آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت امروز ۸ شهریور در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان گفت: کسانی که بویی از انقلاب نبرده بودند و مبارزه را به دلیل سختیهای آن حرام میدانستند، امروز مدعیاند و وقتی از آنان میپرسند که چرا از مبارزه بریدید و آن را حرام میدانستید؟ و یا چرا به دعوت بازگشت به مبارزه، پاسخ منفی دادید؟ بهدروغ توجیه میکنند (انقلابیون) برای همکاری با منافقین دعوتشده بودیم، درحالیکه در آن سالها، سازمان منافقین اصلاً شکل نگرفته بود و آنها فقط درصدد توجیه عافیتطلبی خود هستند غافل از اینکه مردم، هوشیارتر از تصورات آنها هستند.
او در ادامه افزود: مبارزان انقلابی که درراه مبارزه خوندل میخوردند، علاوه بر بازجوییهای ساواک باید به نیش زبانهای روحانینماها نیز پاسخ میدادند.
ظاهرا آقای هاشمی این سخنان را در واکنش به خاطرهای از آیتالله مصباح یزدی بیان کرده است. مصباح یزدی در این خاطره که برای اولین بار در سال ۹۰ منتشر شد، گفته بود «از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم… میگویم: بنده آن کاری را میکنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف میآورند… آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و ازاینجا شروع کردند که: ما سالها باهم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همهکسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفاند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند… بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبهای هستم که دغدغهام اسلام است. اگر اینیک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چهکار کنم؟… گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن! گفتم: من آنها را نمیشناسم. چیزهایی درباره آنها شنیدهام، اما تا آنها را نشناسم همکاری نمیکنم. گفتند: ما میشناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمیکنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید، اما من تا آنها را نشناسم، تأیید نمیکنم… البته کمکهای آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پولهایی که به آنها داد. در حال حاضر هم نمیگویم که آنها کار بدی کردند. شاید وظیفهشان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم. شاید من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کردهام، خودم را معذور میدانم.»
اختلافات را به اصول رساندند
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اختلافات داخلی گروههای سیاسی، گفت: اگرچه اصلاحطلب و اصولگرا یک نام است و اختلافات آنان باید در سلیقه و شیوههای اداره جامعه باشد، اما متأسفانه شاهدیم که بعضیها اختلافات را به اصول رساندند و حرفهای برخاسته از کینه میزنند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در ادامه گفت: مردمی که با اخلاص وارد مبارزه شدند و با تحمل همه سختیها از امام و روحانیت حمایت کردند و جوانان خود را تقدیم انقلاب نمودند، نمیگذارند دشمنان خارجی و کسانی که مخالفان قسمخورده راه امام هستند، با استفاده از شرایط زمان، آرمانهای امام و شهدا را به انحراف بکشند.
او در عین حال با ابراز نگرانی از تفکراتی که با ادعای حمایت از ولایت، رأی مردم را زینت میدانند، گفت: امام، رهبری و همه دلسوزان واقعی انقلاب در همه مقاطع بر نقش رأی مردم و حضور حماسی آنان در انتخابات تأکید میکردند که البته برخاسته از اصول اسلام است و ریشه در سنت پیغمبر (ص) و ائمه معصوم دارد.
حاج اقا خاطرات جدید نساختی؟؟؟؟
مردم مصباح رو قبول ندارند
لطفاً نظرات شخصی تون رو به حساب مردم نذارید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سخنان استاد مصباح کاملا عالمانه ومعقول است ادم وقتی برای خودش مبانی داشته باشد همه اورا تحسین میکنند ولو مخالفان
کتاب انقلاب یا بعثت جدید از هاشمی رفسنجانی:
«ما در سال ۴۹ با دوستان همفکرمان تصمیم گرفتیم که یک حزب مخفی اسلامی تاسیس کنیم. برای توسعه مقدمات کار را انجام دادیم و هسته مرکزی را درست کردیم، کار شعبهها و تشکیلات فرعی را داشتیم آغاز میکردیم که مبارزه مسلحانه علیه رژیم محمدرضا پهلوی آغاز شد. جرقه اولی در سیاهکل از طرف کسانی شروع شد که بعدا به نام فدایی خلق شناخته شدند. چند ماه بعد در شهریور گروه دیگری کشف شد که آن گروه بعدا به نام مجاهدین خلق نامیده شدند.
وقتی که گروه دوم کشف شد و خبر دستگیری گروهی از جوانان مسلمان منتشر گردید، بعضی از دوستان من مطرح کردند که باید از این گروه حمایت کرد و چیزهایی از آنها گفتند که من نمیدانستم. ما تصمیم گرفتیم که فعلا از آنها حمایت کنیم که در زندان، رژیم نتواند آنها را نابود کند و تبلیغات وسیعی که شروع شده بود را خنثی کنیم. قرار شد که جبهه پشتیبانی از آنها تشکیل شود. ما تا آن تاریخ چیزی را غیر از آن جمعی از جوانان مسلمان با صفات و خصوصیاتی که برادران میگفتند که گروه وسیعی داشتهاند و دستگیر شدهاند چیزی نمیدانستیم. البته مقر کارهای سیاسی فکری ما در مدرسه رفاه بود و در مدرسه رفاه خانمهایی کار میکردند که معلوم شد با آن گروه منتسب بودند و یکیشان همسر یکی از رهبران گروه بود، همسر محمد حنیفنژاد. این خودش باعث شد ما بیشتر در جریان کار آنها قرار بگیریم. یکی از کارهای ما این بود که نامهای به خارج بنویسیم و از گروههای خارج استمداد کنیم به کمک اینها بشتابند…
[ساواک] من را آوردند قزلقلعه. در آنجا جمع زیادی از مجاهدین خلق و فداییان خلق و ستاره صبح و چه و چه، ۱۶ گروهی که اکثرشان میخواستند مسلح کار بکنند بودند و برای ما محیط جالبی بود برای آشنا شدن با افکار نو. من چندمین بار زندانم بود… این بار زندان برای ما جلوه دیگری داشت. اکثرا جوان نیرومند و پرخروش، پرجوش و شلوغ و برای اولین بار زندانها مملو از نشاط و شور و زندان در وضع دیگری و ما هم در شرایط جدید با این آقایان آشنا شدیم»
وکیل مردمی
درود خداوند بر آیت اله مصباح یزدی
خداوند ایشان را برای انقلاب حفظ بفرمایند
زنده بادمرد شجاع وانقلابی آیت اله هاشمی رفسنجانی
ملت قدر آیت الله هاشمی را نمی دانند در حد ایشان کم داریم ایرانی ها هر وقت چیزی را از دست بدهد آن موقع متوجه میشند که چه از دست داده اند ایقد بزرگان را نکوبید سزاوار نیست پس فردا پشیمانی سودی ندارد.