی نان و آب می آورد؛ کار بس سنگینی است. نظام جمهوری اسلامی با رهبری شایسته ی حضرت ایت الله خامنه ای بر آن شد که با خلق حماسه ای نوین در انتخابات گذشته، فضایی لطیف برای تغییر ذائقه ی سیاسی مردم فراهم آورد. آوردگاه سختی بود. مردم نیز به حق و انصاف بار دیگر چونان بزرگواری گذشته اشان؛ سنگ تمام گذاشتند و چنان کردند سرانجام کار که خدای خشنود و ما رستگار شدیم. اما، این آغازی است بر رهبری عملیاتی اعتدال که بیش از هرچیز نیازمند کار نظری مدونی برای برداشتن گام هایی محکم در آنتولوژی پروری، اپیستمه سازی، تئوریزه کردن؛ و خط مشی نگاری اعتدال بر اساس داشته های کنونی و تدوین پنداشته های مورد نیاز به ویژه در ادبیات سیاسی این مرزو بوم است

نامه ای سرگشاده به رهبری اعتدال
حضرت آیت الله هاشمی lمدظله العالی
در جوار آستان ملکوتی ثامن الحجج ع نشسته، و پس از شنیدن صحبت های دوستی بزرگوار و بسیار مطلع، دربابِ سفر اخیر شما به دیار طوس و تفاوت های این سفر با سفرهای نه چندان دور حضرتعالی به این دیار آن هم در “صحن آزادی”، حرم ملکوتی امام هشتم؛ و در روز تولد مظلوم ترین امام شیعیان حسن بن علی ع، بر آن شدم که این نامه را برای آن بزرگوار بنگارم
نِهمتِ آن دارد که در همین آغاز، درود های فراوان و سلام صمیمانه ی من را پذیرا باشید. چندی است که بر آنم تا مانند نشست های نادر؛ اما، صمیمیانه ی دورانی نه چندان دور خدمت برسم؛ سفره ی دل بگشایم؛ آرامش بگیرم، و درس بیاموزم. اما، خدای را شاکرم که این فرصت به دست نیامده است؛ چرا که به نظر می رسد بعضی از دوستان که تا دیروز از بردن نام شما دوری می جستند و ملاقات با حضرتعالی را برنمی تافتند؛ امروز؛ به یمن لطف الهی به خطای خود پی برده اند، یا بر نگرانی های خود تفوق یافته، در تراکم قابل پروایی برای ملاقات با آن بزرگوار بسیار کوشا و جدی هستند. این جای بسی خوشوقتی است که با آن همه هجمه ی پرپیمانه و بسی پرپهنای داخلی و خارجیِ دوستان ناآگاه و دشمنان کمر بسته اتان، خداوند منان آبرویی به شما بخشیده است که هر انسانی را به غبطه می خواند و گاه حسادت ها را تحریک می نماید.
غبطه ها را میمون و مبارک می دانیم و از شر حسادت ها نیز به خدای منان پناه می بریم. این در حالی است که با چشمانی باز برآنیم که این رذالت اخلاقی یعنی حسادت ها بار دیگر پای رهبری اعتدال را نشانه نروند و ارتباط پرگستره و بس ژرفای این مردم شریف با شما را در جامعه ی بیش از همیشه تشنه ی اعتدال؛ به انواع کهنه و مدرن توطئه ها، به واگرایی نکشانند.
جناب آقای هاشمی
با تدبیر شما و درایت کم نظیرتان در مدیریت نگرش ها معتدلانه؛ امروز با وجود فراز و فرود های فراوان؛ اعتدال به یک جریان فکری پویا تبدیل شده است که پایایی خود را در رهبری شما و در استمرار تدابیر شما پی می جوید. دولت روحانی به عنوان یکی از درخشان ترین ثمره های شیرین حمایت مردمی از اعتدال ملی؛ تا چند روز دیگر بر مسند قدرت اجرایی تکیه می زند. از هم اکنون، این دولت پرچمدار اعتدالی است که شما رهبری و هدایت آن را به دوش گرفته اید. حضور مردمی در حمایت ملی از اعتدال در این جمله ی زیبا تعریف پذیر شده است که بیان داشته اید :”خداوند قلوب مردم را متوجه کرد و با شعور و احساس مسئولیت در بدترین شرایط به میدان آمدند و باید از این موقعیت استفاده کنیم”؛ این، من را به یاد این جمله انداخت که حضرت امام ره فرمودند:”خرمشهر را خدا آزاد کرد”؛ اما، این دولت هنوز نیامده زمزمه هایی در داخل و خارج از کشور برخاسته است که امواج آن؛ شما را بر آن داشته است تا با صدایی رسا ادامه دهید: ملّت در بدترین شرایط به میدان آمدند، «امیدمردم از انتخابات ناامید نشود».
