رئیس دانشگاه فنی و حرفهای معتقد است که آموزش عالی نیازمند یک عینک اقتصادی است و راهکار پیوند فارغالتحصیلان دانشگاهها با بازار کار دانشگاههای مهارتی هستند و تاکید دارد که به گفتوگوی جمعی پیرامون کیفیت در آموزش عالی نیاز داریم.
به گزارش بویرنیوز، ابراهیم صالحی عمران رئیس انجمن آموزش عالی ایران، عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه مازندران و رئیس دانشگاه فنی و حرفهای در گفتوگوی مشروح با فارس از معایب نگاه تکبعدی به سیاستگذاری آموزش عالی کشور گفت و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد.
وی در این نشست از تحصیل 80 درصد دانشجویان در 20 رشته تحصیلی گفت و تاکید کرد که بیکاری فارغالتحصیلان نشان میدهد خوب عمل نکردهایم.
صالحی عمران معتقد است که آموزش عالی نیازمند یک عینک اقتصادی است و راهکار پیوند فارغالتحصیلان دانشگاهها با بازار کار دانشگاههای مهارتی هستند و تاکید دارد که به گفتوگوی جمعی پیرامون کیفیت در آموزش عالی نیاز داریم.
به گزارش بویرنیوز، گفتوگوی فارس با وی در زیر ارایه میشود:
برای ورود و شروع نقطه نظرات خودتان را در زمینه ضرورت و اهمیت آمایش آموزش عالی بفرمایید.
بحث آمایش یک بحث مفصلی است. شروع رشد آموزش عالی ما از بعد از انقلاب بود. در سال 1357 تعداد دانشجویان ما 180هزار نفر بودند. تعداد مراکز آموزش عالی ما هم چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی بسیار کم بود.
وقتی انقلاب شد ما در کشور با یک آموزش عالی مواجه بودیم که شامل یکسری دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بود، سیستم آن بر اساس نخبهگرایی بود و تعداد معدودی دانشجو را در دانشگاه پذیرش میکردند. در همان زمان احساس میشد که کشور با کمبود نیروی انسانی متخصص مواجه است. از طرفی هم تئوریهای مختلف از جمله تئوریهای سرمایه انسانی، تئوریهای اقتصادی و اجتماعی همه و همه میگفتند که اگر کشور بخواهد به توسعه برسد باید آموزش عالی خوبی داشته باشیم. لذا رشد کمّی آموزش عالی به عنوان یک سیاست کلان، مد نظر همه برنامهریزان آموزش عالی و سیاسیون کشور قرار گرفت.
فضا به گونهای بود که احساس کردند اگر به رشد دانشگاهها بیتوجهی شود، نمیتوانند توسعه کشور را جلو ببرند لذا دانشگاهها رشد کمّی کردند. اگر وضعیت کنونی را با 34 سال گذشته مقایسه کنیم، میبینیم که در کشور چیزی حدود چهارونیم میلیون دانشجو داریم، بیش از 2 هزار و 500 دانشگاه و مرکز آموزش عالی داریم، تعداد اعضای هیئت علمی ما به حدود 70هزار نفر رسید. مراکز آموزش عالی در کشور رشد کمّی چشمگیری داشت که این پدیده را در ادبیات آموزش عالی، آموزش عالی تودهای یا فراگیر میگویند.
بنابراین توانستند به آن هدفگذاری که ابتدای انقلاب شده بود، دست پیدا کنند؟
بله در ظاهر این اتفاق افتاد. یعنی نسبت جمعیت دانشجویی ما از لحاظ آماری به 100هزار نفر هم رسید که شاخص خیلی خوبی شد. نتیجهاش این بود که ما در کشور شاهد دانشگاهها و مراکز و رشتههای متعدد آموزش عالی شدیم. خب این وضعیت فعلی آموزش عالی است.
اما بعد از فراگیر شدن آموزش عالی، یکباره حس کردند که این آموزش عالی دارای یکسری اشکالات و چالشهایی هم شده است. یعنی با چند چالش اساسی مواجه شدند، اولین چالش آن بیکاری فارغ التحصیلانبود. یعنی در حال حاضر ما شاید سالانه حدود 700،800 هزار نفر – شاید هم بیشتر- فارغ التحصیل در دانشگاهها مدرک میگیرند و وارد بازار کار میشوند اما متاسفانه شغلی در اختیار ندارند. یعنی با بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها مواجه هستیم.
زمینه برای جذب این تعداد در بازار کار مطلقا فراهم نیست. ما چقدر فرصتهای شغلی میتوانیم در سال ایجاد کنیم؟ باید در سال فرصتهای شغلی دایر کرد. البته توان اقتصادی یک کشور یا شرایط باید اجازه بدهند که فرصتهای شغلی دایر شوند که اینها بتوانند وارد مشاغل مختلف شوند. اما عملا ما با پدیده بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی کشور مواجه هستیم. این به مسئلهای تبدیل شد که ذهن برنامهریزان آموزش عالی را به خود جلب کرد. یعنی علامت سوالی را برای مراکز آموزش عالی در ذهن اینها ایجاد کرد که این دانشگاهها واقعا چه کاری میکنند و چه در دانشگاهها میگذرد؟
همه تئوریها و بحثهای نظری میگویند که دانشگاهها باعث رشد و توسعه میشوند و از لحاظ فرهنگی و اقتصادی و تربیت نیروی انسانی متخصص، کارکردهای مختلفی دارد، اما دیدند که نه! این دانشگاهها، دانشگاههایی نیستند که بتوانند نیروی انسانی متخصص و مناسب برای بازار کار را تربیت کنند.
