چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 - 1:40

بررسی رای ضد ایرانی دیوان عالی آمریکا

سید ابراهیم دادگر

سید ابراهیم دادگر – روز چهارشنبه اول اردیبهشت ماه سال 1395 مقارن با ۲۰ آوریل ۲۰۱۶ دیوان عالی آمریکا اقدام به تأیید آرای دادگاه های بدوی و تجدید نظر این کشور نمود مبنی بر اینکه حدود 2 میلیارد دلار از دارایی های مسدود شده ایران باید برای پرداخت غرامت به خانواده های آمریکاییان کشته شده در حملات سال 1983 به پایگاه نیروهای تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت برداشت شود. از سوی دیگر برخی رسانه ها درچند روز گذشته این گونه ای این خبر را اطلاع رسانی کردند که موضوع توقیف و برداشت دارایی های ایران به برجام و توافق هسته ای ایران با 1+5 مرتبط است.

در چنین شرایطی ما در این نوشتار بر آنیم تا رأی دادگاه آمریکا را از نظر حقوقی و سیاسی مورد بررسی قرار دهیم تا مشخص شود که چنین آرایی از منظر حقوق بین الملل و عرف دیپلماتیک دارای چه ارزش و جایگاهی هستند.

ایالات متحده آمریکا در سال 1996 قانون مصونیت دولتهای خارجی (مصوب 1976) را اصلاح کرد. بر اساس این قانون، اشخاص آمریکایی آسیب دیده از حملات تروریستی در هر جای دنیا و یا بازماندگان آنها می ¬توانند در محاکم آمریکا علیه دولت هایی که حامی عملیات تروریستی هستند شکایت کنند. وزارت خارجه آمریکا فهرست دولت های حامی تروریسم را مشخص می¬ کند. جمهوری اسلامی ایران از سال 1984 در فهرست دولت های حامی تروریسم ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. از این رو از سال 1996 به این سو و با وضع اصلاحیه مزبور، دعاوی متعددی توسط اشخاصی که در کشورهای مختلف، از عملیات نیروهای جهادی نظیر حماس و حزب الله آسیب دیده بودند و یا بازماندگان آنها علیه جمهوری اسلامی ایران، مطرح شد. دولت ایران به درستی معتقد بود که بر اساس اصل برابری حاکمیت¬ ها و مصونیت دولت¬ ها در حقوق بین¬ الملل، محاکم داخلی یک دولت نباید مجاز باشند به دعاوی مطروحه علیه دولت های خارجی رسیدگی کنند. لذا سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال اینگونه دعاوی، به رسمیت نشناختن این رویه و عدم شرکت در محاکم بود. لیکن دادگاه¬ های آمریکا علیرغم عدم حضور خوانده (که در اغلب موارد، دولت ایران و نهادهایی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود) به صرف ادعای خواهان¬ ها و با دلایلی سست و بی پایه به پرداخت غرامت به اشخاص و نهادهای آمریکایی حکم دادند. یکی از این دعاوی که با نام پرونده پترسون شناخته می ¬شود، مربوط به انفجاری بود که در سال 1983 در لبنان اتفاق افتاد و طی آن مقر تفنگداران دریایی آمریکا در لبنان مورد حمله قرار گرفت و حدود 240 نفر از تفنگداران آمریکایی در آن کشته شدند. بازماندگان این اشخاص، در سال 2003 موفق به تحصیل رأیی از دادگاهی در آمریکا شدند که جمهوری اسلامی ایران به پرداخت حدود 2 میلیارد دلار آمریکا به خواهان¬ ها محکوم شد. اشخاصی که در پرونده ها، موفق به تحصیل رأی علیه دولت ایران شده بودند، در مرحله بعد به دنبال پیدا کردن دارایی هایی از نهادهای ایرانی بودند تا بتوانند آرای یاد شده را از محل آنها اجرا کنند. با این حال، این کار به هیچ وجه ساده نبود. روابط مالی و اقتصادی ایران و ایالات متحده آمریکا عملاً از سال 1979 قطع شده بود و ایران دارایی خاصی در قلمرو آمریکا نداشت که از محل آن بتوان آرا را اجرا کرد. از این رو، تلاش ها برای توقیف دارایی های خارجی ایران آغاز شد. یکی از نهادهایی که به دلیل ماهیت وظایف آن و طیف دارایی های خارجی که دارا می باشد به طور جدی در معرض تلاش های این اشخاص قرار داشت، بانک مرکزی ایران بود. بانک مرکزی همواره دارایی های خارجی قابل توجهی را نگهداری می کند. در سال 2007 مسئولین دولت وقت مقادیری اوراق بهادار از طریق یک کارگزار لوکزامبورگی (به نام کلیراستریم) خریداری کردند. آن کارگزار بخشی از این اوراق را در اروپا و بخش دیگری را به صورت فیزیکی نزد سیتی بانک در امریکا نگهداری می کرده است که به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران حقوقی،سیاسی و اقتصادی همین امر باعث شده خواهان های امریکایی بتوانند آنها را توقیف نمایند که این موضوع خود نیاز به واکاوی دقیقی دارد که خارج از حوصله این نوشتار است .

