علی مندنی پور
باورش سخت است ،امّا واقعیّت دارد، واقعیّتی تلخ و گزنده!
اِنگار خواب مي بينیم، خوابي در عالمِ بيداري ،آن هم از جنسِ وحشت!مات و مبهوت مانده ايم،از شنيدن و ديدن صحنه هاي ناخوشايندِ اين همه تصاویر و خبر هایِ جور واجور و عجيب و غريب،امّا در بسياري از موارد”واقعي و ملموس”،كه از بام تا شام در رسانه های جمعی برون مرزی و درون مرزی بویژه در فضای مجازي و شبكه هاي اجتماعي در گردش اند و اعصاب “درب و داغان” و بهم ريخته ي شهروندان را بيش از پيش نشانه گرفته و سوهان ميزنند!
و يكي از ديگري بد يُمن تر و آزار دهنده تَر!شاهدِ مثال:
نه آخرین ،که در زُمره ی آخرین ها!جلبِ نماینده ی خانه ی ملّت نه در روزِ روشن که در نیمه ی شب!!
افشایِ رازهایِ سر به مُهر از صندوقچه ي بزرگِ اَسرارِ مگو در هيبتِ زخم هاي كاري و کشنده ، كه در حالتِ عادي فقط يكي شان براي از كار انداختن توانِ يك كشور كفايت ميكند! و من و تو و ما،حيران و انگشت بر دهان در جايگاه تماشاچيانِ لال و دست و پا بسته ي اين نمايشِ طولاني و ملال آور ،مانده ايم، كه چه بگوئيم و از كدام درد بناليم؟
عيب از چيست،و كجاي كارمان می لَنگد؟
ظاهراً همگان میدانیم و چنانکه عادت دیرینه مان است ،در نظریه پردازی استادیم و کم نمی آوریم!امّا شوربختانه چنانچه تجربه ی تاریخ نشان داده ،درمیدانِ عمل کُمیت مان لَنگ و پای مان چوبین و استدلا ل مان شکننده! .
گرچه بندرت یکدیگر را تحمّل کرده و اختلافِ سلیقه را نه رحمت که زحمت دانسته ایم !ولی چنین بنظر می رسد ، این روزها آرام آرام همه به یک نتیجه ی مشترک رسیده و یا داریم می رسیم که:درمانگران در کار خویش مانده اند و درمانها آنگونه که شاید و باید کار ساز و اثر بخش نبوده اند!چه ،داروها تکراری و کم اثر ، بیماران نا امیّد و مایوس و اطّباء حاذق ، دلسوز و وظیفه شناس خسته و ناتوان گشته اند!
از خود ميپرسيم،چرا لقمه اي را كه مي توان به راحتي در دهان گذاشت،اين همه پيچ و تاب داده،دورِ سر چرخانده،”هَل مَن مبارز” طلبيده،تمامي ذخيره انرژي مان را بِكار گرفته،خود را خسته و كوفته و درمانده كرده،تا توّجه عالم و آدم،را به غير عادي بودن حركت مان جلب نموده و دست آخر خوراك تبليغاتي دندان گيری براي “ديگران”فراهم آورده و اینگونه راحت و بی درد سر آب به آسیاب” بد خواهان” بریزیم؟!
به راستي ما راچه شده است و از اين رهگذر چه چيزي عايدمان گرديده و ميگردد ،كه بجاي انتخاب راهِ امن و بي خطر و ميانبُرِ “قانون”، بيراهه های پر دست انداز، دلهره آور و آسیب پذیر را بر مي گزينيم !
تا كي به چنين آزمون و خطاهايی تن در داده و تكرارشان را به تجربه می نشینیم؟
چرا اين همه هزينه ي سنگين و كمرشكن را برگُرده ی خود و جامعه تحميل كرده، تا ناچار شويم ، گِرهي را كه به راحتي با دست باز مي شود،با دندان و آن هم به گونه اي ناقص باز كنيم،و مسئله اي ساده،پيش پا افتاده و قابلِ حلّ را بنا به عادتِ معهود به كلافي سر در گم،پيچيده و چه بسا غير قابل حلّ،بحث انگيز و تفرقه آميز بَدَل نمائيم؟
اندکی تفّكر و تدبیر بايد !
انصاف بدهيم؛آيا در بحران آفرينی و فرصت سوزي به درجه ي استادي تمام وقت نايل نيامده ايم؟
چرا این همه قانون گریزی و قانون ستیزی؟
تا كي اين سريالِ تكراري،بيروح و كِسِل كننده ادامه دارد؟
وقتش فرا نرسیده ، تا در نوعِ نگرشِ خویش به ” قانون”تجدید نظر کرده و با تجویزِ نسخه ی شفابخشِ اراده ،ایمان و شهامت یک بار برای همیشه ، نور امیّد به بازگشتِ به زندگی را در دلِ این “مریضِ مُحتَضَر” که قانونش می نامیم ،بتابانیم؟
از حضرتعالی انتظار می رود نگران تضییع حق صدها جوان بی پارتی با استخدام های فله ای در کهگیلویه و بویراحمد هم باشی و تذکر و یادداشتی به فریاد خواهی از این مظلومین هم دهی . بی شک دعای خیر این ها بسیار برای شما بخصوص زبان و قلمتان که زکاتی دارد کار گشا خواهد بود .