شنبه 6 خرداد 1396 - 13:24

سومین کارگر حادثه «فولاد بویراحمد» جان باخت + عکس

شمار فوت‌شدگان حادثه «فولاد بویراحمد» به سه تن رسید.

به گزارش بویرنیوز، قاسم پشت چمن به دوستان مظلوم خود زریر بارانی و یوسف اکرمی پیوست.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=234341
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. محمد مفتح گفت:

    اخ تا قیومت
    احیانا نه یه مسئولی چی بگو/:

  2. ناشناس گفت:

    خواستن مواظب باشن
    خواستن کار نکنن
    باید دزدی میکردن شرافت مندانه تره.
    در اینجا عمق شکم میزان ابرو را مشخص میکند.
    اونایی که سرشون تو حساب کتابه خوب اینو میفهمن.

  3. رضا گفت:

    آخ سی ای جونل خوبو ، خدا رحمتشون کنه

  4. بنده خدا گفت:

    خدا رحمتش كنه

  5. ناشناس گفت:

    خدارحمت کنه زنده باد مسولین

  6. همشهری گفت:

    خدا بیامرزدش ..ولی چرا همیشه سهل انگاری یه کارفرما رو به گردن وزیر و رییس جمهور می اندازیم .در اصل کارفرما مقصر هستش که ایمنی رو رعایت نکرده ..

    • گمنام گفت:

      کارگر گوش کار فرما ایکنه.کارفرما ایبینه بالا دسش کاریش نداره بیخیال ایابو…کو وجدان…کودین ودیانت…

  7. همشهری گفت:

    خدا بیامرزدش ..ولی چرا همیشه سهل انگاری یه کارفرما رو به گردن وزیر و رییس جمهور می اندازیم .در اصل کارفرما مقصر هستش که ایمنی رو رعایت نکرده ..کارگر بیچاره هم که اینجا مجبوره هر چی کارفرما بگه اطاعت کنه وگرنه اخراج میشه ..

  8. ناشناس گفت:

    در بامدادی که کودکی از دوری پدرش خوابش نمیبرد و پدر که با دمپایی کنار کوره فولاد به حقوق نگرفته، به طلب بقالی سر کوچه به شهریه عقب افتاده آموزش فرزندش فکر می کرد ناگهان کوره دلش سوخت و هر چه در دل داشت بر سر روزگار سیاه کارگر فولاد فروریخت. نه یک نفر، نه دو نفر نه سه نفر که ده نفر زیر تکه های قرمز فولاد ذوب شده سوختند و جزغاله شدند. کوره دلش سوخت اما انسانیت، مدیریت، آن آقای مدیر متوهم از توطئه، آن رسانه شاد و شونگل از انتخابات دلش نسوخت.
    نه مردم در پارک آب شمعی روشن کردند و نه استانداری که به قول مردم چمدان هایش را برای رفتن بسته است، حاضر شد سری به خانواده قهرمان های فولاد بزند، اینجا پلاسکو نبود، حتی یورت هم نبود که یکی عزای عمومی اعلام کند، یکی بر سر و سینه بزند که چرا باید پدری زیر فولاد داغ خاکستر شود و حتی امکانات درمانی هم در شهرش نباشد و پیکر فولاد اندودش را به شیراز و اصفهان اعزام کنند. چه مرگ غریبانه ای! در بامدادی تاریک زیر زبانه های قرمز فولاد ذوب شده بسوزی و کسی دور و برت نباشد، در بیمارستان یک شهر دیگر جان بدهی و حتی ندانی که حقوق چندین ماهه معوقت را به خانواده ات داده اند که اندک پولی برای کفن و دفنت داشته باشند یا نه!
    چه مرگ غریبانه ای است وقتی که ۱۰۰ درصد سوخته ای و تنها انتظار ملک الموت را می کشی آنوقت فلان مدیرکل مصاحبه بدهد بگوید “کارگران خودشان هم مقصر بودند، چرا نگفتند لباس نسوز ندارند”. همان مدیرکلی که فکر می کند هر تجمع کارگری برای پایین کشیدن وی از اریکه قدرت است آیا فکر نمی کند در سوختن ده انسان مسئولیتی دارد؟ البته گناهی هم ندارد اویی که زیر اسپلیت خارجی با سرمای فوق العاده نشسته است، نمی داند و نخواهد فهمید که مرگ با فولاد گداخته یعنی چه!
    حادثه کارخانه فولاد بویر احمد کم از پلاسکو نبود، از مرگ چندین سرباز عزیزمان در حادثه اتوبوس هم کمتر نبود، از معدن یورت آزادشهر گلستان هم کمتر نبود، فقط اینجا زبان نبود، درد بود ولی زبانی برای بیان این درد نبود. آری قهرمان فولاد، رسانه نداشت. نهایت هنر صدا و سیما برای کارگران سوخته فولاد همان مصاحبه ای بود که با رییس بیمارستان بدون امکانات یاسوج گرفت نه مانند پلاسکو پخش زنده ای در کار بود و نه حتی استمراری برای جویا شدن احوال کسانی که روی تخت های بخش مراقبت های ویژه، امیدی به زنده ماندنشان نبود.
    کارگرانی که فولاد تا مغز استخوان هایشان رفته، رسانه هم نداشتند تا جایی که ترکیدن بمب در یک کنسرت لندن بیشتر از فولادسوز شدن ده کارگر در استان بازتاب داشت. اما کارگران فولاد روی تخت های بیمارستان جان سپردند و کسی ککش هم نگزید، احساساتی جریحه دار نشد و حتی هیچکس هم خودش را مقصر ندانست آنگونه که پیداست آن کارگر حقوق نگرفته ی فولادسوز شده احتمالا مقصر بوده است و البته او هم باید مقصر باشد تا این دوستان مدیر محکم به صندلی هایشان تکیه بزنند و بمانند.
    اینها همه اش از درد بی رسانه ای است، پلاسکو نشان داد هرجا که رسانه باشد امکانات، منابع و حتی احساسات آنجاست. تا ماهها بعد از پلاسکو، ایران رنگ و بوی پلاسکو داشت هر روز عده ای از مدیر و کاندید گرفته تا مردم عادی گل به دست به آتش نشانی ها می رفتند و همدردی می کردند، نه اینکه این کارها بد باشند نه! هدف از بیان آن، مظلومیت قهرمانان فولاد است که چه بی نام و نشان سوختند و حالا پیکر دو نفرشان زیر خاک رفته است و در همین مدت از سوختن تا مرگ هم رسانه های ما در جنگ بودند که آن آقای در کابین خلبان نشسته به همراه خانواده به یاسوج آمده یا نیامده و غافل که “این قبر مرده ندارد” و کمی آنسوتر “یکی دارد می سپارد جان”!
    قهرمان فولادی ما حتی شانس هم نداشت که سیاسی شود، اگر چند روز قبلتر این اتفاق برایش می افتاد حداقلش این بود که رییس جمهور به بالینش می آمد و نامش در مناظره های رسانه ملی پخش می شد. او این شانس را هم نداشت و باید همچون روزهایی که کنار کوره از درد معیشت و ماهها بی حقوقی می سوخت، همانگونه و آرام و بی و نام و نشان میسوخت.
    کارگران با فولاد مذاب سوختند و بیمه به طلبش رسید، فورا خبر دادند که حق بیمه را واریز کرده اند، خوب است حداقل جان دادند تا بعد از مدتها دفترچه بیمه شان مهر “تمدید شد” بخورد. خوب است دیگر همه چیز حل شده از سوختن ده کارگر دولت-بخوانید بیمه- به طلبش رسیده است ولی چه فایده، کودکی که یکسال با وجود پدر شاغل نان نداشته حالا بابا هم ندارد.
    چه خون بی رنگی داشتند آن دو کارگر فولاد که جان سپردند، تشییعشان در حد یک خبر منتشر شد و نه یک تشییع باشکوه که در روستاهایشان -بنا به اطلاعات همان خبر- آرام و بی صدا چون سوختنشان به خاک سپرده شدند، گویی که مرگ حقشان بوده باشد، کسی انتظارشان را نمی کشید، جز همان فرزندی که هر روز صبح قبل از مدرسه، پدرش به خانه می آمد اما روز آخر خبر پدرش…
    آسوده بخواب کودک غمگین، پدر سوخت نه با آتش فولاد که با آتش تبعیض و قدرت دوستی. آسوده بخواب کودک غمگین، دیگر نمی خواهد نگران باشی که بلایی سر پدر نیاید، دل فولاد به حال پدر سوخت، پدر دیگر صبح ها به خانه بر نمی گردد.