حتی دانشآموختگانی که وارد بازار کار شدند -هم از لحاظ کمّی و هم کیفی- آمادگی، توانمندی، شایستگی، دانش و مهارت و نگرش و صلاحیت لازم برای ورود به مشاغل را نداشتند و بهرهوری آنها مناسب نبود. این سوالات و چالشها ذهن برنامهریزان و مسئولین آموزش عالی را به خود جلب کرد. این چالشها باعث مطرح شدن بحث آمایش شد.
* 80 درصد دانشجویان در 20 رشته تحصیل میکنند
یکی دیگر از بحثها پس از آن مطرح شد که رشتههای موجود دانشگاههای کشور را بررسی کردند و دیدند که حدود 80درصد دانشجویان در حدود 20 رشته تحصیل میکنند. فراوانیها به صورت نُرم تقسیم نشده بود. دانشگاه قرار بود برای مشاغل مختلف و زمینههای تخصصی نیرو تربیت کند. اما یک دفعه مواجه شدند با اینکه که 80درصد دانشجویان در 20 رشته تجمع یافتهاند. یعنی واقعا در کشور و نیازهای مختلف مناطق و نیازهای بخشهای اقتصادی و صنعتی و خدماتی و کشاورزی فقط به 20 رشته دانشگاه محدود میشود؟ یعنی فقط جامعه ما به 20 رشته نیاز دارد؟
یک باره تمام مدلها و فرمولهای گسترش آموزش عالی زیر سوال رفت. یعنی کاملا یک عدم هماهنگی و یک تناقضی بین آنچه که در دانشگاهها میگذرد و آنچه نیاز حال و آتی جامعه است ایجاد شد. وقتی به این آمار نگاه میکنیم میبینیم که این آموزش عالی نمیتواند منشأ تحول یک جامعه اعم از تحول اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باشد. اینها مهم هستند. یک دلیل عمدهاش این بود که در رشتههای خاصی گسترش پیدا کرده بود. مثلا رشتههای علوم انسانی از لحاظ اقتصادی ارزانتر بود و به همین دلیل آنها را گسترش دادند.
حتی 10درصد از دانشآموختگان فعلی ما در رشتههای حسابداری و مدیریت هستند. یعنی با یک آموزش عالی مواجه هستیم که چهارونیم میلیون جمعیت دانشجو دارد. ما نزدیک 2500 دانشگاه داریم و سالانه حدود 700،800 هزار دانشآموخته تحویل جامعه میدهیم. از یک طرف با مازاد نیروی انسانی با بیکاری فارغالتحصیلان و دانشآموختگان و پایین بودن مهارت و توان برای بازار کار مواجه هستیم و از طرفی دیگر در بعضی از رشتهها با کمبود نیروی انسانی متخصص مواجه هستیم. یعنی شما در کشوری به سر میبرید که هم کمبود نیروی انسانی متخصص در برخی رشتهها دارد و هم عرضه بیش از حد نیروی انسانی متخصص و بیکاری و عدم توانمندی آنها در برخی دیگر را دارد.
این چهار عاملی که فرمودید یک دغدغهای شد برای مسئولین و تصمیمسازان که به مدل دیگری بیندیشند.
بله، موجب شد که به چیز دیگری بیندیشند. وقتی این وضعیت را دیدند این سوال اساسی مطرح شد که آیا رشد و توسعه آموزش عالی در کشور هدفمند بوده است؟ یعنی دغدغه اساسی هدفمندی آموزش عالی است.
ببینید، توسعه آموزش عالی ما ناشی از دو اتفاق میتواند باشد یعنی ما در بحثهای برنامهریزی دو بعد داریم؛ بعد تقاضا و بعد عرضه. این دو بعد در مدل برنامهریزی آموزشی هم مهم است. عرضه و تقاضا باعث میشوند که گسترش آموزش عالی در کشور صورت بگیرد. اول باید تقاضای اجتماعی در کشور وجود داشته باشد. یعنی بالاخره یک عده متقاضی بودند که وارد آموزش عالی کشور شوند. قسمت عرضه، تهیه و گسترش آن را به عهده دارد و مجوز میدهد و قوانین را تصویب میکند. این هر دو در کشورمان وجود داشته است اما مدلهای مناسب توسعه وجود نداشت. شاید یک بخش عظیمی از آن به این دلیل بود که ما اطلاعات بازار کار را نداشتیم یا نداریم. یعنی برنامهریزی توسعه آموزش عالی کشور زیاد بر اساس مدلهای اقتصادی نبوده و بیشتر مدلهای اجتماعی و فرهنگی بوده است.