پرونده ای که بسترساز صدور این حکم شد در سال 2007 میلادی گشوده و در آن جمهوری اسلامی ایران بر اساس ادعاهایی غیرمستند به دست داشتن در این انفجار متهم شد. در ادامه در سال ۲۰۱۰ نیز پس از آن که وزارت خزانه داری آمریکا اعلام کرد ایران چنین پولی در حساب «سیتی بانک» دارد، خانواده قربانیان بمب گذاری برای جلب این دارایی به دادگاه مراجعه کردند. ایران به این رأی اعتراض نمود و آراء صادر شده جنبه عملیاتی نیافت. کنگره ایالات متحده آمریکا در سال 2012 در اقدامی خصمانه و تلاش برای پیشبرد اهداف خواهان ها اقدام به تغییر قانون حاکم بر موضوع کرد و در این رابطه حتی از ذکر نام پرونده در متن قانون هم دریغ نکرد و در نتیجه برای دادگاه راهی جز صدور رأی ظالمانه بر اساس قانون سست بنیان مزبور و به زیان بانک مرکزی باقی نماند و دادگاه تجدید نظر هم بر همین مبنا رأی را تأیید کرد. بانک مرکزی با طرح دادخواستی نزد دیوان عالی آمریکا درخواست کرد تا آن دیوان مغایرت قانون مزبور با قانون اساسی را اعلام کند. مبنای استدلال بانک مرکزی روشن بود اصل تفکیک قوا در قانون اساسی آمریکا همانند قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته شده است و بر این اساس کنگره حق ندارد قانونی را تصویب کند که مربوط به پرونده‌ای است که در دادگاه در حال رسیدگی است. نمایندگان حامی خواهان ها در کنگره آمریکا در این مرحله هم حتی در ظاهر بی طرفی را حفظ نکردند و اجازه تصمیم گیری مستقل و خالی از فشار خارجی را به دادگاه ندادند. لذا اول اردیبهشت ماه سال 1395 مقارن با ۲۰ آوریل ۲۰۱۶ دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بی توجه به تمام استدلال های حقوقی با تأیید آرای دادگاه های بدوی و تجدید نظر، عملاً امکان تصرف و تقسیم دارایی های بانک مرکزی را فراهم کرد.

با ذکر این توضیحات حال این سوالات ذهن مخاطب را درگیر می کند که از منظر حقوق بین الملل و عرف دیپلماتیک این اقدام دولت ایالات متحده چه جایگاهی دارد ؟ جمهوری اسلامی ایران در برخورد با این موضوع باید چه راهبردهایی اتخاذ کند و چه ابزارهایی به کار گیرد؟

اقدام اخیر دولت آمریکا در سلب مصونیت قضایی دولتها و اموال آنها نیز اقدامی کاملا مشابه با تخلفات صورت گرفته از منظر حقوق بین الملل در پرونده شکایت آلمان علیه ایتالیاست که با ارتکاب اقدامات اجرائی علیه اموال دولت ایران نقض فاحش اصول پذیرفته شده حقوق بین الملل صورت پذیرفته است.آمریکا که خود از سردمداران پذیرش این مصونیت از قرن 19 در آراء محاکم خود بود این اقدام خود را مستند به قانون مصونیت دولتهای خارجی و پذیرش استثناء حقوق بشری بر مصونیت قضایی دولتها صرفا نسبت به دولتهایی که توسط دولت این کشور در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار دارند صورت می دهد که نشان از سایه سنگین سیاست بر حقوق در این عرصه است. فهرستی که با خروج کوبا از آن در سال 2015 هم اکنون تنها حاوی نام ایران در کنار سومالی و سوریه است.شکایت ایران در این رابطه به دیوان بین المللی دادگستری می تواند پرونده مهم دیگری در این زمینه و با شانس پیروزی بسیار زیاد با توجه به نحوه رسیدگی های قضائی دیوان باشد. دیوان تا به حال نشان داده که سوابق و آراء و رویه قضایی این نهاد تأثیر مهمی بر رویه های بعدی دارد.برای مثال پذیرش تئوری کنترل موثر در پرونده شکایت فعالیت های نظامی و شبه نظامی آمریکا در نیکاراگوئه نزدیک به 30 سال بعد در پرونده شکایت بوسنی و هرزگووین علیه صربستان بار دیگر مورد تأیید قوی دیوان به رغم وجود سوابقی در دادگاه کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق و دیوان اروپایی حقوق بشر در پذیرش تئوری کنترل کلی گردید و دیوان بار دیگر اصول پذیرفته شد خود در پرونده های قبلی را مورد تأیید قرار داد.

