چهارشنبه 26 مهر 1396 - 19:21

ماجرای عکس پر سر و صدای پدر و دختر کهگیلویه و بویراحمدی چه بود؟

طی چند روز گذشته عکسی از پدر و دختری در فضای مجازی منتشر شد که خیلی سر و صدا کرد، در تماس با آن‌ها از ماجرای آن رمزگشایی کردیم. به گزارش بویرنیوز، چند روز قبل چند عکس از نمای مختلف از پدر و دختری در فضای مجازی منتشر شد که دختر کوچک به پدرش که پاکبان شهرداری است، کمک می‌کند. در توضیح عکس نوشته شده بود «دخترک ۶ ساله‌ای همراه با پدر بیمارش که رفتگر شهرداری است و دیابت دارد، سر کار آمده و برای کمک به او زباله‌ها را جمع می‌کند.»

عکس و توضیحش خیلی زود در فضاهای مختلف مجازی دست به دست شد و خیلی‌ها می‌خواستند بدانند آقای داخل عکس چه داستانی دارد.

هنوز عکس خودم را ندیده‌ام!

نامش محمد عادلی است و در یکی از روستاهای نزدیک شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد زندگی می‌کند. خانه‌اش در روستاست و خودش هر روز ساعت ۵:۳۰ در اداره ورود می‌زند و سراغ کارش می‌رود. یک دختر ۶ ساله و پسر یک ساله‌ دارد و می‌گوید که هنوز عکسی از خودش منتشر شده را ندیده است! «این چند روز آدم‌های زیادی تماس گرفتند و درباره عکس از من پرسیدند، اصلا نمی‌دانستم کدام عکس را می‌گویند، حتی وقتی در اداره گفتند کارم دارند، ترسیده بودم که اتفاقی افتاده است، اما از من درباره عکسی پرسیدند که اصلا نمی‌دانستم چیست. گفتند در شبکه‌های مجازی پخش شده و خیلی‌ها آن را دیده‌اند و برای اینکه مرا پیدا کنند، به اداره زنگ زده‌اند.»

بعضی‌ها فکر می‌کنند عکس با برنامه قبلی بوده‌است!

آقای عادلی در صحبت‌هایش به یک نگرانی اشاره می کند: «نگران اینکه بعضی‌ها فکر می‌کنند خودم این‌کار را انجام داده‌ام، یعنی دست دخترم را گرفته‌ام و با خودم آورده‌ام و به او گفته‌ام که باید کار کنی و هماهنگ هم کرده‌ام که کسی از ما عکس بگیرد و پخش کند. در صورتیکه اصلا این‌طور نیست و اصلا روحم از دوربین و کسی که عکس را گرفته، خبر ندارد.»

اتفاقی که فقط یک‌بار بود

محمد عادلی ماجرای روزی که دخترش در کنارش بود را این‌طور تعریف می‌کند: «آن روز مثل همیشه ۵:۳۰ صبح در اداره ساعت زده بودم، ساعت ۸-۹ صبح همسرم زنگ زد و گفت که می‌خواهند با ماشین یکی از اهالی روستا به شهر بیایند و به پایگاه سلامت بروند. وقتی رسیدند، دختر پیش من ماند و هرچه گفتم با مادرت برو، نرفت. من هم مشغول کاربودم و بدون اینکه به او چیزی بگویم، خودش پلاستیک و پوست بیسکوئیت را از روی زمین برداشت و در سطل ریخت و در کنار من گاری را شروع کرد به حرکت دادن. من اصلا چیزی نگفتم و خودش همه کارها را انجام داد. اگر هم کسی عکس گرفته، من اصلا متوجه نشدم. اصلا هم قبول ندارم که بخواهم کسی را بیاورم که کنار من باشد، خودم کار می‌کنم.»

همه مثل شما فکر نمی‌کنند!

این افراد در فضای مجازی برای ما قهرمان هستند،ِِ اما در میان صحبت‌های آقای عادلی یک نگرانی وجود داشت، «شما این‌طور می‌بینید، اما در شهر نگاه‌ها فرق می‌کند و حرف شما را نمی‌زنند و مردم ما را قضاوت می‌کنند.»

فارغ از اینکه در نهایت این ماجرا چقدر می‌تواند روی زندگی کلی آدم‌هایی مانند آقای عادلی تاثیر مثبت داشته باشد، اما آن‌هایی که بازی رسانه را نمی‌دانند و نمی‌شناسند، در بیشتر موارد با ترسی متفاوت از شناخته شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن روبرو می‌شوند.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=256178
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. ناشناس گفت:

    باسلام ،متاسفانه عادلی رنگها درکشور فراوانند اما کوچشم بینا ،دیدن من وشما دردی را چاره نیست انهاکه باید ببینند خود رابه کوری زده اند واین بزرگترین معضل جامعه ماست.به امید اینده ای بدون فقر وبیچارگی

  2. ناشناس گفت:

    یه عده باید بدزدند وشاهانه زندگی کنند وعادلی رنگهای جامعه هم باید تازنده اند بدبختی وبیچارگی را لمس کنند افسوس که چشم بینا نیست

  3. رضایی گفت:

    زنده باد

  4. Vs گفت:

    انسانهای زحمتکشی چون آقای عادلی مستحق ستایشند و باید از آنها قدردانی شود تا به زندگی که در خور آنهاست برسند

  5. مهدی گفت:

    باید همیشه حواسمان باشه شاید بعضی از افراد ازرسانه ای شدن عملشان ناراحت بشن

  6. حسینی گفت:

    رسانه ای شدن همچون مسائلی دو جنبه دارد یکی اینکه شاید گوش شنوا یا چشم بینایی پیداشود و چنین مشکلاتی را ببیند اما جنبه دیگر رسانه باید مواظب باشد که شاید چنین مسائلی این بنده خدا را کسانی به بهانه از قبل پیش بینی کردن و عمدی بودن این تصاویر از نان خوردن بیندازد

  7. ناشناس گفت:

    خوب دقت کردین ؟ بنده خدا خیلی ترسیده ! از چی ترسیده ؟ از مسئولین شهرداری
    تا کی باید بر مردم حکومت کنیم ؟

  8. ممو گفت:

    اهای مردم – زندگی کردن ودر اوردن لقمه حلال هست
    حالا این عادلی ویا عادلی های دیگر باید کار کنند میخاد پاکبان باشه یا چیز دیگه
    نه عادلی یکی دیگه باید باشه که پاکبان باشه
    ولی من متعجبم چرا همیشه توی این استان سوژها از دهدشت وحومه اش رسانه ای میشه
    این یعنی که نگاه رسانه ای به دهدشت و بقیه استان هیچ مشکلی ندارن

  9. هادی.م گفت:

    باسلام..
    نه لبخنی بر لب داریم ونه اخلاقی در رفتار…
    نه نانی در سفره و نه دانشی در پندار…
    محتسبان لبخندمان را ربوده اند و واعظان اخلاقمان را…
    مفسدان نانمان را بریده اند و جاهلان دفتر معرفتمان را دریده اند.
    نه نشاط عیشی نه درمان دلی..
    تهی از مسولیت وگران از تکالیف ومحرم از حقوق.
    مغلوب ومرعوب نشسته ایم تا به کی انتظار به سرآید….

  10. فرجي گفت:

    انشاي پسر بچه آلماني به پدر رفتگرش:
    پدر عزيزم من به خوبي ميفهمم
    که بسيار با شرف است
    آنکس که انسان باشد هر چند بين آشغال ها نان پيدا کند،
    تا آنکس که آشغال باشد
    و بين انسانها نان پيدا کند…!!!!

دیدگاه شما