حکایت قبل و بعد از انتخابات مهندس بهرامی با دکتر خادمی

سید رحمان وفانژاد – چند روز قبل در یکی از سایتها که پایگاه اصلی اصولگرایان در استان محسوب می شود مصاحبه آقای مهندس بهرامی را مژده داده بودند و در تاریخ 01/03/95 مصاحبه ایشان در همان سایت درج گردید.ایشلن در مصاحبه خود موارد زیادی را اظهار نظر نمودند که اینجانب در دو فصل جواب می دهم.
فصل اول : حکایت مهندس محمد بهرامی و دکتر موسی خادمی (در جوابیه کنونی)
فصل دوم : حکایت محمد بهرامی و سید باقر موسوی جهان آباد (در هفته آتی)
آقای مهندس محمد بهرامی که سالهاست می گوید اصلاح طلبم و در گوش کسی نمی رفت در روز یکشنبه 21/10/94 یکباره اصلاح طلب شد و فردی حاضر در آن جلسه ایشان را آنقدر بزرگ دیده بود که لقب خاتمی استان را هم به ایشان اهداء نمود. محمد بهرامی که در مصاحبه شماره ششم هفته نامه استانی توازن قبل از انتخابات نظر خود را در خصوص استانداری دکتر خادمی اینگونه عنوان نمود:
در رأس تیم مدیریتی دولت تدبیر و امید در استان آقای دکتر موسی خادمی انسانی فرهیخته و مدیری بومی و دلسوز هستند. بیشتر اهل کار هستند تا حاشیه و این برای ایشان یک امتیاز بزرگ محسوب می شود. با توجه به شرایط موجود عملکرد قابل قبولی داشته اند.
و بعد از انتخابات طی مصاحبه با سایت دوستان قدیمی اش (اصولگرایان) نظر خود را در خصوص استانداری دکتر خادمی اینگونه عنوان نمود:
اگر بخواهیم بدون غرض بگوییم از مدیریت سید موسی خادمی به عنوان یک استاندار وابسته به جریان اصلاحات و با توجه به سابقه اجرایی خودم، راضی نیستم. شما توحه کنید امروز اوضاع خیلی نگران کننده است. حوزه مدیریت استان چه در مسائل عمرانی چه در مسائل اجرایی و جه در مسائل اشتغالزایی ضعیف عمل کرده است که همه از این موضوع نگران هستند
این دوگانگی اظهارات در کمتر از شش ماه برای فردی که هم تجربه اصولگرایی و هم تجربه اصلاح طلب شدن را در کارنامه سیاسی خود دارد جای تعجب ندارد و هر چه جلوتر رویم اقدامات دیگر آقای مهندس محمد بهرامی ، راه اشتباه دوستان مجمع اصلاح طلب را در اصلاح طلب نمودن ایشان، محرز می نماید. بگذریم و به اصل موضوع بپردازیم. نمی دانم آقای بهرامی در دوران مدیریت خویش در شهرداری یاسوج چه گلی به روی شهر زدند که امروز آنرا بعنوان سابقه اجرایی قلمداد می کنند و بقیه را هم تخریب.بهتر است بدانیم
1. شهر یاسوج در زمان ایشان فقط در عنوان پایتخت طبیعت ایران نامیده شد و همین پایتخت طبیعت با وجود ندامتگاه مرکزی یاسوج در یک سو و وانت های میوه فروش از سوی دیگر بیشتر به شهر آوارگان شبیه بود و مردم هم می دانند ظهور وانتها در دوران مدیریت ایشان بود که بخاطر انتخابات با آنها برخورد مناسب و قانونی نداشت و حالا هم بعنوان یک معضل بعنوان میراث اقدامات پایتخت طبیعت شهردار سابق می باشد که تا ابد خودش وارث این بی نظمی خواهد بود.
2. ایجاد معابر، تعریض معابر، جدول گذاری، آسفالت و ارائه خدمات نظافتی و فضای سبز از وظایف اولیه شهردار می باشد و ایشان در دوران شهرداری خود آنقدر شیفته نام و نشان بودند که هر اقدامی از شهرداری را در روزنامه های محلی و سایتها درج می نمودند و چندین بار با واکنش تند استاندار وقت مواجه گردید و همین موضوع را در جمع بزرگان اصلاح طلب که قبلاً آنها را عده ای مغرض قلمداد می نمود، بعنوان برخورد سیاسی اصولگرایان استناد کرده بود و جالب آنکه مدتی بنرهای زیادی بنام ساکنین محله ….. جهت تقدیر و تشکر از اقدامات شهردار بر دیوار شهرداری نقش می بست و صرفنظر از اینکه هزینه نصب و بنر توسط چه ارگانی تهیه می شد جالب است بدانیم در خیابان پیر چوپان که به محله اکبر آباد آن را می شناسیم قبل ازتخلیه دستگاه فنیشر (اجرای آسفالت) بنری به اندازه حداقل 5/1×6 بعنوان تقدیر و تشکر ساکنان محله فوق خطاب به شهردار وقت نصب گردید و جالبتر آنکه دستگاه فنیشر شهرداری بدلیل عدم حمل مناسب در آن خیابان بمدت یک ماه بلاتکلیف بود که شخصاً به یکی از معاونین ایشان موضوع فوق را در قالب وعده های توخالی اطلاع دادم و ساعتی بعد از یک ماه عدم اجرای آسفالت خیابان پیر چوپان، بنر تقدیر از شهردار سابق در دیوار شهرداری برچیده شد.
