یکشنبه 30 تیر 1392 - 23:15

بمب خنده امروز

دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام :
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیار، سفره پهن کن !!
محبت همینجوری داره میپاچه رو در و دیوار
.
.
.
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم!
.
.
.
توصیه بابام به من موقع رانندگی
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد
.
.
.
الان کامپیوترم خودش ری استارت شد !
فک کنم فهمید من تشنمه
.
.
.
آینده شغلی معدل در ایران چیست؟
معدل ۱۹-۲۰= دکتر، مهندس، استاد
معدل ۱۹-۱۷= معلم
معدل ۱۷-۱۴= کارمند
معدل۱۴-۱۲= مدیرعامل
مردود= میلیاردر
.
.
.
.
تو هر زمینه ای خر شدیم ، به جز “خرپولی” !
.
.
.
تو جاده شمال تو این سرازیری های پیچ در پیچ،
مامانم میگه مگه شمال تو نقشه بالا نیست ؟ میگم چرا ؟!
میگه پس چرا ما همش سرازی میریم ؟
.
.
.
دقت کردین تو همه فیلما نگهبان ها مشغول خوردن هستن
و دزدا براحتی اونا رو خلع سلاح میکنن ؟!
آخه چرا ؟!
.
.
.
.
از امتحان برمیگردیم ، بابا مامانمون میپرسن چطور بود ؟
میگیم عالی بود قبول میشم ! میگن لاف نزن راستشو بگو !
بعدش میگیم افتضاح بود خراب کردم ؛
میگن مسخره بازی درنیار راستشو بگو !
ما باید به کدوم سازشون برقصیم ؟
.
.
.
شما یادتون نمیاد :
تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ،
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !
.
.
.
پیراهن تازمو با کلی ذوق و شوق به بابام نشون دادم ،
میگه مبارکه عین رو بالشیای خدا بیامرز مادربزرگمه !

.
.
شما یادتون نمیاد ،
برای درس علوم، لوبیا لای دستمال سبز میکردیم،
میبردیم سر کلاس پز میدادیم
.
.
.
یه قانونی هست که میگه اگه بری کره مریخ
اونجا سیگار بکشی
بابات یهو اتفاقی اونجا داره رد میشه !
.
.
.
به یارو میگم از اینجا چطوری میشه برم میدون ونک ؟
میگه باید بپرسی !
بهش گفتم به نظرت الان دارم آفتاب بالانس می زنم ؟
.
.
.
.
مامانم داشت آشپزی میکرد رفتم ناخونک بزنم
با یه خشم عجیبی گفت این روغنو میریزم رو صورتتا !
یعنی ۱6سال جلبک پرورش داده بود اینجوری رفتار نمی کرد باهاش
.
.
.
“چند مگس مگه؟”
تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری !
.
.
.
اینایی که میگن با پوست خود مهربان باشید ،
اینا لذت ترکوندن جوش رو نچشیدن !!
.
.
.
صبح از خونه زدم بیرون ، دیدم گوشیم نیست
از یه بنده خدایی گوشی گرفتم
زنگ زدم خونه پرسیدم گوشی من تو خونه ست؟
گفتن حالا میگردیم خبر میدیم
یهو دیدم گوشیم داره از اعماق کیفم زنگ میخوره
پیداش کردم دیدم از خونه زنگ میزنن
میگم: بله؟
میگن: الو سلام؛میگماااا گوشیت تو خونه نیستااا؛ بگرد پیداش کن !
.
.
.
مگه عمر پشه سه چهار روز نیست ؟
چطوری توی این چند روز میتونه یاد بگیره که مگس کش دید باید قایم شه؟
.
.
.
ﺻﺪﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻩ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺸﻢ ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﭘﺮﻭﺭﺷﮕﺎﻩ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ
ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﻡ ﯾﮑﯿﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ ﺑﺮﻩ ﺳﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﺎ !
.
.
.
رفتم بانک به تحویلدار گفتم : میخوام یه حساب مشترک باز کنم !
میپرسه با کی ؟
گفتم : با یکی که خیلی پول داره …
گفت : خودتو مسخره کن ! 😐
اعصابا هم ضعیف شده ، ملت کارشونم درست انجام نمیدن !
.
.
.
دیشب با داداشم نشستیم پای هندونه !
جاتون خالی با قاشق تمام مغزش رو تراشیدیم و خوردیم
بابام از اونور داد میزنه میگه : یه ذره هندونه بزارید بمونه روی اون پوست
تا رومون بشه بزاریمش دم در ! اینجوری مردم فک میکنن بز تو خونه بستیم
.
.
.
بچه های امروزی رو نمیتونم درک کنم :
بهش آدامس موزی میدم ناز میکنه میگه این آدامسا بو میدن و بدمزه ن نمیخورم !
زمان ما آدامس موزی خدایی میکرد ؛ 🙂
ما اول کاغذشو نیم ساعت لیس میزدیم بعد میرفتیم سراغه خودش !
.
.
.
پسر تو ۵ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: منم دوست دارم عزیزم
پسر تو ۱۶ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: برو پی کارت پول ندارم!
پسر تو ۲۵ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: حالا بگو کی هست! کجا میشینه! کجا دیدیش؟
.
.
.
امروز خسته از سر کار برگشتم خونه خودمو پرت کردم رو مبل،
داداشم پا شد رفت یه لیوان آب برام آورد
با تعجب گفتم چه شده مهربون شدی ؟!
گفت امروز تو کلاس دینی گفتن :
یه نفر به یه سگ خسته آب داده رفته بهشت !
.
.
.
دنیای عجیبیه واقعا :
تو دهه ۶۰ ملت دوس داشتن یه پیکان داشته باشن !
تو دهه ۷۰ ملت دوس داشتن پراید داشته باشن !
تو دهه ۸۰ ملت دوس داشتن یه ماشین لوکس:
(پژو ، پارس ، زانتیا ، مزدا۳ ، پرادو ، لکسوس ، لامبورگینی ، پورشه) داشته باشن !
تو دهه ۹۰ ملت دوس دارن پراید داشته باشن !
.
.
.
به من پیله نکن !
پروانه نمیشی
کتک میخوری
.
.
.
ای رفیق باوفا! هر شب دعایت می کنم
گر ندارم زانتیا فرغون فدایت می کنم
.
.
.
ﺑﺎﺑﺎ : ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎنُ ؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮنُ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ ؟
ﺑﭽﻪ : ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﻳﻨﻰ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ !
ﺑﭽﻪ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ ؟
ﺑﭽﻪ : ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ
ﺑﺎﺑﺎ : ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ؟؟
ﺑﭽﻪ : ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎﺑﺎ

.
.

.
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢِ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪ ﮐﺸﺘﯽ
ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ
ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ !
ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺳﭙﺮی کرد …
ﭘﺲ ﺍﺯ ۱۵ ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ  ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﯽ رفته ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭش ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧش ﺣﺲ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﯾﺪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﻪ
ﻧﮑﻨﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻩ ؟!
ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺨﯿﻠﺖ ﻗﻮﯾﻪ !

منبع: جام

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=57838
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما