چاپ این برگه

در کهگیلویه و بویراحمد همه چراغ های قرمز روشن شده اند!

بویرنیوز – پیمان فرامرزی طی یادداشتتی آمورده است: دکتر علی‌محمد احمدی بر کرسی استانداری کهگیلویه و بویراحمد تکیه زد و استانی با مصائبی تلنبار شده را تحویل گرفت. خودِ استاندار ایلامی الاصل هم خیلی زود حساب کار دستش آمد و اقرار کرد که در کهگیلویه و بویراحمد، «فرصت برای خدمت اندک است». این تک جمله استاندار نشان می‌دهد که استاندار جدید بر برخی مصائب و مشکلات این استان آشنایی نسبی پیدا کرده اما هرچند کهگیلویه و بویراحمد همچون برخی دیگر از استان‌های کشور مثل زادگاه استاندار، محروم است اما محرومیت‌های این استان از جنس خاص این استان است و حل آنها نیازمند تدابیری می باشد که بعضا بیشتر از پول، به شجاعت، مدیریت و اقتدار مدیر ارشد استان نیاز دارد. در ذیل سعی داریم که برخی از آنها را بشکافیم و واکاوی نماییم.

سهم خواهی فرصت‌طلبان

در این استان مدیریت پشت صحنه‌ها و خانه نشین‌های سیاسی تبدیل به یک عرف ناروا شده است. برخی را با لقب قهرمان بر گرده استان تحمیل کرده‌اند و گویی هیچ مدیری از تیغ بران و تیز سهم خواهی این عده اندک در امان نیست. خیلی هم برایشان فرقی ندارد کدام جناح فکری بر ساختار قوه مجریه حاکم باشد، آنها در قاموس قهرمان‌های توهمی که خودشان ساخته‌اند و شبه رسانه‌های وابسته برایشان رقم زده‌اند، خود را ذی حق می‌دانند که در بسیاری از امور نظر بدهند. این افراد در دوره مدیریت سابق حتی به عرصه رسانه هم به صورت شفاف گام گذاشتند و در بسیاری از ساخت‌های سیاسی و مدیریتی دخالت کردند.

خانه نشین‌های سیاسی (بعضا حتی در استان هم ساکن نیستند) که ضررشان برای استان بیش از نفعشان است در پوشش توهم خودشیفتگی حتی اجازه یافتند که در استانی که استاندارش ملاقات عمومی ندارد، هر گاه اراده کنند، استاندار را ببینند و نظرشان را در مورد مسائل مختلف استان بیان کنند و شاید هم غیر مستقیم بر مدیریت ارشد استان، نظر خود و پشت پرده‌های سیاسی را تحمیل نمایند. این خطرناک ترین نوع سهم خواهی در دوره‌های قبل بود کسانی که حتی استانداران سابق را تا محل‌های معارفه بعدی‌شان هم همراهی می‌کردند و به نوعی رابطه دین و مدیونی با استاندار داشتند و ممکن است در دوره جدید هم تجربه تلخ آن روزگاران قدیم تکرار شود.

گروه دیگر در این گروه، تمجید کنندگان بی حد و حصرند. کسانی که در رسانه‌هایشان و یا در تریبون‌هایی که در اختیار داشتند همواره از تیپ و قیافه مدیران ارشد استان تعریف و تمجید کردند و به هر سبک و سیاقی هر روز توصیه‌های مختلف استاندار سابق برای بهره بردن از برخی مواهب برایشان در فضای غیر رسمی و رسمی رو می‌شد. تمجید کنندگان و متملقان خیلی زود دور و بر استانداران را در این استان می‌گیرند و در دوران مدیریت دکتر خادمی کار به جایی رسید که حتی اجازه نمی دادند مشکلات استان به گوش استاندار برسد.

مشکل بعدی استان اما نمایندگان هستند، بله واقعا نمایندگان در برخی از جاها برای استان مشکل‌ساز شده‌اند. اول در بحث مدیریت‌هاست که بدون هیچ استثنایی تمام مدیریت‌های استان بین نمایندگان مختلف تقسیم شده است و حتی در این اواخر کار به جایی رسید که نمایندگان مردم در مجلس در امور انتصاب یک آبدارچی هم دخالت می‌کردند و بدین ترتیب دایره ای از مدیریت شکل گرفت که هرکدام از آنها به قدرتی غیر از قدرت قوه مجریه و نماینده دولت در استان وصل بودند، فلذا ماندگاری تضمین شده داشتند و بدین وسیله کار ارباب رجوع هم به نظر لطف و الطاف آقای نماینده مجلس گیر می‌کرد.

