چاپ این برگه

مدیریت بومی یاغیربومی؟

سیدمجیدمیری – یکی ازپرسشهایی که همواره درمیان مردم مطرح بوده وهرکس به فراخوربینش خودقضاوتی درموردآن می نمایداین است که کارایی واثربخشی یک مدیربومی بیشتراست یاغیربومی؟
پاسخ دادن به پرسش بالامستلزم داشتن آگاهی کافی ازعلم مدیریت،شناخت وظایف مدیروتوجه به نقشهایی است که یک مدیردرمجموعه ی تحت مدیریتش ایفا میکند.
نظریه پردازان کلاسیک حوزه ی مدیریت ازجمله تیلور، فایول، ماکس وبر و نیزنظریه پردازان اهوکراتیک مثل آلریچ ،اهم وظایف یک مدیر را برنامه ریزی،سازماندهی وکنترل می دانند که هرکدام ازاضلاع مثلث وظایف مدیرغیرقابل چشم پوشی است. برنامه ریزی در راستای خط مشی های کلان و بالادستی، سازماندهی منابع انسانی، مالی، عمومی و فیزیکی و همچنین کنترل و ارزیابی عملکردبه موقع، آیتم هایی هستندکه یک مدیرباتوجه به دانش،
مهارت و توانمندیهای خود در این حوزه آنها را عملی می کند. دانش وتخصص علمی،مهارت برگرفته ازتجارب وتوانمندیهای بالقوه ی حاصل ازنبوغ،استعدادوویژگیهای فردی باتوجه به نقش مدیریت تغییر ،چراغ راه یک مدیرکارا واثربخش است.
حال باتوجه به مقدمه ی بالابه بررسی مزایای استفاده ازمدیریت بومی وغیربومی می پردازیم.ازجمله محاسن مدیربومی:1-آشنایی زیادنسبت به منابع،امکانات وشرایط 2-دلسوزبودن وداشتن دغدغه ی بالای خدمت

3-داشتن حس پاسخگویی زیادنسبت به افکارعمومی4-اختصاص زمان بیشتری به کارباتوجه به عرق ملی ومنطقه ای محاسن مدیرغیربومی:1-داشتن نگاه یکدست وهمه جانبه نگرنسبت به افرادتحت مدیریتش
2-تخصیص عادلانه ترمنابع وامکانات باتوجه به مقاصدبرنامه ها واضح است که قیاس بالابافرض برخورداری ازدانش،مهارت وتوانمندی همطرازهردومدیر بومی وغیربومی است. البته حکایت مدیران پروازی ازمدیران توانمندغیربومی جداست چراکه تجربه نشان داده که مدیران پروازی حتی اگردانش وتوانمندی بالایی داشته باشنداثربخشی وکارایی لازم را ندارند.علاوه برآن هزینه کردن بیت المال جهت ایاب وذهاب وخطرات ناشی ازسفر کاری وعدم حضورتمام وقت درمحل خدمت،راندمان کارآنهارابصورت چشمگیری تقلیل می دهدولی یک مدیرتوانمند غیربومی درصورتیکه که تمام وقت درمحل کارش سکونت داشته باشد و دانش و تجربه ی خویش راتمام وکمال در راستای خدمت به مردم آن خطه بکارگیرد میتواند منشاء تحولات مثبت زیادی گردد. دربسیاری ازشهرستانها،چالش مدیریت بومی یاغیربومی موج می زند،اینکه مدیریت بومی تاچه حدقابل قبول است بستگی به کارآمدی آن داردونبایدمدیریت بومی را به هردلیل بپذیریم.
درادارات شهرستانها،مدیریت بومی برای بعضی ازادارات ونهادهاضروریست وبرای بعضی الزامی نیست.مثلامدیریت یک بانک بامدیریت شهرداری ومجتمع بهداشتی-درمانی متفاوت است. یک شهردار باید بقدری با آلام و مشکلات مردم آشنا باشدکه بتواند بخوبی شهر را اداره کند. رئیس آموزش وپرورش برای مدیریت صحیح بایستی زجر یک دانش آموز ساکن در نقاط مختلف حوزه ی مدیریتش را درک کرده باشد اما بومی یا غیربومی بودن رئیس اداره ی دارایی فرق چندانی به حال مردم آن حوزه ندارد.

عمده ی انتقادات به مدیران غیربومی:
1-احتمال پروازی بودن

2-عدم شناخت ازحوزه استحفاظی

3-باندبازی وخویشاوندسالاری به علت عدم شناخت ازنیروهای شایسته بومی

4-گرایش به قدرتهای تاثیرگذار برای پرکردن خلا حامیان قدرتمند

5-ریسک گریزی به دلیل زودگذربودن زمان مدیریتش

6-مسئله داری ومهاجرت برای خروج ازبحرانهای شخصی بوم خویش

7-انتخابهای عاطفی واحساسی بجای گزینش تخصصی

8-علاقمندبودن به کارهای سطحی وزودبازده وعدم رغبت به کارهای زیربنایی

9-مرکزمحوربودن وتابع محض فرامین بالادست

10-ادبیات متکبرانه

11-عدم توجه به شایسته سالاری

انتصاب یک مدیر برآیند نیروهایی است که درصحنه ی سیاسی و قدرت تاثیردارند: نیروی نمایندگان مجلس،مدیریت بالادست، گروههای ذی نفوذ و افکارعمومی.

غالبا ملاک نمایندگان مجلس برای انتخاب یک مدیر، همفکری باایشان، ملاک مدیریت بالادست ،هماهنگی وتابع بودن، ملاک گروههای ذی نفوذ،مبانی فکری گروه وملاک افکارعمومی، وابستگی های خونی وعاطفی است.
ملاحظات فرهنگی وسیاسی بعضاموجب میگرددکه مدیریت بالادست به دلیل اینکه مردم یک اقلیم مدیریت بومی را به جهت کشمکش های گروهی وقبیله ای برنمی تابنددست به انتخاب مدیرغیربومی بزند با وجود اینکه نیروهای بومی توانمندتری درآن حوزه وجود دارد.
پرواضح است که این ملاحظات فرهنگی و سیاسی نباید دستاویزی باشد برای گسیل اتوبوسی مدیران غیربومی وبعضا نالایق که عمده ی اهداف آنها سفرمدیریتی و کسب تجربه می باشد .

در پایان نکته ای که ازمبحث بالانتیجه گرفته می شود آنست که اگردرانتخاب مدیران، شایسته سالاری حاکم باشد انتخاب بومی یاغیربومی درمرحله ی بعد قرار می گیرد.

اینکه عملکردمدیران بومی بهتربوده یاغیربومی، قضاوتی است برعهده ی مردم هرخطه که به فرموده ی امام خمینی ره “ولی نعمت حاکمیت هستند.”