حضرت آیت الله
نمی دانم این روز ها که سخنان شما را می خوانم و یا به رفتار شما و گذشته ی جامعه با شما، می نگرم یاد سقراط حکیم این ستاره ی درخشان حکمت در تاریخ فلسفه می افتم. او بزرگی بود که دمکراسی آتن او را درک نکرد و در بیدادگاهی به ظاهر مردمی؛ حکم نوشیدن جام شوکران به او داد. وی را به شرک متهم و به فساد اخلاقی آراسته بودند؛ چراکه او خداوندان متکثر آتنیان را رد می کرد و به خدای احدِ واحد؛ باور داشت و در نشست و برخاست با جوانان آتنی بس کوشا بود. وی به هنگامه ی نوشیدن جام شوکران فرصتی گذرا داشت تا به کمک دانشجویانش و چشم پوشی دولتمردان آتن که نمی خواستند ننگ مرگ پرحکمت ترین مرد تاریخ یونان را به پیشانی داشته باشند، بگریزد؛ اما، او مرگ را بر فرار رجحان بخشید. این فرصت گذرا را به طلای ترین فرصت زندگی اشت تبدیل ساخت. سقراط حکیم در هنگامه ی اجرای حکم؛ در پاسخ به این پرسش دانشجویانش که وصیتی دارید ؟ جوابی ساده داد و گفت :نه؛ جام شوکران نوشید؛ شنل خود بر سر کشید تا چهره ی او را که با خوردن جام شوکران بدمنظر می شد را یارانش نبینند. اما؛ به هنگامه ی نزدیکی مرگ شنل به کناری زد و با همان لحن استهزاگونه ی مشهورش جمله ای بس سنگین برای تاریخ و آینده ی زمان به جای گذاشت. او گفت: بله یادم آمد وصیتی دارم و آن این که همین آن؛ به یادم آمد که خروسی برای خدای سلامتی نذر کنم بعد از من این خروس را در معبد خدای سلامتی ذبح کنید.
جناب هاشمی
هر زمان که این جمله ی پایانی سقراط به یادم می آید، اشک از گوشه ی چشمانم می لغزد. این جمله؛ من را به یاد عصاره ی هنر خالق هستی در خلقت انسان؛ مولایمان علی ع می اندازد که پس از خوردن شمشیر جهل بر فرق مبارک شان در مسجد کوفه فریاد برآوردند به خدای کعبه که رستگار شدم. سقراط نیز با این جمله از یک سو پرستش خدایان متعدد قدرت را به جای خدای احدِ واحد به ریشخند می گیرد و از سوی دیگر با نذر خروسی برای خدای سلامتی!! به فرهیختگان تاریخ پیام می دهد که رستگاری در شهادت در راه همین خدای یکتا، و دوری جستن از سرسپردگی به دیگران است. او را باید شهید نخست راه آزادی اصیل و اصالت آزادی دانست.
اما، ایرانیان در این مقطع، نشان دادند که به مانند آتنی ها نیستند به بیان شما،”خداوند قلوب مردم را متوجه کرد و با شعور و احساس مسئولیت در بدترین شرایط به میدان آمدند”، و با وجود عدم احراز صلاحیت شما، پای به میدان نهادند. و بازیابی خلوص دیرینه ی شما را در صحنه ی سیاست با کیاست پاسخی درخور دادند.