در توجیه این اقدام نمایندگان استان در دخالت در عزل و نصب مدیران همواره عذری بدتر از گناه آوردند و گفتند که «نماینده می تواند وزیر را عزل کند، نمی تواند مدیر را عزل کند»! در حالی که این توجیه نمایندگان دور از شان جایگاه یک قانونگذار بود که نه تنها ساختار قانون اساسی کشور را به خطر می‌اندازد که در اصل تفکیک قوا و وظیفه نظارتی نمایندگان خدشه وارد می‌کند.

اما به هر حال روحیه سازش و تعامل، منافع کلی را فدای منافع جزئی می‌کرد. این موضوع به حدی آزار دهنده بود که محال بود مدیران استان در نشست‌هایشان با خبرنگاران خرید قند و چای برای اداره متبوعشان را به نماینده مجلس وصل نکنند و از این منظر از وی تقدیر و تشکر ننمایند.

وای بر استخدام‌های طایفه‌ای

اما جناب استاندار دومین مشکلی که برای کهگیلویه و بویراحمد ایجاد شد در زمینه استخدام‌های طایفه‌ای بود. استخدام‌های طایفه ای در استان به حدی رسید که لیست افراد استخدام شده و وابستگی سببی و نسبی آنها با مدیران مشخص شد.

نمایندگان مجلس پس از پیروزی در انتخابات، در یک دوئل به دنبال کسب کرسی‌های مدیریتی استان و انتصاب یکی از وابستگان سیاسی و انتخاباتی خود بودند، هر کدام از آنها به واسطه قدرتی که داشت بخشی از ادارات را تصاحب کرد و مدیرانی روی کار آمدند که وابستگی تام به نمایندگان داشتند.

بحث بیکاری در استان همواره داغ داغ بود و در زمان انتخابات هم نمایندگان قول داده بودند که افراد زیادی را به کارگیری نمایند، معادله معلوم است یک طرف نماینده‌ای که قول داده، طرف دیگر مدیری که وابسته به نماینده است و این وسط فقط راهی نیاز بود که نمایندگان بتوانند از طریق آن این قول خود را عملی نمایند.

این راه هم پیدا شد. نیروهای شرکتی بهترین گزینه بود، افراد بسیاری از طریق نیروهای شرکتی جذب ساختار ادارات دولتی شدند و کسانی که برای جارو زدن محیط، آشپزی، طی کشیدن و… به کار گرفته شده بودند، ناگهان از پست‌های ادارات سر درآوردند و البته در این میان به نیروهای شرکتی با سابقه ادارات هم رحم نشد و بسیاری از آنها از کار بیکار شدند تا نیروهای وابسته برای پشت میزنشینی وارد ادارات شوند و البته رسانه‌ها هم در این بازی خطرناک مجبور شدند که کلمه استخدام را به کار نبرند و از واژه «بکارگیری» استفاده نمایند تا صورت مساله پاک شود.

این بی‌عدالتی را حتی بسیاری از مدیران ادارات هم تایید می کردند و می گفتند در اینکه یک شرکت چه نیروهایی را وارد اداره کند، دخالت کرده‌ایم و بدترین بخش آنجاست که امروز می‌رود این موضوع عادی شود تا جایی که برخی ادارات دیگر فضای فیزیکی هم برای این همه نیرو ندارند.

بخش دوم این استخدام‌ها هم به خود مدیران ادارات برمی گشت، بخشی از مدیران هم از قافله جا نماندند و اقوام و وابستگان خود را باز با همان ترفند شرکتی اسما برای فعالیت‌های آبدارچی و خدمات و… به کار گرفتند و رسما به پشت میز نشاندند و فریادهای رسانه‌ها و مردم هم به جایی نرسید.

آمارها را باور نکنید!

آقای دکتر اگر بنا بر آمارها بود، الان استان کهگیلویه و بویراحمد باید در سطح تهران توسعه یافته بود اما ساختار مدیریت ضعیف در سطح ادارات استان سبب شده است که حتما باید مدیری عوض شود تا مدیر بعدی، پته مدیر قبلی را روی آب بریزد و این سلسله ناخوشایند همچنان ادامه دارد.

مدیرانی که در دوران تصدی شان، از گل و بلبل شدن وضعیت حرف می زنند و اجازه نمی دهند، صدای رسای مشکلات و معضلات این مردم به گوش پایتخت برسد و از انقلاب هایی که در وضعیت استان به راه انداخته اند حرف می زنند، تا مدیر دیگری به جایشان می آید از بدهی‌هایی که به جا گذاشته‌اند می‌گوید و از اعتبارهایی که جذب نشده سخن می راند یا کارهایی که می توانسته اند و انجام نداده اند افشاگری می‌کند.

