چاپ این برگه

همدردی با خانواده های حادثه دیده یا موج سواری

سجاد راستگو: یکی از عناصر جدا نشدنی فرهنگ ما ایرانیان این است که با رخ دادن حادثه ای ابراز همدردی خود با شیوه های مختلف است .

تعداد زیادی از افراد تحت تاثیر حوادث مختلف قرار میگیرند و بعد از آن که عزیزی را از دست می دهیم دچار شک می شویم .
اما سانحه هوایی تهران – یاسوج شک سنگینی بود که تمام استان و حتی کشور را تحت تاثیر قرار داد و هر کسی به نحوی ناراحتی خود را از این اندوه نشان داد .
حادثه ای که در آن عزیزانی نخبه را از دست دادیم و حال و هوای شهر یاسوج و استان را بسیار عوض کرد اما متاسفانه برخی از کسانی که می توانستند در این حادثه همراه مردم باشند به یک باره با سواستفاده از احساسات پاک مردم منطقه و با سوار بر موج احساسات مردم استان شدند و به تسویه حساب سیاسی و رسانه ای پرداختند . سیاسیونی که می توانستند همراه مردم باشند اما به آلوده کردن جو استان پرداختند متاسفانه در کنار برخی از سیاسیون ، تعدادی از رسانه های استان که در گذشته نیز فقط بدنبال منافع اشخاصی خاص بودند این بار نیز به مسموم کردن جو استان پرداختند رسانه هایی که می توانستند فانوس امید را در دل مردمی که در حادثه ناگوار دنای زاگرس روشن کنند به انتشار اخبار کذب پرداختند و سانحه هوایی را محلی برای عقده گشایی سیاسی و منطقه ای خود قرار دادند .

رسانه هایی که مسئولیت اخلاقی و اجتماعی آنها با منفعت طلبی گره خورده است و با تیتر های خود در کنار برخی از سیاسیون با نشر اکاذیب با احساسات پاک مردم بدنبال مقصر نشان دادن شخصی خاص در استان هستند .

اما باید گفت مقصر اصلی عقب افتادگی استان همین سیاسیونی که برای پست و مقام و رسانه هایی که فقط بدنبال منفعت خود بودند ، هست و فقط بخاطر هدف خاص خود اجازه ندادند که مسئولان بدنبال پیگیری مطالبات مردم خود باشند و کارشکنی هایی که تمامی ندارد یکی به بهانه محیط زیست و یکی تخریب منابع طبیعی .

کارشکنی و سنگ اندازی در فولاد سقاوه ، سد تنگ سرخ ، پتروشیمی بویراحمد ، مجتمع تفریحی نفت در پارک جنگلی یاسوج و … تا کی قرار است مردم این استان چوب سیاست بازان و منفعت طلبان را بخورند اما باید بدانند این استان نیازی به بازی های سیاست بازان و رسانه های منفعت طلب ندارد ما به دلسوزانی نیاز داریم که همیشه برخی از سیاسیون و رسانه ها سد راه تلاش آنها بودنده اند چرا تا کنون از خود نپرسیده اید که چرا بعد از گذشت چهل سال از عمر انقلاب اسلامی هنوز اندر خم یک کوچه ایم .

اما باید گفت دیگر بس است و با موج سواری و کارشکنی های خود با نان ، شغل و احساسات این مردم بازی نکنید و حال ، سانحه هوایی تهران – یاسوج را فقط محلی برای تسویه حساب سیاسی و منطقه ای خود کرده اید .

اندکی واکاوی اجمالی بر فعالیت موج سواران سیاسی و رسانه ای نشان می دهد با چه مطالباتی مواجه هستیم و این موج سواری بزرگترین ظلم به مردمی است که بخاطر از دست دادن عزیزان خود در شک عظیمی بسر می برند .

اما باید گفت وجه نامگذاری انسان بخاطر زیادی انس او و بجهت آن است که آفرینش او به گونه ای است که قوام زندگی او انس با انسان های دیگر است و بارها شعار انسانیت را از زبان همگان شنیده ایم اما کی و چقدر قرار است به آن پایبند باشیم .

باید گفت شما اخلاق را باختید و باید اخلاق و انسانیت را از مردم شریف و دلسوز سی سخت بیاموزید زمانی که شما در فضای مجازی و در بین مردم بدنبال موج سواری بودید این مردم شریف در حال تهیه غذا و آذوقه برای کسانی بودند که با عناوین مختلف در دامنه و بر فراز قله های دنا بدنبال پیدا کردن اجساد عزیزانمان بودند و با در اختیار گذشتن خانه ، باغ و ویلاهای خود به امدادگران و ارتشیان سنگ تمام گذاشتند و الگوی نمونه و بارز از “انسانیت” شدند .
شمایی که روزی بر صندلی هایی که امروز در حال حمله و تاختن به آن هستید ، نشسته بودید چه پاسخی به وجدان خود دارید و تا کی قرار است با عمل خود با احساسات پاک این مردم بازی کنید . چرا هنوز در انتخابات ۹۴ و ۹۶ ترمز کرده اید و سعی نمی کنید تلاشی برای رهایی از این محرومیت انجام دهید . چرا با مسموم کردن جو و فضا اجازه نمی دهید در فضایی آرام بررسی تمام جوانب سانحه هوایی صورت گیرد تا بار دیگر شاهد این چنین حوادث غم انگیزی نباشیم .

تا کی قرار است برای پست ، مقام و منفعت بر سر این مردم کلاه گذاشت .

 

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،”ﺩﻝ”

ﺭﺍ ﺑﻪ “ﺩﻧﯿـــﺎ” ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ

“ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ “

ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ، ﮐﻪ “ﺁﺩﻡ” ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ

ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ

“ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ “، ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ

ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ “ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ” ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺣﺮﻣﺖ “ﺍﻧﺴـــﺎﻥ” ، ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻬﺮﻩ

ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ

ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾـــﺶ،

ﮐﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ

ﻧﻮﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋـ ـــﺰﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ “ﺧــــﻮﺩ

” ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ

ﻣﺎ “ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ” ، “ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ” ، ﻣﺎ “ﺧــــﺪﺍ ” ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ!!