ما جامعهای داریم که آموزش عالی و دستیابی به مدرک آموزش عالی را یک امتیاز اجتماعی تلقی میکند یعنی در نزد عرضهکنندگان (برنامهریزان و سیاستگذاران آموزش عالی) و متقاضیان (دانشجوها و خانوادهها و تقاضاهای اجتماعی)، آموزش عالی به عنوان یک پدیده ارزشمند و منزلت اجتماعی بالا در جامعه ما تلقی میشود. زیاد هم به دیدگاههای اقتصادی توجهی نمیشد. یعنی عرضهکنندگان هم هر رشتهای را آموزش عالی میدانستند و فکر میکردند خودبه خود نتیجه میدهد. در صورتی خود به خود ممکن است نتیجه ندهد و نتیجه هم نداد.
* بیکاری فارغالتحصیلان نشان میدهد که ما خوب عمل نکردیم
این بیکاری فارغ التحصیلان نشان میدهد که ما خوب عمل نکردیم. یعنی باید مدلهای منطق اقتصادی و منطق بازار کار، نیازهای منطقه و نیازهای اقتصادی و اجتماعی و کشاورزی و اطلاعات بازار کار در برنامهریزیها در مرکز تصمیمگیریها قرار میگرفت و مدیران باید حساسیت بیشتری به خرج میدادند. در واقع عرضه بیش از حد و بیبرنامه آموزش عالی این مساله را به وجود آورد. این زمینهها باعث شد که این سوال مطرح شود که آیا آموزش عالی در کشور ما هدفمند است؟ در حقیقت بحث آمایش با توجه به این مسائل مطرح شد تا یک بار دیگر مورد بازاندیشی قرار گیرد.
در آمایش سه نکته مهم وجود دارد؛ بحث رابطه بین فضا، انسان و فعالیت. یک بار دیگر خواستند اینها را با نیازهای مناطق هماهنگکنند. یعنی به گونهای تنظیم کنند که آموزش عالی در خدمت نیازهای مناطق مختلف جغرافیایی و فضایی باشد و بتواند در حقیقت آموزش عالیای را عرضه کند که آن نواقص گذشته را به گونهای تحت پوشش خودش قرار دهد.
* آموزش عالی نیازمند یک عینک اقتصادی است
مثلا نیروی دریایی در استانی تدریس نشود که به هیچ دریایی دسترسی ندارد…
بله. اصلا اشتغالی برای این رشته وجود ندارد. بحث اقتصادی خیلی مهم است. امروزه در نظر گرفتن منطق اقتصادی خیلی مهم است. یعنی باید آموزش عالی ما یک مقداری عینک اقتصادی به چشم میزد. ما اقتصاد آموزش عالیمان را جدی نگرفتیم؛ شاید به این دلیل که فکر میکردیم آموزش عالی ماهیتا و ذاتا خوب است و آثار اجتماعی-فرهنگی خوبی دارد و هم خانوادهها و هم عرضهکنندگان آن چنین تفکری داشتند. هر کسی میگوید آموزش عالی خوب است و به توسعه کمک میکند؛ نه، این چنین نیست. اگر برنامهریزی صورت نگیرد ممکن است دردسر هم بشود و به توسعه هم کمک نکند.
با این تفاسیر، اجرای آمایش آموزش عالی اولا چه تاثیری روی بهبود وضعیت کیفی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ما دارد و بعد اینکه الان که این روند شروع شده، از این زمینهها و خلاءهایی که باعث شد ما به این سمت و این تفکر کشیده شویم، کدام مسئله باید در اولویت برنامههای آمایش قرار گیرد؟
با این پیشینهای که خدمتتان گفتم در حقیقت آموزش عالی کشور با یک سری چالشهایی مواجه شد که انتظار میرود با مطرح شدن بحث آمایش در آموزش عالی یک مقدار از این چالشها برطرف شود.
آمایش در آموزش عالی یعنی به گونهای آموزش عالی را باید با نیازهای مناطق و استانهای خودمان هماهنگ کنیم. حرف اساسی آمایش این است که بتواند بیکاری فارغ التحصیلان را برطرف کند و راه بهتر ورود به بازار کار و… را هموار سازد. البته این را هم بگویم که من این نگرانی را از این طرف هم دارم که دانشگاهها و مراکز را صرفا اقتصادی دیدن، میتواند دیدگاه انتقادی دانشگاه را خدشهدار کند، یعنی با اینکه ما فقط توسعه رشتهها و مراکز را با توجه به دیدگاه صرف اقتصادی ببینیم، ممکن است تولید علم صدمه ببیند. یعنی در طرح آمایش باید این نقطه ضعفها هم پوشش داده شود.
در عین حالی که ما یک مقدار آموزش عالی را هدفمند میکنیم و وارد چرخه اقتصاد میکنیم، ولی سهمی هم باید به سایر کارکردهای غیراقتصادی آموزش عالی بدهیم. نگاههای فرهنگی-اجتماعی هم در جای خودش مهم است اما علم هم مهم است. نگاههای جهانی آموزش عالی هم مهم است. یعنی ما نیروی انسانی که پرورش میدهیم یک بخشی از آن شاید پاسخگوی نیازهای منافع ملی ما باشد. اما در روند توسعه علمی بینالمللی دنیا هم دانشگاه ما باید ایفای نقش کند.
ما باید حلقه اتصالمان را با تحولات بینالمللی هم محکم کنیم. ما باید به توسعه علم و مرزهای دانش در دنیا کمک کنیم. خیلی محدود و منطقهای دیدن و اینکه صرفا دانشآموختگان را نیروهای صرف آچار به دست مربوط به یک کارخانه خاص بدانیم، یک تصور محدود شدهای از آموزش عالی به دست میدهد.
