شنبه 13 اردیبهشت 1399 - 8:50

يادداشت رئيس بيمارستان شهيد جليل ياسوج در خصوص ابتلايش به کرونا و ماجراهايي که درگير آن بود

به آرامی بخش‌های فعال تعطیل و به بیمارستان‌های دیگر منتقل می‌شود و در کنار این مهم آموزش پرسنل در رابطه با این بیماری و چگونگی مقابله با آن شروع می‌شود .

دکتر جاودان سیرت رئیس بیمارستان شهید جلیل یاسوج خاطرات روزهای کرونایی خود را در سلسله یادداشت هایی به رشته تحریر درآورده است.

به گزارش بويرنيوز، بخش اول این یادداشت را در ادامه می خوانید:

موج و سونامی بزرگی سراسر کشور و به تبع آن استان ما را در رابطه با ورود ویروس کرونا گرفته بود.حس عجیبی ، مردم و پرسنل حوزه سلامت پیدا کرده بودند . بیماری ، بیماری ناشناخته ای بود و باید برای سلامت و امنیت و آسایش مردم راه چاره‌ای پیدا می کردیم. درمان و واکسنی نداشت .گزارشات تکان‌دهنده‌ای از مرگ و میرهای ناشی از آن ابتدا از استان قم به گوش رسید .

انگار آخرالزمان شده بود. مردم در بهت به سر می برند و نگران فردای خویش هستند. بیمارستان شهید دکتر جلیل یاسوج به داد مردم می‌رسد و به عنوان مرکز کرونای استان کار خود را از نیمه دوم بهمن ماه نود و هشت شروع میکند.

به آرامی بخش‌های فعال تعطیل و به بیمارستان‌های دیگر منتقل می‌شود و در کنار این مهم آموزش پرسنل در رابطه با این بیماری و چگونگی مقابله با آن شروع می‌شود .

متخصصین عفونی و پرسنل پرستاری ،تمامی مسائل مربوط به این بیماری را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند .چندین جلسه آموزشی و چندین کمیته بحران با حضور مسئولین عالی رتبه دانشگاه برگزار می شود و تصمیمات مهمی در رابطه با چگونگی مقابله با این ویروس اتخاذ می گردد .

اینجا میدان مین است، میدانی که نمی دانی مین در کجا قرار دارد ، نه پناهگاهی داری و نه خاکریزی که خویش را چند صباحی از دید دشمن مصون نگه داری، باید مردانه جنگید و دلیرانه برای دفاع از سلامت آحاد مردم تلاش کرد و باید در این صحنه کارزار شجاعانه مقاومت کرد.

چندین و چند بار در تمامی اوقات شبانه روز همکاران و پرسنل گرامی را برای چگونگی مقابله و راه‌های مبارزه دور هم جمع کردیم و گپ و گفتی داشتیم ، اما نگرانی های من نبودن وسایل حفاظت شخصی پرسنلم بود، آنچه عذابم میداد و اشکهایم را جاری می کرد ، عدم وجود پک های حفاظتی بود، همه پرسنل عزیزم پای کار بودند همگی جانانه در صف مقدم بودند .

ویروس کرونا کابوس وحشتناکی بود که زندگی عامه مردم را تحت الشعاع خود قرار داده بود. اما ما قسم یاد کرده ایم که در کنار مردم و برای مردم بمانیم و مراقبت کنیم .

یادم نمی‌رود اولین بیمارانی که در روز ۱ اسفند ۹۸ وارد بیمارستان شدند از دانشجویان دانشگاه قم بودند آنها را با همان وسایل حفاظتی نه چندان مطلوب مورد معاینه قرار دادم در هنگام معاینه سرفه می کردند و کسالت مختصری داشتند در گلو هایشان قرمزی مشاهده می شد آنها را بستری و بعد از ارسال تست یکی از آنها مثبت شد.

درست در روز نهم اسفند ماه بود که احساس سستی و بیحالی وجودم را فرا گرفت. تب و لرز ، عرق ، سردرد همراه با سرفه های خشک و طاقت‌فرسا و تنگی نفس شروع شد .
از یک طرف باید بیمارستان را اداره می‌کردم و در کنار پرسنل می بودم و از طرف دیگر سرفه ها امانم نمی‌دادند و تب و لرز وجودم را به هم ریخته بود .

اگر بستری می شدم ترس و دلهره در میان پرسنلم ایجاد می‌شد و چه بسا وضعیت به گونه دیگری رقم می خورد و اگر هم بستری نمیشدم چه بسا جانم را از دست می دادم، من کرونا گرفته بودم .کرونا با همه یال و کوپالش مرا نشانه رفته بود و برای اولین بار بود که چنین تحت تاثیر این بیماری قرار گرفته بودم.

تب و لرز کارم را به جایی کشانده بود که بعضی مواقع هذیان می‌گفتم و سر درد امانم را بریده بود و چنان شدید و شکننده بود که احساس می‌کردم خونریزی مغزی کرده ام . خوابم نمی برد و اندک زمانی که سر بر بالین میگذاشتم با کابوس وحشتناکی از خواب میپریدم ، بی اشتهایی عذابم میداد و از درد کل اعضای بدن به ویژه مفاصل و کمرم به خود می پیچیدم و در این حال به همکاران عزیزم که بی ریا و صادقانه در حال کمک به همنوعان خود بودند و خانواده ام می اندیشیدم .