  9. گمنام گفت:

    آخ وبخت فقیری.
    آخ وبخت بیکاری.
    آخ وبخت بیماری.
    آخ وبخت نون حلال درآوردن.
    آخ وبخت مسولین کاسب کار.
    آخ وبخت دولتی که دغدغه اش کنسرته.
    آخ وبخت استان مون.
    آخ وبخت شعار ل توخالی مسولیین.
    آخ وبخت ظلم گرون.
    آخ وبخت جوونلمو.
    آخ وبخت باند بازی.
    آخ وبخت ای مسخره بازی.
    آخ وبخت بی عدالتی.
    آخ وبخت………………………..

  10. ... گفت:

    خدالعنت كنه كارفارما رو

  11. پریسا گفت:

    خدا رحمتشون کنه
    واقعا تاسف بار هستش ؛ خدا صبر بده به خونواده هاشون۹

  12. ناشناس گفت:

    فراموش نکنیم ضعف مدیریت در اداره کل کار باعث چه فجایایی شده است؟

  13. آریو گفت:

    متاسفانه هر کدام از مردم معمولی کوچکترین کاری بر خلاف قانون انجام بدهد قوه قضائیه و باقی مراجع به شدید ترین حالت ممکن برخورد میکنند.سوال اینجاست چرا استاندار و معاونینش،اداره کار،اداره صنایع و معادن، قوه قضائیه در مورد آقای باقری این گونه سکوت میکنند؟وقتی قدرت پول مسولیت را مطیع کند و مسولین برای منافع خودشان نه تنها سکوت بلکه کارگران مرحوم را مقصر مرگ خود میدانند.باید از مسولین پرسید که وقتی شیراز یا تهران میروند شب در خانه چه کسی به روز می رسانند.ما در این استان نیاز به مسولی داریم که با پول خریدنی نباشد.وگرنه الان آقای باقری می بایست جوابگو می بود…

  14. ناشناس گفت:

    خدا رحمت کند وبه باز ماندگان صبر دهد

  15. تقوی گفت:

    خدا رحمتشان کند. ولی مطمئن باشید تا رعایت اصول ایمنی و بهداشت حرفه ای از سوی کارفرما با نظارت دقیق معاونت بهداشتی دانشگاه و اداره کار صورت نگیرد نتیجه وقوع حوادث ناگوار فولاد یاسوج معدن یورت، پتروشیمی و……خواهد بود

  16. ناشناس گفت:

    مقصر فقط اداره کار است

  17. ناشناس گفت:

    مدیر کل اداره کار انصافا وقتی بای این کارفرماها خوش وبش می کنی و انها را کارافرین برتر معرفی می کنی هیچ به فکر این جواننان هستی؟

  18. ناشناس گفت:

    اقای مدیر کل بازهم به ضیافت این کارفرما تشریف می برید
    نه به نظر چند روزی صبر کن اب از آسیاب بیفتد

دیدگاه شما