* حلقه اتصالمان به تحولات بین المللی باید محکمتر شود
میخواهم بگویم که آموزش عالی وسیعتر است. این دیدگاه انتقادی هم باید مطرح شود که ما صرف عینک اقتصاد نزنیم و کارکردها و آثار و نتایج آموزشی را از ابعاد دیگری هم ببینیم. افراط و تفریط نباشد. از آن طرف که افتادیم و عینک اقتصادی نزدیم و آموزش عالی را توسعه دادیم، حالا بیاییم از این طرف هم در مسیری بیفتیم که نباید! برای این کار نیاز به یک بازاندیشی در خیلی از مسائل آموزش عالی وجود دارد؛ در ساختارها و قوانین و نحوه اداره دانشگاهها و برنامه و محتوای درسی و پذیرش دانشجو و حتی در نوع رشتهها و مدیریت آن.
* متقاضیان آموزش عالی مدرک تحصیلی میخواهند و از یادگیری گریزانند
یعنی باید یک امر تخصصی حرفهای دیده شود. در واقع میخواهم بگویم که توجه به کیفیت میتواند کمک زیادی به ما بکند. یعنی آموزش عالی ما باید از حالت کمّیگرایی و مدرکگرایی بیرون بیاید. آموزش عالی ما الان دارد صرفا مدرک و گواهینامه میدهد. اگرچه چون نگرش مثبتی روی توسعه آموزش عالی کشور بوده به اینجا منتهی شده است. یعنی در کشور ما همه خواهان اخذ یک مدرک آموزش عالی هستند و در این جریان اخذ مدرک متاسفانه یک پدیدهای را هم که با آن مواجه شدهایم، گریز از یادگیری است. به این معنا که متقاضیان آموزش عالی ما آن مدرک را میخواهند اما از یادگیریها هم فرار میکنند.
کیفیتها در آن یادگیریها ایجاد میشود. یک مسئله بسیار حادی که الان در آموزش عالی میبینیم، بحث گریز از یادگیری است. یعنی دانشجویان میخواهند با شیوههای آسانتری به مدارک بیشتر و بالاتری دست پیدا کنند. هر چه مدرک بیشتر باشد بهتر است. اول فوق دیپلم بود بعد لیسانس، و بعد فوق لیسانس. این مدرکگرایی دارد کار را خراب میکند.
به گفته شما از یک سو علاقه به مدرک زیاد است اما بازار کاری برای آن وجود ندارد. همچنین برای بازار کاری که وجود دارد هم نیروی ماهر نداریم. در شرایطی که هنوز از کمّیگرایی عبور نکردهایم، آیا آمایش آموزش عالی میتواند این معضلات را برطرف کند؟
می تواند. یعنی در حقیقت باید برطرف کند. آمایش آموزش عالی باید ما را از وضعیت کمّیگرایی نجات دهد و توجه ما را به کیفیت جلب کند اما سوال اینجاست که کیفیت در آموزش عالی یعنی چه؟ کیفیت، در نزد ذینفعان مختلف، معانی مختلفی دارد. مثلا بخش صنعت ما یک تصوری از کیفیت آموزش عالی دارد، بخش کشاورزی یا بخش خدمات ما نیز تصوری دیگر.
جامعه دانشگاهی ما، اعضای هیئت علمی ما، مدیران و سیاستگذاران آموزشی و آنهایی که با تعلیم و تربیت در دانشگاهها مواجه هستند نیز تصور خود را از کیفیت دارند. همچنین مسئولین سیاسی و جامعه سیاسی ما نیز یک تصوری از کیفیت دارند. یکی از مشکلات ما این است که همگرایی لازم بین مجموعه این ذینفعانوجود ندارد. متاسفانه هنوز به یک همگرایی و حتی یک نشست و گفتگوی مشترک نرسیدهایم. اینها باید دور هم بنشینند و نظراتشان را به هم نزدیک کنند. گاهی اوقات تناقض و گاهی مشترکاتی وجود دارد.
* به گفتوگوی جمعی پیرامون کیفیت در آموزش عالی نیاز داریم
ما به یک گفتگوی جمعی پیرامون کیفیت در آموزش عالی نیاز داریم. یعنی باید ذینفعان مختلف بنشینند و گفتوگویی در ارتباط با مفهوم کیفیت آموزش عالی صورت دهند و کیفیت آموزش عالی در کشور تعریف شود. در این کیفیتها قطعا یکی از بحثهای مهمی که میتواند صورت بگیرد تنظیم آینده آموزش عالی کشور است.
در حقیقت یکی از خلاهایی که وجود دارد این است که سیاستگذاری کلان آموزش عالی ما مشخص نیست.اگرچه اسنادی هم آمدهاند و مشخص کردهاند، مانند نقشه جامع عالی کشور یا سند تحول علم و فنآوری وزارت علوم و یا سند دانشهای اسلامی. اسناد خیلی خوبی داریم و کارهای خیلی قشنگی هم انجام شده است. منتها هنوز آن مشکل وجود دارد.
