چاپ این برگه

عواقب خطرناک احداث پترشیمی بویراحمد در مارگون

افتونیوز به قلم محمد زرین نوشت:  (مدرنترین پتروشیمی کشور در سقاوه بویراحمد احداث می شود) به هر کسی این خبر را برسانی،بی اختیار لبخند رضایت برچهره اش می نشیند.

اما برای کسانی که خبر هولناک تبدیل دریاچه سد گتوند به مخزن آب شور را شنیده اند،اینگونه اخبار با خود اضطراب هم بهمراه دارد.و حق هم دارند، چرا که آن روز که برای آبگیری سد گتوند جشن گرفته و شیرینی می دادند،جز عده محدودی کارشناس که صدایشان شنیده نمی شد،همه لبخند می زدند،و به مدیران وطن می بالیدند.ولی امروز همه انگشت حسرت به دهان گرفته اند.

اما اگر سد فوق تنها اشتباه ویرانگر بود هم غمی نبود.دهها از این دست برگرده طبیعت و ملت تحمیل شده است.قطعا اگر پیشنهاد دهندگان احداث فولاد در مناطق بی آب به گذشته برگردند،هرگز چنان پیشنهادی نمی دهند.یا بسیاری از مجتمع های مسکن مهر در اقصی نقاط کشور.

و یا برداشت ظالمانه آب از سفره های زیرزمینی در استانی کم آب مانند فارس برای کشت هندوانه و دهها مورد دیگر که در هیچ کدام از کارشناسان واقعی،جز در حد شرکت در همایش حق تعیین کننده ای داده نشد.اینها مقدمه ای بود بر آنچه در بیخ گوش مرکز استان قرار است رخ دهد.

احداث مجتمع پتروشیمی،این بار نه در ساحل خلیج فارس،نه در زمین های خشک. و تپه های لم یزرع.در وسط طبیعتی بی نظیر.که به باغبانی لبخند می زند.به توریست با آغوش باز خوش آمد می گوید.اما صنعتی آلاینده را بعید است تاب آورد.

همه شاهد بودیم که چندبار ماهشهر بخاطر غلظت آلاینده های پتروشیمی ها آلوده ترین شهر کشور اعلام شد.آیا در چشم آسمان سقاوه و مارگون هم از اکنون اشک می شود؟ آیا گیاهان دارویی و طبیعت مارگون سازگار خواهند شد؟

کارخانه سیمان مارگون هم که بحمدالله افتتاح شد،آیا آنجا نگرانی زیست محیطی وجود ندارد؟

کارخانه فولاد چطور؟ چرا از تجربه شهرستان مبارکه استفاده نمی کنیم،؟آیا در حد یک تحقیق دانشجویی بررسی کردند طبیعت مبارکه قبل و بعد از فولاد چگونه است؟

چند سال بعد مارگون و سقاوه با دل خون خواهند خواند که ((خداوندا سه درد دادی به یک بار))

شک نکنیم که محیط زیست کم نظیر ولی کم آب مارگون و سقاوه،ابدا تاب تحمل این مثلث مخرب را نخواهد داشت.و فردای روزی که دیگر خیلی دیر است،به مثابه پاکستان کارخانه فولاد تعطیل خواهد شد،پتروشیمی ناسازگار اعلام خواهد شد و کارخانه سیمان هم شاید جابجا.ولی آن روز دیگر کار از کار گذشته است.مثل امروز سد گتوند یا دریاچه ارومیه.

نگارنده نه کارشناس محیط زیست است،نه زمین شناس و تسلط چندانی بر علم توسعه دارد.تنها در این حد می داند که هر وصله ای بر هر جامه ای از خاک این دیار نمی چسبد.

صنعت مهم ترین علاج درد بی کاریست. اما بی شک حفظ حیات بمراتب برتر از احداث های غیرکارشناسی است.

امیدی هم به شنیده شدن این صدا ندارم، فقط امیدوارم نگرانی هایی از این دست را امروز دریابند.مباد که فردا همچون ماجرای گتوند و ارومیه که به درستی برای آن اصطلاح(مادر کشی)را بکار می برند،زانوی بغل به دست بگیریم.که مادر اگر رفت حیات هم می رود.
چنین مباد