حضرت ایت الله
خود، بیش از من می دانید که این پایانی بر یک آغاز پر هجمه ای از هجومی دیگر است ، هرچه این اقبال مردمی بیشتر شود هجمه های خارجی و داخلی با رنگ های متفاوت، به همان نسبت و حتا با شدت بیشتر در جهتی معکوس؛ متوجه جنبش اعتدال و دولت برخاسته از آن خواهد بود از این رو است که زبان تلخ و پر شرارت نتانیاهو مانند کلاغِ مشهور داستان های کهن ایرانی – خارج از ادب اعتدالی است که به مانند مرحوم بازرگان صفت آن کلاغ را بگویم؛ هرچند در پاسخ بی ادبی چون نتانیاهو باشد- زبان می گشاید و رییس جمهور منتخب ملت بزرگمان را گرگی در لباس میش می خواند.. این در حالی است که گروهی از دوستان و بزرگان مدعی دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران از رویِ غفلت؛ دولت اعتدال را به عمل به وعده ی حل صدروزه ی مسائل پیشاروی مملکت فرا می خوانند. در حالی که فراموش شده است که این دوستان متحد آن ها بوده اند که بی مهابا و بدون در دیدداشت هجم پر تراکم مسائل پیشاروی؛ یا خدای ناخواسته برای گرفتن آرای مردمی؛ در سبد انتخاباتی خود؛ وعده ی حل صدروزه ی مسائل را به میان آورده اند.، نه کلید تدبیر روحانی. این ها به همراه سویه گیری های محافل معلوم الحال؛ – همان گروه های فشار در پرده فروافتاده ی این چند سال و آماده شدن برای پرده به تن کردن و رزمایش به عمل آوردن – همگی نمایانگر سیگنال ها و پیشران هایی است که دیده بانی آینده؛ آینده نگری و آینده نگاری را مورد توجه قرار می دهد. تا با ترسیم سناریوها و چشم انداز آینده ی حرکت اعتدالی از حرکت هیأت گونه؛ دور و با ترسیم سیستماتیک نقشه ی راه حرکت آینده تلاش شود تا اصالت اصول، ارزش ها و آرمان های باورشده ی این ملت حقیقت طلب، و عدالت خواه در بستری از معاصرت بخشی به آزادی های اصیل فراهم آید.
حضرت ایت الله
به خوبی می دانید و من تنها بر اساس وظیفه ی خود بیان می دارم که زمان به مانند برق می گذرد. زمان این گرانبهاترین عنصر هستی؛ مجموعه ای از “آنات”، است که بس فرّار و گریزپای به “تارُخ زمان”، می پیوندند و تاریخ را به انبان تجربه ی ما می افزایند؛ در حالی که باید از آن ها پند بگیریم، و به “بارُخ زمان”، بیاندیشیم. از همین روی؛ قرینه ی “تــــــــاریخ”، در دستگاه تحلیلی آینده پژوهانه ی من “بــــــــاریخ”، است بر این باورم :”آنانی که به باریخ می اندیشند تاریخ ساز می شوند”؛ و شما در همان آنـــــی که به آینده اندیشیدید تاریخ ساز شدید و بار دیگر در سطور تاریخ سیاسی این مرزو بوم برگی فراموش ناشدنی را به یادگار گذاشتید.
ثبت نام شما برای کاندیداتوری ریاست جمهوری؛ به فرمایش خودتان همان “آن”، بود. به خواست خداوند؛ این آنِ شما، با آن عدم احراز صلاحیت!!!! شما همراه شد؛ و زمینه ای فراهم ساخت که نه تنها به آینده ی شما؛ بل؛ به آینده ی رفتار یک ملت درنگی تاریخی بخشید.