این را هم باید توضیح بدهم هم بخش خصوصی و هم بخش آموزش عالی کشور الان توسعه پیدا کرده است. الان خوشبختانه بخش خصوصی یا بخش غیر دولتی آموزش عالی ما به خوبی توسعه پیدا کرده است. منتها سیاستگذاری یکپارچهای که بتواند همه اینها را منظم و مدیریت کند، را نداریم.
در آمایش باید اینها دیده شود. آمایش آموزش عالی میتواند یک بازاندیشی در مدیریت انواع و اقسام این مراکز آموزش عالی به وجود بیاورد. مثلا دانشگاه آزاد به تنهایی حدود 33درصد دانشجوها را تحت نظر خودش قرار داده است. دانشگاه پیام نور 24درصد دانشجوها را به خود اختصاص داده است. مجموعه آموزش دولتی وزارت علوم و تحقیقات و فنآوری نیز تنها 14درصد را در اختیار دارد. به عبارت دیگر حدود 85،86 درصد در اختیار وزارت علوم نیست. بخشی از اینها در اختیار بخشهای غیردولتیاند. اینها باید مدیریت شوند. آمایش میتواند اینها را به گونهای مدیریت کند.
ما بالاخره باید بدانیم چقدر به رشتههای کاردانی نیاز داریم و چقدر به دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری نیاز داریم. این گونه نیست که گمان کنیم اگر به همه مدرک ارشد و دکتری دهیم، کشور توسعه پیدا میکند. آمایش، اینها را میتواند تنظیم کند. در نُرمهای دنیا اگر یک مهندس پرورش میدهیم، باید کنار او پنجتکنیسین یا کارآموز پرورش دهیم. آیا این مدل آموزش عالی کشورمان است؟ یعنی زیرمجموعههای آموزش عالی کشور درست دارند عمل میکنند؟ متاسفانه جواب منفی است.
الان دورههای کاردانی ما نسبت به کارشناسی و ارشد و دکترا خیلی ضعیف عمل میکنند. یک اشکالات این چنینی هم داریم. بخش دیگری که باید در آمایش مد نظر قرار بگیرد مهارتی ساختن دانشگاههاست. دانشگاههای ما بیشتر نظری هستند. اینها چیزهایی است که در طرح آمایش باید دیده شود. آمایش در واقع با چنین برنامههایی میتواند آموزش عالی را تنظیم و متحول کند.
* راهکار پیوند فارغالتحصیلان دانشگاهها با بازار کار دانشگاههای مهارتی است
متاسفانه عمده آموزشهایی که چه توسط بخش غیردولتی و چه توسط وزارت علوم و تحقیقات و فنآوری صورت میگیرد، نظری است. مهارتی نیست. اگر آموزش عالی بخواهد با بازار کار پیوند بخورد و مشکل بیکاری دانشآموختگان را حل کند، یک راه چارهاش این است که دانشگاه، مهارتی شود.
من به عنوان نمونه خدمتتان عرض کنم که در حال حاضر در آمریکا به عنوان یک کشور توسعهیافته حدود 40درصد از دانشجویان در آموزشکدهها و و دورههایی که مدرک کاردانی میدهند، دارند درس میخوانند یعنی وارد رشتههای مهارتی شدهاند. آموزش عالی ما نیز باید به رشتههای مهارتی شیفت پیدا کند. اما در رشتههای مهارتی هم برنامهریزی آموزشی باید مدنظر قرار بگیرد.
تقاضا محور بودن آموزشها در آمایش خیلی مهم است. یعنی آموزش نباید مبتنی بر عرضه باشد بلکه باید مبتنی بر تقاضاهای اقتصادی-اجتماعی باشد. یعنی نیاز به نیروی انسانی متخصص، باید مبنای توسعه رشتههای مهارتی قرار بگیرد. حالا ما یک مقدار به دانشگاههای علمی کابردی شیفت دادهایم اما در آنجا هم نقد وجود دارد. از آن طرف هم منطق اقتصادی در توسعه رشتههای دانشگاه علمی کاربردی ما وجود ندارد. در حال حاضر ما حدود 800هزار دانشجو در دانشگاههای علمی کاربردی کشور داریم. حالا تعداد مراکز آن را من حضور ذهن ندارم و فکر میکنم 1050 مرکز دانشگاه علمی کاربردی داریم.حدود 800هزار دانشجو داریم اما متاسفانه تا آنجا که من میدانم آن هم دچار این مشکل است.
بیش از 40درصد از این دانشجوها ظاهرا در رشتههای معدودی درس میخوانند. یعنی آنجا هم این اشکال به وجود آمده است. یعنی آنها هم ناخودآگاه در رشتههای کمهزینه مانند رشتههای فرهنگ و هنر، حسابداری، حقوق سرمایهگذاری کردهاند یعنی رشتههایی که نیاز صنعتی و کشاورزی کشور را برآورده نمیکند. آنجا هم گرایش به مدرکگرایی پیدا شده است.
متاسفانه آنها هم به جای اینکه دورههای فنی مهارتی در رشتههای مختلف -نه تعداد معدودی از رشتهها ارائه بدهند، اکثر آنها مراکزی شدهاند که میخواهند یکسری دانشجو بگیرند و به دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد ورود پیدا کردهاند. البته در برخی دورههای مهارتی، دکترا داریم اما اگر همان الگوی حاکم بر دانشگاههای سنتی در گسترش دانشگاههای مهارتی مثل علمی کاربردی قرار بگیرد، باز دچار همان چالشها خواهیم شد. یعنی بسیاری از دانشآموختگانی که انتظار میرفت وارد بازار کار شوند، دچار بیکاری میشوند.