در پرونده مورد نظر این نوشتار نیز به رغم وجود سوابقی هر چند محدود در محاکم ملی در رابطه با پذیرش استثناء حقوق بشری در رابطه با مصونیت قضایی دولتها دیوان بین المللی دادگستری در رأی خود قویاً ایجاد عرف جدیدی در این رابطه را رد کرده و مصونیت قضایی و اجرائی دولتها در رابطه با رسیدگی های قضائی در دولتهای دیگر را کاملا به رسمیت شناخت. بدین ترتیب در صورت طرح شکایت توسط ایران علیه آمریکا در این رابطه باید منتظر مشخص شدن عیار دیوان بین المللی دادگستری به عنوان مرکز ثقل نظام حقوقی بین المللی و تنها مرجع قضایی سازمان ملل متحد و شناسایی نحوه عملکرد دقیق دیوان بر اساس اصول حقوقی یا تحت سایه سیاست که تا به حال شائبه های زیادی در رابطه با آن وجود داشته است بود .

همچنین لازم به ذکر است برای اینکه ما بتوانیم طرح دعوا کنیم باید مستندی مبنی بر رضایت طرفین وجود داشته باشد و در واقع هر دو طرف باید به صلاحیت دیوان بین المللی برای رسیدگی رضایت داده باشند. این رضایت می تواند موردی، قبلی و یا بعد از بروز اختلاف باشد. در مورد ایران و آمریکا، دو کشور معاهده مودت، تجارت و دریانوردی 1955 را امضا کرده اند و در ماده 21 این عهد نامه پیش بینی شده چگونه بین دو طرف رفع اختلاف شود. اگر اختلافی حادث شد طرفین ابتدا سعی می کنند ازطریق مذاکره حل کنند، اگر حل نشد دعوا می تواند به دیوان بین المللی دادگستری ارجاع داده شود. یک بار در قضیه سکوهای نفتی ما به استناد همین معاهده موفق شدیم طرح دعوا کنیم و از حیث صلاحیت علیرغم استدلالات دولت آمریکا، دیوان خود را صالح دانست و در ماهیت هم به این خواسته ایران که اقدام آمریکا علیه سکوها طبق حقوق بین الملل ناموجه است، رای موافق داد. مورد دیگر در حمله به هواپیمای مسافری ایران بود که به دیوان رفت و وقتی آمریکا متوجه شد که دفاع محکمی ندارد و محکوم است، پذیرفت مبلغ خسارت را پرداخت کند و پرداخت کرد.

اگر دیوان به منظور تحقق عدالت به اعمال اصول حقوق بین الملل و آنگونه که تا به حال نشان داده اصول پذیرفته شده در آراء سابق خود بپردازد این پرونده را باید پرونده ای دانست که از همین ابتدا پیروزی ایران در آن قطعی خواهد بود. اما اگر دیوان بر خلاف پرونده های قبلی در اینجا رأی به رد شکایت ایران علیه آمریکا داد آنگاه باید اعتبار حقوقی دیوان بین المللی دادگستری را در عرصه جهانی تا حد زیادی مخدوش دانست.

لازم به ذکر است در مورد نقض برجام با صدور این حکم نیز باید گفت نگاهی به روند پرونده نشان می دهد که مبانی قانونی اینگونه آرا از اواخر دهه ۱۹۹۰ در آمریکا فراهم شده و آرای بدوی و تجدید نظر نیز پیش از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) صادر شده است. از منظر حقوقی ارتباطی میان رای دیوان عالی و پرونده هسته ای وجود نداشته و پیش تر نیز رای های دیگری علیه ایران در این زمینه صادر شده است. علاوه بر این، برجام، حاوی تعهدات دولت ایالات متحده آمریکا در مقابل ایران است و آرای قضایی محاکم آمریکایی مشمول برجام نیست. از این رو رویه دولت ایالات متحده آمریکا در صدور چنین آرایی علیه دولت ایران خلاف حقوق بین الملل و حتی خلاف اصول اساسی نظام حقوقی آن کشور است، اما نمی توان این پرونده و تحولات آن را به برجام و تعهدات مندرج در آن در خصوص رفع تحریم ها مرتبط کرد.

در آخر توصیه می شود وزارت خارجه می بایست یک دایره حقوقی تشکیل دهد و اجازه ندهد پرونده های مشابه در جاهای دیگر علیه ما شکل بگیرد. پرونده های مشابه در میکونوس، آرژانتین و منطقه ای در عربستان علیه ما در جریان است و اگر تیم حقوقی سکوت کند یا به درستی با مسئله برخورد نکند، آرای دیگری صادر می شود و آن چه که امکانات مالی که در خارج از کشور داریم، مورد هجمه و چپاول قرار می گیرد.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=189646
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. حامد گفت:

    احسنت عالی بود

  2. اسحق کرمی گفت:

    احسن بر برادر بزرگوارم سیدجان و درود بر توانمندیتون، امیدوارم قله های ترقی را روز به روز با اقتدار بیشتر پشت سر بذارید…

  3. دکتر علیرضا جلیل گفت:

    عالی بود از جناب آقای دادگر برای این تحلیل منطقی سپاس  عرض میکنم

  4. دلروز گفت:

    با تشکر از مقاله علمی و پر محتوای شما.

دیدگاه شما