روزانه با رعایت موازین و استانداردهای بهداشتی با تحمل همه دردها ، تب و سردرد برای جلوگیری از شایعات ، هم بیماران را تا پاسی از شب می دیدم و هم با همکارانم گپ و گفتی داشتم . این موضوع برای چهار شبانه روز ادامه داشت و حدت و شدت آن بعد از چهار شبانه روز و دریافت داروهای مورد نیاز کاهش یافت ولی هنوز درد بدن ، از بین رفتن حس چشایی و بویایی ، سرفه و تنگی نفس وجود داشت.

حالم بهتر شده بود و دیگر تب های بالا و سردرد های طاقت فرسا را نداشتم ، می توانستم زمان بیشتری در کنار همکارانم باشند ، ولی به خوردن داروها ادامه میدادم و روز به روز وضعیتم مطلوب تر می شد. آنچه مایه نگرانیم شده بود ترس از ابتلا همسر و فرزندانم به این بیماری بود.

خبرهای سایر استان‌ها را که پیگیری می‌کردم شفایافتنم را فقط در لطف خدا و دعای مردم می‌دیدم و از این بابت سپاسگزار عموم مردمی هستم که برایم دعا کردند چرا که خیلی از عزیزانی که در سایر استان‌ها شهید راه سلامت شده بودند و از پرسنل خدوم و زحمتکش حوزه سلامت بودن سن و سال کمی داشتند و از این بابت شاکر درگاه خداوند بزرگ هستم که دوباره فرصت خدمتگزاری را به من عنایت فرموده بود.

آنچه بیش از هر چیز دیگری از همان ابتدای شروع به‌کار بیمارستان به عنوان مرکز معین کرونای استان برایم سخت و سهمگین بود ، نداشتن توان مالی برای خرید وسایل حفاظتی بود ، گرچه دانشگاه علوم پزشکی و به ویژه ریاست محترم دانشگاه به جد پیگیر رفع موانع و مشکلات عدیده استان بودند ، ولی متاسفانه عده‌ای با احتکار و گرانفروشی وسایل حفاظتی در این ماراتون نفسگیر همگام و مردم و مسئولین نبودند و فقط به سود خود فکر می کردند.

یادم نمی‌رود در اورژانس در حال ویزیت بیماران بودم که پدر بزرگواری روی تخت دراز کشیده بود و فرزندش که بیرون از اورژانس بود نگران حالش بود وقتی وارد بخش تریاژ شدم با نگرانی و عصبانیت به من گفت تورئیس بیمارستانی ؟؟ من هم به آرامی گفتم : بله “و از وضعیت بیمارستان اظهار نارضایتی کردند ومن با آرام کردن او پدرش را روانه بخش کردم. بعد از دو روز همان فرد وارد اتاق من شد و اولین کسی بود که بعد از دیدن فعالیت‌های پرسنل کمک های خیرخواهانه خود را شروع کرد .

بعد از این ماجرا اولین کسی که از طرف جامعه دندانپزشکی به من زنگ زد و جویای حال و احوال پرسنل ، بیماران و نیازهای مصرفی ما شد ، مرحوم دکتر موسوی (ره) دندانپزشک برجسته استان بود ، ایشان نیازهای ما را طلب کردند و در تامین آن گام‌های خوبی در همان ابتدای کمبودها به اتفاق سایر دوستانش برداشتند وامیدوارم روح این عزیز سفر کرده با شهدا و صالحان محشور گردد .

سپس عزیزان دیگری که هیچگاه نخواستند اسم آنها برده شود در زمینه تهیه و تامین مایحتاج اولیه گام‌های اساسی را برداشتند.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=319254
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. ناشناس گفت:

    امیدوارم مردم قدردان زحمات شما پرسنل یلامت باشند ما که باماسک هم جرات عبور از چند متری این بیماران رو نداشتیم

  2. ناشناس گفت:

    و آقای دکتر فکر نمی کنید بسیاری افراد این مدت فوت کردند ولی آزمایش نشدند و تشخیص کرونا داده نشد.

  3. ناشناس گفت:

    انصافا فرمانده مبارزه با کرونا در بویراحمد شما هستی و لایق پستهای بالاتر انشااله که همیشه موفق باشی

  4. رضا گفت:

    درود بر تو استاد فداکار و دانشمند؛ارزوی سلامتی دارم براتون

  5. دولتخواه از باشت ساکن یاسوج گفت:

    خداوند بحق فاطمه زهرا(ع) و امام حسین(ع) به همه پزشکان ،بهیاران وپرستاران وخدمتگزاران قدرت ،سلامتی، عنایت بفرمایید و دست همه آنها را میبوسم و بابت این بوسه افتخار میکنم و اشک شوق میریزم

  6. نجاتی گفت:

    واقعاخسته نباشید…نمیدانم چ بگویم فقط میتوانم ازخداوندمتعال طول عمری باعزت برای شمازحمتکشان بخواهم دستش شمارومیبوسم وب وطنم افتخارمیکنم ک ایقدفرزندانش عاشقانه تلاش برای سلامتی مردم میکنند

دیدگاه شما