یکی از معضلاتی که الان با آن مواجهیم، فقدان یک بانک آماری جامع است. بانکی که ببینیم ما چقدر نیاز داریم در رشتههای مختلف متخصص تربیت کنیم و چه مقدار ظرفیت بازار کار داریم و چقدر باید ظرفیتسازی کنیم. فکر میکنید متولی این امر چه کسی باید باشد و چگونه باید آن را عملی کنیم؟
آموزش عالی اگر بخواهد سروسامان پیدا بکند و شکل مناسبی برای توسعهاش داشته باشد یکی از مهمترین اطلاعاتی که شاید به آن نیاز داشته باشد اطلاعات بازار کار است. داشتن اطلاعات بازار کار میتواند خیلی کمک کند. شاید دانشگاه به تنهایی نتواند آن را تهیه کند. این کار مستلزم یک نهاد واسط و مستقلی است که وزارتخانههای مختلف را با هم پیوند دهد. ما باید یک مقدار روی شکلگیری برخی از این نهادها سرمایهگذاری کنیم. حتی اگر این نهادها خصوصی باشند. ایراد ندارد. ما از این نهادها در کشور داریم مانند مرکز آمار ایران. اما دولتی بودن این مراکز هم یک مقدار اطلاعات را ناقص میکند. در بسیاری از کشورها بانکهای اطلاعاتی خصوصی هستند. حتی بسیاری از مواقع نهادهای رسمی و حتی وزراء میآیند اطلاعات آمار خود را از این نهادهای غیردولتی میگیرد.
گاهی تعاریف ثابتی هم برای شاخصهای آماری وجود ندارد و به همین دلیل آمارهای متفاوت و متناقضی به دست میدهند.
دقیقا. یعنی اگر ما واقعا بانک اطلاعاتیمان را درست نکنیم شاید آمایش باز هم خیلی خوب نتیجه ندهد. شاید یکی از مشکلات ما بحث اطلاعات آماری است. واقعا اطلاعات دقیقی از نیاز به نیروی انسانی متخصص در واحدهای مختلف نداریم. خود این یک اشکال عمده است.
نکته دیگری هم که باید در آمایش مد نظر داشته باشیم آیندهپژوهی و تحولات آتی است. آموزش عالی جدای از نیازهای منطقهایاش یک کارکردهای جهانی و بینالمللی دارد. در آمایش، آیندهپژوهیها خیلی مهم هستند. همه اینها باید جمع شود تا بتواند آموزش عالیمان را سروسامان بدهد.
نکتهای که شما فرمودید و در چشمانداز 1404 هم به آن تاکید شده است تبدیل ایران به قطب علمی اول در منطقه و بعد در دنیا است. ارزیابیتان را در رابطه با تاثیر طرح آمایش آموزش عالی در این مقوله بفرمایید.
به نظر من تا ایران 1404 حدود 10 سال باقی مانده است. صحبت کردن از ایران 1404 به عنوان یک برنامه میان مدت محسوب میشود و دیگر یک برنامه درازمدت نیست. من معتقدم در این راستا ما واقعا به یک نقشه استراتژیک دیگر نیاز داریم. یعنی برنامهریزان آموزش عالی و برنامهریزان توسعه ما باید دست به کار تهیه یک برنامه استراتژیک دیگر بشوند.
اما نکتهای که میخواهم بگویم این است که آموزش عالی کشورمان باید با برنامههای توسعهای کشورمان لینکشود. این نکته خیلی مهمی است. یعنی اگر ما آموزش عالی را به عنوان یک واحد مجرد و منتزع از جامعه و از سایر بخشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ببینیم، زیاد مناسب نیست.
* گسترش آموزش عالی بیشتر درونزا بوده است
گیر کار ما و اشتباهی که در گسترش آموزش عالی صورت گرفته این است که این توسعه بیشتر درونزا بوده است یعنی توسط خود برنامهریزان آموزش عالی و با نگرشهای مثبت آنها به آموزش عالی بوده است. یعنی با برنامههای توسعه ما لینک و پیوند نخورده است، با وضعیت اقتصادی و برنامههای توسعه ما و در سطح کلان با صنعت ما پیوند نخورده است و حتی گاهی اوقات از صنایع ما دور است. در حقیقت کارکرد عمده آموزش عالی ما تربیت یکسری نیروی انسانی و اعطای یکسری مدارک به متقاضیان شده است.
آموزش عالی کارکردهای دیگری هم دارد. یکی از این کارکردها، کارکرد خدمات مشاورهای است. یکی دیگر از کارکردهای عمده آنها کارکردهای مراکز پژوهشی است. و حتی تغییری که در نام وزارتخانه صورت گرفت و آن را به وزارت علوم و تحقیقات و فنآوری تبدیل کردهاند بر این اساس بود که آموزش عالی بتواند به تحقیقات پیوند بخورد و این پیوند به رشد علمی پژوهشهای ما کمک کند. این اتفاق آن طور که باید صورت نگرفت. آن شعاری که باید در منطقه، رتبه اول علمی بیاوریم، به چاپ یکسری مقالات منحصر شده است که در آنها هم متاسفانه کمّیتگرایی حاکم شده است.
ما میگوییم ببینید چگونه با پژوهش و صنعت لینک میشود؟ وقتی آموزش عالی با صنعت ارتباط برقرار میکند که بتواند در گام اول تولید علم کند. البته در برخی از رشتهها هم ما موفق بودیم. در علوم هستهای و نانوتکنولوژی به هر حال ما موفقیتهایی را داشتهایم. اینها را نباید انکار کرد. موفقیتهای خیلی خوبی هم صورت گرفته است. نمیشود یکسره کل آموزش عالی را هم نقد کنیم.
ما یک زمان در همین کشور نیروی متخصص پزشک کم داشتیم. اگر یادتان باشد پاکستانیها یا هندوستانیها میآمدند و درمان میکردند اما الان بخش بهداشت درمان ما در آموزش پزشکی و برخی دیگر از رشتهها، خیلی خوب دارد عمل میکند. یعنی اتفاقات مثبتی هم افتاده است. درست است که نقد کردیم اما شاهد یک نتایج مثبت هم بودهایم. ما نگرانیم که از این به بعد عرضه نیروی انسانی متخصص بیبرنامه صورت بگیرد و آن وقت مانند برخی کشورها دچار یکسری مشکلاتی بشویم. ما چون کم و بیش سیگنالها را دیدهایم، به آمایش روی آوردهایم وگرنه از این توسعه آموزش عالی کشور در گذشته لااقل ما ضرر نکردهایم.
در گذشته، ما در خیلی از زمینهها شاهد رشد خیلی خوبی بودهایم. منتها اگر میخواهیم که این نتیجهگیری بیشتر شود دانشگاه باید تولید علم داشته باشد. گام اول این تولید علم وظیفه دانشگاه، اساتید و دانشجوهای ارشد و دکترا است و بخش پژوهشی دانشگاهها دارند این کار را میکنند منتها این پژوهشها باید به محصول تبدیل شوند، تجاری شوند، به عرصه تولید وارد شوند و به بازار بیایند. برای این کار باید ابتدا در جاهایی مانند مراکز رشد و واحدهای پژوهشی تولید کوچک صورت بگیرد. یعنی کم کم از ذهنی به عینی تبدیل شود. ما گاهی وقتها تحقیقات و مقالاتی انجام میدهیم اما به کاربست نمیرسیم. فقط تولید است.
یکی از کارهایی که باید در آمایش دیده شود این است که روی کارکردهای مختلف دانشگاه متمرکز شود. در حقیقت وظایف و نقشهای مختلفی که دانشگاهها در جامعهای دارند را برجسته کند. اینجا دیگر فقط تربیت دانشجو و کلاسداری نیست. مراکز پژوهشی هم هستند، کارکردهای پژوهشی هم هستند. واحدها و مراکز رشد هم هستند که نمونهها را تولید میکنند. منتها Mass Production و تولید انبوه نیست. یعنی وزارت علوم و تحقیقات و فنآوری باید در دل خودش این ایدهها را در واحد خیلی کوچک به عمل و تولید تبدیل کند. اگرچهگاهی وقتها ممکن است هزینه بالایی داشته باشد باید این هزینهها را هم تقبل کند. آموزش عالی کیفیگرا لازم است تا چنین اتفاقاتی صورت بگیرد.
چه بسا اگر این زنجیره از ابتدای ایده درست شکل بگیرد دولت هم بتواند خود را عقب بکشد و کار را به بخش خصوصی واگذار کند.
دقیقا هم باید این کار را بکند. یعنی باید شرایط ورود به بخش خصوصی و صنعت خصوصی و کشاورزی خصوصی را فراهم کند. پژوهشگاهها این نمونهها را در مراکز رشد و واحدهای پژوهشی تولید میکنند. بعد آن را در اختیار صنعت قرار میدهد و صنعت تبدیل به تولید انبوه میکند. البته تجاریسازی آموزش عالی هم مطرح میشود. وقتی این اتفاق بیفتد جنبههای اقتصادی آموزش عالی بیشتر خودش را نشان میدهد و این هم یکی از نکاتی است که در آمایش آموزش عالی باید به آن پرداخته شود.
و نهایتا ما میتوانیم برای مطرح شدن علمی در منطقه به عنوان یک شاخصه علمی، بودن در منطقه حرفی داشته باشیم.
بله. یعنی شاخص علمی اینهاست یعنی کارکردهای پژوهشی و خدماتی و ارتباط بیشتر دانشگاه با صنعت. ببینید گاهی وقتها یک پدیدهای را که میخواهیم بررسی کنیم باید منشا و سیر تاریخی و تحول آن را هم بررسی بکنیم. زمانی که آموزش عالی ما در کشور ایجاد شد؛ دولت ایجاد شده بود و دولت به کادر تحصیلکرده نیاز داشت. بعد از انقلاب هم تقریبا این اتفاق صورت گرفت. ما انقلاب کردیم، یک باره ادارات و واحدهای دولتی ما به نیروی انسانی متخصص و متعهد نیاز داشت. چه کسی باید این را تربیت کند؟ دانشگاهها. یعنی ناخودآگاه فقط استخدام در بخش دولتی این گرفتاری را ایجاد کرد. ما فکر کردیم که دانشگاه فقط باید یک سری نیرو تربیت کنند و مدرک به اینها بدهند و بیایند و استخدام دولت شوند و خانوادهها هم این سیگنال را گرفتهاند و عرضهکننده آموزش عالی هم ناخودآگاه وارد این بحث شده که 80درصد دانشجوهایمان در 20 رشته دارند درس میخوانند. اینها یکی ناشی از این بکگراند تاریخی است که باید حذف شود. بنابراین در آمایش یک مانوری برای بخش خصوصی هم باید دیده شود.
یکی دیگر از چیزهایی که باید در سند آمایش دیده شود، نیروی کار غیررسمی در بخشهای غیراقتصادی است. این خیلی نکته مهمی است. دنیا به این بخش توجه دارد. در ایران آمار دقیقش را نمیدانم اما در آسیا نزدیک 60درصد نیروی کار واقعی جامعه در بخشهای غیررسمی اقتصادی هستند. آموزش عالی ما برای بخشهای نیروی کار بخشهای غیررسمی اقتصادی چه برنامهای دارد؟ این آمار بالای 60درصد غیر از کشاورزی است. یعنی اگر بخش کشاورزی را به آن اضافه کنیم حدود 70-80 درصد نیروی کار بخشهای غیررسمی اقتصادی هستند. در آمایش باید برای اینها هم برنامه داشته باشیم. اگر این برنامه را داشته باشیم میتوانیم نیرو برای نیازها داشته باشیم و مشکل کمبود نیروی انسانی متخصص را هم رفع کنیم. الان در بخشهای غیررسمی، متاسفانه اکثر نیروها آموزشدیده و مهارتدیده نیستند. نیروهای عامی هستند که بهرهوریشان خیلی پایین است. چون دانش و مهارتشان پایین است. در حقیقت ما باید در آمایش آموزش عالی یک سهم ویژهای به ارتقای بهرهوری نیروی کار بدهیم. به همین دلیل است که باید بدانیم چه رشتههایی در چه زمینههایی نیاز داریم. یعنی این لینکها مهم است تا ما بتوانیم سند آمایش را هم به خوبی تنظیم کنیم.
به عنوان رییس انجمن آموزش عالی، از نقش تشکلهای علمی در تهیه طرح آمایش آموزش عالی بگویید و اینکه مشخصا شما در این حوزه چه برنامههایی داشته و دارید؟
ما در آموزش عالی کشور همین مسائل و خلاءها را حس کردیم. دیدیم آموزش عالی کشور ما فراز و نشیبهای زیادی داشته است. ما احساس کردیم سیاست آموزش عالی کشور باید یک تنظیم دوبارهای شود، هدفمند شود و یک مقداری به بخشهای اقتصادی لینک پیدا کند. فکر کردیم که آمایش میتواند کمک کند. البته نباید اسیر آمایش بود. آن دیدگاههای انتقادی که خدمت شما راجع به آمایش گفتم هم باید مدنظر قرار بگیرد.
انجمن آموزش عالی ایران به عنوان یک نهاد غیردولتی، متخصصان و صاحبنظران حوزه آموزش عالی کشور را در خودش جمع کرده است. فکر کردیم که در عرصههای مختلف آموزش عالی باید هر سال یک سلسله همایشهای علمی در ارتباط با آموزش عالی برقرار کنیم. در سال 91 ما همایش آمایش در آموزش عالی را در دانشگاه مازندران برگزار کردیم که حاصل آن یک جلد کتاب هم بود. صاحبنظران مختلفی هم بودند. در بحثهای شکلگیری آمایش در وزارت علوم، ما مبانی نظریاش را کم داشتیم. تجربیاتش را کم داشتیم؛ چه تجربیات سایر کشورها و چه تجربیات داخل. ما سعی کردیم بحثهای علمی و نظری را در آن همایش فراهم کنیم. این در حقیقت یک الگوی برنامهریزی است که اگر وزارت علوم خواست از این الگو برای ساماندهی آموزش عالی کشور استفاده کند، این مجموعه در اختیار انجمن آموزش عالی ایران هست. اتفاقا موضوع همایش بعدی ما که تاریخش را احتمالا اوایل یا اواخر سال بعد باشد، سیاستگذاری در آموزش عالی ایران است که انشاءالله دوستان و صاحبنظران میآیند و کمک میکنند تا یک نوع بازاندیشی صورت میگیرد.
بسیار اسیب شناسی درست و منطقی از اموزش عالی کشور بیان کردند و در عین حال راهکارهای لازم برای برون رفت از چالش اصلی حال و اینده کشور در سخنان استاد بنام و ارزشمند اموزش عالی کشور پورفسور صالحی عمران ارئه شده است و بنظر اینجانب به عنوان عضو هیات علمی و اشنا به نظام اموزش مهارتی این بیانات یک مصاحبه ساده بلکه سند راهبردی اموزش عالی کشور می باشد، از استاد صالحی عمران بسیار سپاسگزارم بخاطر نظر و نگاه کاملا علمی و عملی ایسان
سلام
دکترعمرانی دفتر کارش کجاست؟؟ایشون ریاست کدوم دانشگاه هستن(پسرانه یا دخترانه))
ممنونم