3. تیم فوتبال شهرداری یاسوج که اصل آن اقدامی مناسب برای ورزش استان بود و بهره برداری های سیاسی شهردار اسبق از این تیم جهت طرح خویش در اذهان عمومی آنقدر حاشیه ساز شد که اصل را هم زیر سوال برد و به غیر از بدهکاری سنگین برای شهرداران بعدی ثمره ای نداشت.
4. به استناد تاریخ در دوران آریوبرزن اصلاح طلب و اصولگرا وجود نداشت و شاید آقای شهردار سابق احساس کرده بخاطر نصب نیمه کاره تندیس آریوبرزن، اقدامی اصلاح طلبی انجام داده و از لطف روزگار، زمانی که به واکنش یکی از مسئولان وقت نسبت به جانمایی تندیس مخالفت شد برای آقای بهرامی تندیس نیمه تمام آریوبرزن اقدامی اصلاح طلبانه در رزومه اش ثبت گردید.
5. جذب قریب به 200 نفر در قالب نیروی خدماتی ، شرکتی، قراردادی و…. توسط آقای شهردار صرفاً جهت بستگان خویش و اعضاء شورای شهر از دیگر اقدامات ایشان بوده است و امروزه هر فردی به شهرداری رجوع می کند متوجه فامیلی های تکراری در حوزه های شهرداری می گردد.
و حال دکتر خادمی:
1.مجموعه مدیریتی ایشان به تناسب شهرداری حداقل 100 برابر می باشد علی رغم داشتن مدرک عملی و سوابق اجرایی مناسب در مدیریت استان، همیشه فضای گفتمان را مقدم بر نظر شخصی خویش می داند و سعی نموده مطابق روند سیاسی دولت در سطح کلان، بدنبال اعتدال باشد. دکتر خادمی تنها استانداری است که برای اعضاء خانواده اش بورسیه هیئت علمی، استخدام دولتی ورانت در نظر نگرفته است.
2. دکتر خادمی تنها استانداری است که صدای مخالف را خفه نکرد و در بدترین شرایطها از تجمعات غیر قانونی علیه دولت و نظام مقدس جمهوری اسلامی، علی رغم داشتن اختیارات قانونی برخورد نکرد که نمونه عینی آن فتنه 94 بعد ازانتخابات بویراحمد و دنا بود و آنقدر صبر پیشه نمود تا قطره ای خون حتی در برخوردهای قانونی از شهروندان استان بر زمین نریزد.
3. دکتر خادمی بعد از انتخابات توسط آقای تهران نشین که نقشه اصلاح طلب شدن بهرامی را از چند ماه قبل طراحی کرده و در بهترین شرایط آنرا اجراء نمود و با همراهی مخالفان دولت در استان و نو اصلاح طلبان بدلی تهدید به عزل شد و جالب آنکه ایشان برای تثبیت خود به هیچ کدام از مخالفان اعم از خودی و نخودی باج و رانتی اهداء نکرد.
4. دکتر خادمی مطابق نظر کارشناسان وزارت کشوردر زمره 10 سال استاندار اول کشور می باشد و تا کنون چندین بار از سوی همین کارشناسان به اصلاح طلبان استان اقدامات بسیار خوب ایشان به تناسب استانداران لر و سایر استانداران کشور گزارش داده شده است که نمونه عینی آن برقراری روابط حسنه اصلاح طلبان با استاندار در چند ماه اخیر می باشد.
5. دکتر خادمی جزء محدود استانداران می باشد که در معاملات دولتی هیچ ردپایی از ایشان وجود ندارد و حتی با هیچ سرمایه گذاری برخورد حزبی نکرده است.
در پایان:
مهندس بهرامی که سالیان متوالی در خدمت جریان اصولگرا بوده و موضع گیری های ایشان بعد از انتخابات به دیدگاه و منش اصولگرایی اش مهر تأییدی زده است دو راه بیشتر ندارد.
الف. دست از اصلاح طلبی چند ماهه اش بردارد و به همان جایی که تعلق دارد برود.
ب. دست از تخریب اصلاح طلبان شاخص بردارد و سعی نماید با مطالعه راه اصلاحات از قبل از انقلاب تا کنون و مشورت از بزرگان اصلاحات، به راه چند ماهه اصلاح طلب شدنش ادامه دهد. زیرا خویش می داند امروزه عکس های سلفی با بزرگان اصلاحات دردی را دوا نمی کند و باید اصلاح طلبی در عمل باشد تا بدنه مردمی اصلاحات هم آن را قبول نمایند.
غمم بکشت که از یار مانده‌ام، چه کنم؟ به دست هجر گرفتار مانده‌ام، چه کنم؟
نماند طاقت زاری و ناله‌ام، آن شوخ نمی‌رود ز دل زار، مانده‌ام، چه کنم؟
برون دهم غم هجران و باورم نکند اسیر صحبت اغیار مانده‌ام، چه کنم؟
شدم ز یار و ز خویش و ز جان و دل بیزار
که هم ز خویش و هم از یار مانده‌ام، چه کنم؟