همین تابستان امسال در مرکز استان آب جیره بندی شده بود اما شرکت آب و فاضلاب زیر بار نمی رفت و هم اکنون هم برخی از نقاط شهر روزی در حد سه – چهار ساعت آب آشامیدنی دارند. شهرک های صنعتی استان لانه عنکبوت‌ها شده اما کسی به این واقعیت تلخ اقرار نمی‌کند، از افزایش اعتبارات استان می‌گویند اما روی زمین عملا پروژه ها دارند به آثار باستانی تبدیل می شوند، لذا خواهش مردم این استان از شما می‌تواند این باشد که آمارها را باور نکنید، هر آنچه هست را روی زمین ببینید که تفاوت آنها با روی کاغذ، از زمین تا به آسمان است.

**گردشگری راه نجات

جناب آقای استاندار حتما تاکنون پی برده اید که مرکز استان و شهر سی سخت چه قابلیت بالایی در جذب گردشگر دارند اما بدانید که ما هیچ زیرساخت گردشگری نداریم، تنها پیست اسکی استان که می‌تواند برای گردشگری زمستانه ما مفید و موثر باشد، تعطیل است و به کما رفته. چهره شهرهای ما بویژه در مرکز استان هر روز زشت تر می‌شود.

حتما دیده‌اید  که ما در مرکز استان حتی یک خیابان خط کشی شده نداریم، چه برسد به مراکز جذب گردشگر. مسئولان ما حتی نتوانسته اند، آب و هوای خوب مرکز استان و شهر سی سخت را با این همه ابزار رسانه‌ای که در اختیار است، به دیگر نقاط ایران معرفی کنند.

تنها آنچه که هست آمارهای میلیونی از حضور گردشگرانی است که اگر بخشی از آن هم درست است به واسطه آب و هوای خدادادی است نه به واسطه کار و تلاش مسئولان. اینجا همه نشسته‌اند، یک بخش خصوصی از آسمان بیاید و استان را نجات بدهد، همه چیز را می خواهند به بخش خصوصی واگذار کنند و البته کلمه بخش خصوصی هم راهی برای فرار از واقعیتِ «پس چه می‌کنید» است.

صنعت تعطیل!

اندک صنایع استان هم در دوران تحریم راکد و نیمه تعطیل شدند و هر چند در دوران تدبیر و امید حرف‌هایی از جنس آمار منتشر می شد که فلان تعداد واحد صنعتی رو به راه شده اند و دوباره به چرخه تولید بازگشته اند اما کافی است سری به شهرک صنعتی بلکو، همین بغل گوش مرکز استان بزنیم تا ببینیم که چرخ تولید در استان از کار افتاده و آمارهای قشنگ مدیران تنها برای وزارتخانه ها خوب است.

شهرک صنعتی چرام که چراگاه دام شده، شهرک صنعتی بهمئی هم صنعت ندارد، شهرک صنعتی دهدشت نیز تعطیل شده، چند سال است که مسئولان شهرک‌های صنعتی و سرمایه گذار لبنانی درگیر حفر یک چاه برای کارخانه سیمان مارگون هستند و هنوز به نتیجه نرسیده، بانک‌ها هم همچنان گوششان به مصوبات ستاد تسهیل بدهکار نیست و هرجور دلشان بخواهد با صنعتگر برخورد می‌کنند.

**فقر و محرومیت

این استان اما رگه های تلخی از فقر و محرومیت را در خود دارد، کافی است که در موتورهای جستجو واژه «زیلایی» یا «سیلاب کلوار» را جستجو کنید، عکس هایی را به شما نشان خواهد داد که به حال این مردم گریه خواهید کرد، کسانی که نه آب دارند، نه جاده، مردمانی که فقر و نداری از سر و رویشان می بارد.

محال است تصاویری از مدارس کپری یا کاه گلی را بینید و احسنت نفرستید بر دانش آموزانی که در این شرایط سخت همگام با دیگران تحصیل می‌کنند. البته برای پی بردن به فقر و محرومیت ریشه‌دار در این استان لازم نیست تا دور دست‌ها برویم به همین مرکز استان نگاه کنیم متوجه می شویم که این استان چقدر محروم است، یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، هیچ ندارد حتی از نظر ساخت شهری و حاشیه نیشینی در وضعیت خوبی نیست.

آقای استاندار اینجا فرصت نشد همه مشکلات را بگوییم، اگر بعدا فرصتی پیش آمد از دیگر مشکلات خواهیم گفت اما آقای دکتر احمدی بدانید که اینجا تمام چراغ‌های قرمز روشن شده است ما در بدترین نوع مرگ‌ها، نزاع، آب، جاده، تصادفات، معدن، پتروشیمی، بیکاری و… مشکلات حل ناشده بسیاری داریم و حالا گوی و میدان دست شماست.