یکشنبه 9 خرداد 1395 - 14:06

کلامی بی آلایش با مردم شریف ممسنی و بویراحمدی

خسرو حیدری*

خسرو حیدری* – استاد چنگیز جلیلوند، شخصیتی بزرگ، هنرمندی توانا در جایگاهی بسیار رفیع است .
من به علت اشتیاق فراوان نسبت به گذشته تاریخی و ارزشهای فرهنگی ایل ممسنی و بویراحمد تاکنون هر فیلمی که توانسته ام کار بکنم ( ولو بسیار ضعیف ) به تمامی مربوط به تاریخ و ارزشهای فرهنگی کهن و اصیل بومی ممسنی و بویژه بویراحمد بوده است. در این رهگذر احتمالا بیشتر از دیگران، فیلم بومی با موضوع ایل ممسنی و بویراحمد ( حداقل متوسط ) ساخته ام.
شانزده سال پیش با شرایط سخت و هزینه شخصی و گرفتن وام، فیلم ” کی لهراس ” ( جنگجوی دلیر بویراحمدی در نبردهای عشایری این ایل با قشون رضاشاه ) را ساختم و آنرا در سینماهای مخروبه کهگیلویه و بویراحمد نمایش دادم.به خاطر این فیلم سلامتی خود را هم به خطر انداختم.سالها بعد فیلم آریوبرزن را ساختم.سردار دلیر هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی.سرداری از اسلاف همین عشایر. با این اشاره احتمالا میزان اشتیاق خودم را نسبت به گذشته تاریخی و ارزشهای فرهنگی ممسنی و بویراحمدی نشان داده باشم .پس به سهم و بتناسب توان خود نسبت به اشاعه ی تصویری فرهنگ اصیل و کهن ایل و تبار خود کوشیدم.بنابراین احتمالا نسبت به برخی هم تبارهای شدیدا متعصب خود،اندکی بیشتر این حق را داشته باشم که پیرامون گفته ی کاملا بی غرض استاد ارجمند ـ چنگیز جلیلوند ـ کلمه ای بنویسم.
ممسنی و بویراحمد دو ایل همسایه اند که حداقل طی صدسال گذشته به شدت بهم وابسته بوده و هنوز هم هستند. از عوامل این وابستگی و همبستگی از دیرباز، میتوان به این موارد اشاره کرد: نسبت های خویشاوندی، همزبانی،مشترک بودن درمراتع ییلاقی و قشلاقی خود، ارزشهای ایلی و فرهنگ بومی مشترک از گذشته های بسیار دور و دراز، خوی دلیری و سلحشوری، بیگانه ستیزی، احترام به مقدسات و سادات، تعصب و غیرت و جوانمردی، اشتیاق به شاهنامه فردوسی ، حضور در مراسم سور و سوگ همدیگر… هنوز برخی از این وابستگی های ایلی ممسنی و بویراحمد مستحکم و چشمگیر است. از دیرباز،روحیه دلیری و سلحشوری و آزادیخواهی آنها موجب شده بود که هیچگاه به انقیاد حکومتهای مرکزی واقع نشده و بدین منظور همواره مورد غضب حکومتهای مرکزی واقع میشدند. حاکمان وقت که کوچکترین خدمتی به این دو ایل سلحشور نمیکردند، همواره در صدد تخته قاپو و خلع سلاح آنها بر می آمدند. یکجا نشینی برای مردم عشایری یعنی نابودی. مردم ایلات و عشایر آن روزگار وابستگی شدیدی به تفنگ داشتند. همه ی شرافت وغیرت و هستی مرد عشایری تفنگ بوده و بعد، اسب… محرومیت و فقر همواره چون مهری پیشانی آنها را داغ کرده بود… قوت اصلی آنها نان بلوط بوده است. برخی کهنسالان این دیار میگویند: در سالهای که تنگدستی بیداد میکرد ، از نهایت گرسنگی مغز تنه درخت بلوط را مثل خاک اره ی نرم کوبیده و میخوردند تا از هیولای گرسنگی رهایی یابند.مقتضیات زمانه، جور حاکمان وقت نسبت به نادیده گرفتن حق این جامعه ی ایلی موجب شده بود که گاهی ، افرادی ،برای زنده ماندن و بقا دست به غارت و دستبرد بزنند؛حتی از طوایف همسایه و قوم وخویشان بسیار نزدیک خود. قطعا نمیتوان، در عصر پیتزا ، کاپوچینو ، واتساپ و سانتافه،حال و روزگار فلاکت بار آباء و اجداد عشایری خود را احساس و درک کنیم. شدت گرسنگی باعث شده بود تا مردم به بیماری شب کوری دچار شوند. گرسنگی چون طاعون بجان مردم تیره بخت عشایری افتاده بود.آنها از میان مرگ و زندگی، زندگی را میخواستند و به مصداق” کز ضرورت هست مرداری مباح” بعضا ناچار بودند دست به غارت بزنند. در حالیکه سخت به باورهای دینی اعتقاد داشتند…استبداد حاکمان وقت و جبر زمانه ایجاب میکرد که مردم دست به غارت بزنند تا زنده بمانند. هم غارتگر بودند، هم غارتزده.(تمام غارتهای آن روزگار این دو ایل یک هزارم اختلاسهای میلیاردی امروز نیست که روزی یک گوشه اش هویدا میشود)آن روزگار، غارتگر به ربودن؛ بز و گوسفندی قانع بود اما الان در اختلاسهای که عیان شده، آنقدر غارت شده که شمردن رقم صفرهایش آسان نیست. دکتر جواد صفی نژاد در کتاب عشایر مرکزی ایران به حقیقتی اشاره میکند : در دوران پهلوی اول وقتی سوارانی از عشایر بویراحمدی در سرحدات خود با ایلات همسایه ی قشقایی و بختیاری ,آنها را غارت میکنند، زنی با سینی قرآن به پیش غارتگری می آید تا به احترام قرآن از غارت مال آنها بگذرد. مرد غارتگر عشایری که سخت به کتاب خدا پایبند بوده، قرآن را بوسیده به دست زن میدهد ، اما با دیدن نقش و نگار سینی، وسوسه شده آنرا از دستش میقاپد. یقینا مرد آن روزگار به مقدسات پایبند بوده اما اگر غارت نمیکرد،چیزی برای گذران زندگی نداشت و اینگونه غارت را برای خودش حلال میکرد…رنج گرسنگی بیداد میکرد و امان میبرید.چاره ای جز غارت نبود.
مقتضیات آن روزگار موجب پدید آمدن عمل غارتگری میشد.بدین ترتیب،مفهوم غارت از وجهه منفی خود خارج میشد و به نوعی” هنر” محسوب میشد. دیگر، غارت نه تنها مذموم نبود که نوعی زرنگی ودلیری قلمداد میشد و آدم غارتگر، به اصطلاح نوعی “آدم دست و پاکن” بحساب می آمد… باید با نگاه عمیق انسانی،به رنج و بدبختی و فلاکت آباء واجداد عشایری خود در آن روزگار نگاه کرد.باید بدون تعصب افراطی،واقعیت پذیر بود.شرایط و محرومیت شدید عشایر ما در آن عصر موجب پدید آمدن غارتگری بود. البته همه مردم غارتگر نبودند. مردم تحت قلمرو و سیطره یک خان،با دستور و بعضا حضور خود خان، در یک غارت از پیش طراحی شده ،منطقه تحت فرمان و قلمرو خان دیگر را غارت میکردند. در سالهای نخستین حکومت رضاشاه در یک غارت برون ایلی، چهل هزار گوسفند و احشام به غارت میرود که حکومت ناچار میشود،برای جلوگیری از برخوردهای خونین و مسلحانه عشایر آن روز، سردارفاتح بختیاری را برای بازپس گیری احشام ، راهی بویراحمد کند.
عزیزان هم ایل و تبار، باید با سعه ی صدر از کنار ـ این گفته بی منظور ـ استادگرانقدر، آقای جلیلوند گذشت.آقای جلیلوند شخصیتی قابل احترام و هنرمندی بسیار تواناست.چنین موضع گیری های تند و متعصبانه و واکنشی ما مردم ممسنی و بویراحمد، هیچگاه شایسته آن هنرمند نامی و ملی ما، نیست. استاد جلیلوند، هنرمندی طراز اول و بسیار جلیل در هنر دوبله ی سینماست.هنرمندی است بسیار گرانقدر و از مفاخر فرهنگی ما…یادگار دوران طلایی هنر دوبله در سینما ی ایران….
جایگاه رفیع هنری او بالاتر از آنست که یکی مثل من بخواهد از آن دفاع کند! گفته ی کاملا بی منظور ایشان،اشاره به سالهایی است که غارتگری عده ای، پیامد جور و ستم حکومتهای مرکزی نسبت به دو ایل سلحشور ممسنی و بویراحمد بوده است و صرفا اشاره به سالهای بسیار دور…
حساسیت مردم شریف ممسنی و بویر احمد در این خصوص خود نشانیست از نجابت و اصیل بودن باورها و پندارهای نیک آنها و احترام گذاشتن به نیاکان دور و دراز خود…
محض اطلاع: مردم ممسنی در دوم خرداد بالاترین آراء را در سراسر کشور، به دولت اصلاحات دادند. در میدان ورودی شهر نوراباد تندیسی از قلم و کتیبه میخی را میبینیم که نشانی است از دانش و فرهنگ این سرزمین… و سخن آخر اینکه پیامبر راستی (ص ) فرموده اند: “آسان بگیرید و سخت نگیرید…”/
* کارشناس ارشد سینما – فیلمساز (از ممسنی)
نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=192966
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. احسان جهانبازیان گفت:

    جناب حیدری با تفاسیری که کرده اید به گرگ گفته اید بگیر و به میش گفته اید بدو.بسیار دو پهلو حرف زده اید .اما این را باید بدانند امثال جلیلیوند که اگر همین قوم لر نبود الان این آقای به اصطلاح شما استاد و  هنرمند اینقد راحت نمینشست و قوم بزرگ و دلیر لر را به سخره بگیرید.برای امثال شما متاسفم با وجود توهینی که به لر و شما شده باز هم جلیلوند را استادخطاب میکنید چون یک استاد باید شان و شخصیت داشته باشد در ثانی مسیولان امر برای تسلی خاطر لرهای سرزمین پارسی وزاگرس نشینان حتما باتهیه کننده برنامه خوشا شیراز برخورد کنند تا من بعد شاهد به سخره گرفتن هیچ یک از اقوام ایرانی نباشیم 

  2. بویراحمدی گفت:

    ضمن تقدیر.کاش سناریوی بزرگواران را اجرا نمی کردی فیلم اریوبرزن و کی لهراس خیلی ضعیف بود

  3. رضا شین راد گفت:

    درود بر خسرو حیدری. چنگیز جلیلوند خودش اقرار می کند که فرزند لر هستم. چنگیز جلیلوند با اشاره به هرج و مرج آن دوران کلامش به غارتگری ختم شد. جلیوند انقدر صاحب معرفت و شناخت هست که به قصد توهین به هیچ قوم و تباری لب به سخن نگشاید. همه این سخنان و بدتر از این را در کتابی به نام تاریخ تعزیه من خواندم. این فقط اشاره ای به وضعیت اسفناک آن دوران بود کاش ما برای مهمتر از این مسایل اعلام موجودیت می کردیم. کاش تعصب لری مان را با گذاشتن اسم لری بر فرزندانمان نشان می دادیم . کاش از لری صحبت کردن در دیگر محافل نترسیم. این موضع گیرها به جای خود جای تحسین دارد چرا که می بینم جامعه لر جامعه پویایی است. و این از نشانه های زنده بودن این قوم است. اگر جلیلوند توهین کرده پس باید بپذیریم که اول به خودش توهین کرده به عنوان یک لر.

  4. محمد مختاري گفت:

    صرفنظر از اصل موضوع ، كه البته آنهم نه كم اهميت است و نه اتفاقي براي هياهو ساختن ، قلم شريف  شما جناب حيدري  كه برگرفته از غناي فرهنگ و تمدن قومي است كه در سايه سار بلوط غنوده و از نخست آدابش ادبمند بودن است و حرمت نگهداشتن ، كه تو نيك آنرا به چينش نغز كلمات در چنين اتفاقي آوردي و به جريده ي ادبت افزودي آنرا و اين بسي ارزشمند تَر از اصل اتفاق بود . 
    قلمت مانا و سايه سار خنكاي امن بلوط  ماوايت باد هنرمند 

  5. جاوید گفت:

    خویشتنداری ،احترام به بزرگان وحفط ارزش های انسانی در زمانه ای که افراد برای خودنمایی در پی کوچکترین فرست برای تخریب چهره ها

    هستند،حلقه ی گمشده ی عصرمااست .

    آقای حیدری برایتان سربلندی آرزودارم.

دیدگاه شما