استاد بزرگوار
این جمله را بارها در بالغ بر دو دهه ی گذشته و درمحافل گوناگون به بیان آورده ام که رادیکالیسم امنیت سوز و آزادی فریب است. تندروان همواره جامه ی دفاع از عدالت به تن می کنند و مدعی ایجاد امنیت برای پیروانشان هستند؛ ولی سرِ آزدی را می زنند و تن بی جانِ عدالت را با این سر بریدن آزادی به معبد بی عدالتی می برند؛ و امنیت را برای آزادیخواهان در تنور اقتدارگرایی خود؛ می سوزانند. “آن”، های دیگری برای امتحان همگی ما در راه است که باید آن ها را غنیمت شمرد. فرموده اید: ” وظیفه همه ماست تا از کاری که مردم کرده‌اند، حراست کنیم و نگذاریم تندروها بذر ناامیدی را در فضای جامعه گسترش دهند”. و افزوده اید “نمی توانیم با جهان قهر باشیم و به تکامل فکر کنیم و این اندیشه افراطی، مخل شعار استقلال‌خواهی مردم در همه مراحل انقلاب اسلامی است”. این جملات برای من معلم سیاست مدافع خط مشی یا همان رویه های اعتدالی را که کاربرد خرد سیاسی برای بازیابی عقلایی ترین راه های کم هزینه و پر بهره را برای دستیابی به اهداف تعریف شده ی جامعه ی ملی امان را در بافت های موقعیتی گوناگون؛ تعریف عملیاتی از اعتدال سیاسی می دانم، بسیار گرانسنگ و پر بها است. می دانم که بسیاری از اساتید بزرگ این معلم کوچک علم سیاست، حتا با وجود نقد هایی بر شما؛ اذعان خواهند داشت که این مرام سیاسی در خالصانه ترین وجه ادبیات سیاسی پذیرفته شده است. چراکه منطبق با پارادایم مستحکم ادبیات سیاسی یعنی پارادایم منابع و منافع است. سیاست در وجه عملیاتی آن؛ یعنی هزینه کردن کمترین منابع موجود برای دستیابی به بیشترین منابع مطلوب؛ ورنه به قولی، ننه جون ما نیز می توانست سیاستمدار شود. یاد آن دیالوگ معروف در فیلمی قدیمی افتادم که می گفت : “ما گفتیم زدیم شما هم بگویید زد”. نمی توان بیشترین منابع را به میدان برد و با کمترین منافع بازگشت و سپس مدعی شد که موفق بوده ایم. این گونه می شود که در همان داستان گونه ی معروف گرفتار می آییم که می گفت: ایکس؛ و ایگرگ به همراه دو نفر از دوستانشان با صورتی زخمی و درب و داغان؛ آمدند از آن ها پرسش شد با که دعوا کرده اید گفتند با پانصد نفر آدم مسلح به چوب وچماق؛ پرسیدند:شما چه داشتید؟ گفتند: رُو می رفتیم جلو کتک می خوردیم و باز می گشتیم.
جناب هاشمی
رهبری اعتدال در زمانه ای که تندروی نان و آب می آورد؛ کار بس سنگینی است. نظام جمهوری اسلامی با رهبری شایسته ی حضرت ایت الله خامنه ای بر آن شد که با خلق حماسه ای نوین در انتخابات گذشته، فضایی لطیف برای تغییر ذائقه ی سیاسی مردم فراهم آورد. آوردگاه سختی بود. مردم نیز به حق و انصاف بار دیگر چونان بزرگواری گذشته اشان؛ سنگ تمام گذاشتند و چنان کردند سرانجام کار که خدای خشنود و ما رستگار شدیم. اما، این آغازی است بر رهبری عملیاتی اعتدال که بیش از هرچیز نیازمند کار نظری مدونی برای برداشتن گام هایی محکم در آنتولوژی پروری، اپیستمه سازی، تئوریزه کردن؛ و خط مشی نگاری اعتدال بر اساس داشته های کنونی و تدوین پنداشته های مورد نیاز به ویژه در ادبیات سیاسی این مرزو بوم است. من و مجموعه ی دوستانم – که مراتب احترام آن ها به شما؛ بر حضرتعالی پوشیده نیست- امید داریم با هدایت مدبرانه ی شما این فرصت غنیمت شمرده شود؛ تا بنیاد حکمت اعتدال؛ برپا داشته شود و با سویه گیری نظری به همراه آینده پژوهی عملی، اتاق فکری بکر از جوانان فعال را در کنار تجربه ی گران بهای شما و مجموعه ی دوستان گرانسنگتان شاهد باشد. اگر اینگونه باشد بیم آن کم تر خواهد رفت که آینده ی زمان برای اعتدال گرایی از دست برود و در کم ترین بهره ی آن؛ تا حدودی جلوی این آفت بزرگ گرفته شود.. باید جلوی نوشاندن جام شوکران دیگری را بر اعتدال گرایی از هم اکنون گرفت. این بیت از حافظ شیرین سُخن را به یاد داشته باشیم که :فرصت غنیمت است حریفان در این چمن / عمر است همچو گل، همه بر باد رفته ایم.
زندگی اتان پایا و پردوام و بزرگی اتان پویا و پر افتخار باد
م. مطهرنیا

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=58832
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما