پنجشنبه 7 اسفند 1393 - 15:38

جامعه شناسي نسل ها

سلمان احمدوند

سلمان احمدوند- دانش¬اموخته¬ی کارشناسی ارشد جامعه¬شناسی دانشگاه یاسوج
شواهد حاكي از آن است كه جامعه¬ي سرگشته¬ي ايران در معرض بزرگترين تحوّل ساختاري نيم قرن گذشته¬ي خود قرار گرفته است؛ ظهور نسلي كه هيچ شباهتي با نسل¬هاي پيش ازخود ندارد نسبت آن با نسل¬هاي ديروزين نسبت سيّاره¬هايي از كهكشان¬هاي متفاوت است!.
تا نيمه¬ي اوّل دهه¬ي شصت خلق و خود، الگوهاي رفتاري و بينش افراد بيش و كم شبيه يكديگر است. با اندكي تسامح تيپ شخصيتي و سنخ رواني آنان را مي¬توان اينگونه صورت¬بندي نمود: سخت¬كوش، سَربه¬زيرو معتدل.
ميانِ آن¬ها و متولدين نيمه¬ي دوّم دهه¬ي پنجاه همپوشاني فكري و فرهنگي چشمگيري وجود دارد. متولّدين اين دهه عموماً به ساحل رسيدند و به شكل معجزه¬آسايي از غرقه¬شدن در سونامي بيكاري و بلاتكليفي جان به در بُردند. در مقابل، دهه¬ي شصتي¬ها را كه ظهور و بروزشان بيش از هر چيز پيامد انفجار جمعيتي مُهيبي بود كه در ابتداي اين دهه و در پي وقوع جنگ و سياست¬ي منع كنترل جمعيت رخ داد، طوفان بيكاري درنورديد. عواقب اين ماجرا امروز و پس از سه دهه رفته¬رفته برآفتاب افتاده است.
باشَندگانِ دهه¬ي هفتاد از سنخي ديگرند، آن¬ها فرزندان عصر ارتباطات¬اند، خلق و خوها و الگوهاي رفتاريشان با نسل-هاي گذشته آشكارا متفاوت است؛ جامعه¬شناسي رفتاريدآن¬ها بيش و كم بدين قرار است: ساختارشكن، عصيانگر و تندرو(راديكال). آن¬ها به حقيقت منادي وقوع زلزله¬اي مُهيب در زمين فرهنگ و اجتماع ايرانِ معاصرند. به نظر مي-ررسد تكنولوژي(ماهواره، گوشي همراه، اينترنت و جزآن) و همه¬گير شدن آن به “جهشي نسلي” دامن زده است، جهشي كه با خود شكافتي پُرناشدني را به ارمغان آورده است. شكافت البته طبيعي است، گسترش روزافزون و تبديل شدن آن به “تضاد نسلي” است كه حياتِ جامعه را به مُخاطره مي¬افكند و بابِ گفتگو و تفاهم بين نسلي را مسدود مي-سازد، وضعيتي كه در پي آن روابط انساني به خاموشي مي¬گرايد و تمثيلِ “گفتگوي كَرها” نهادينه مي¬شود. نسل قبلي سخن نسل بعدي را در نمي¬يابد و هر يك در ديگري به چشم مانع و مزاحم مي¬نگرد.
بحران و مديريت آن تنها به وقوع حوادثِ طبيعي محدود نمي¬شود، تغييرات و تحوّلات شتابناكِ اجتماعي و آسيب¬هاي ناشي از آن¬ها هم اگر “شناسايي، تحليل و درمان” نشوند، كم از سيل و زلزله نيستند.
بر آگاهان پوشيده نيست كه در خطّه¬ي تاريخي ما همچون ساير كشورها، سرعتِ تغييرات و تحوّلاتِ اجتماعي بسيار سريع¬تر از برنامه¬ريزي مسئولان است؛ تفاوت در شيوه¬ي مواجهه و رويكرد است: پس از ظهور و تثبيت تحوّلات بجاي شناخت و تحليل، نفي و طرد و انكار صورت مسأله را فرو مي¬شويد و امكان تصميم¬گيري علمي و عقلاني را سلب مي¬كند، آسيب¬ها تلمبار و بحران¬ها به ناخودآگاه جامعه پس رانده مي¬شوند تا در وقت و زماني ديگر از زير آوار فراموشي سربرآورند¬؛ برگزاري سِمي¬ناهارها و همايش¬هاي بي¬ثمر و چنگ زدن به طنابِ پوسيده¬ي توهّم توطئه؛ واكنش¬هايي نافرجام براي طفره رفتن از پذيرش حقيقت و رويارويي با واقعيت است؛ رهيافتي كه نسل به نسل بر شمار قربانيان آن افزوده مي¬شود.
در شرايطي توفنده¬ي حاكم بر دنياي امروز كه كشورهاي جهان سوّم و در حال توسعه¬اي از جمله ايران همواره در معرض اصنافِ تغييرات و تحوّلات اجتماعي و فرهنگي و سياسي قرار دارند تلاش جانفرسا براي مصون ماندن از پيامدِ تحوّلات جهانگير نواختن سُرنا از سَر گشاد آن است!.
جدّ و جهد عظيمي بايد تا بتوان پيش از وزيدن طوفانِ تغييرات و نهادينه¬شدن آن¬ها در سپهر اجتماع به پيشوازشان رفت، با رصد حوادثِ آينده وضعيت اينجايي و اكنوني را سامان بخشيد و حجم و گستره¬ي آسيب¬ها و صدماتِ زيانبارِ “ازجاكندگي فرهنگي” را كاهش داد.
در عالم فكر و فرهنگ هيچ راهِ ميان بُري وجود ندارد، اگر نخواهيم كودكانه از صفر بياغازيم و چرخ را دوباره اختراع كنيم، فروتنانه و منتقدانه به سروقتِ تجاربِ گرانسنگ و رايگاني مي¬رويم كه كشورهاي ديگر پس از دهه¬ها و سال¬ها رنج و برنامه¬ريزي بدان¬ها دست يازيده¬اند و كارنامه¬ي تلاش¬هايشان با نمره¬هاي بد و خوب، اكنون پيش چشم ماست و سپس بهره¬گيري از توان متخصّصان و انديشمندان وطني براي فهم و تبيين شرايط و وضعيت¬هاي بي¬سابقه و مواجه¬ي رهگشا و ثمربخش با آن¬ها:عبور از بحران و بازگشت به شرايط طبيعي و برنامه¬ريزي براي استقبال از مسائل و معظلاتِ غافلگيركننده¬ي آينده كه مانندِ ميهمان¬هاي ناخوانده¬ي فيلم داريوش مهرجويي ضعف¬ها و قوّت¬هاي صاحبخانه را عميقاً به چالش مي¬كشند.
ازآن¬جا كه ايران جامعه¬اي جوان است و آماج اصلي تحوّلات نيز جوان¬ها هستند، بايد از آنان براي رويارويي و حلّ و هضم چالش¬هاي برخاسته از اين تحوّلات ياري طلبيد؛ گشايش” فضاي عمومي جامعه” و فراهم ساختن “امكان گفتگو” از طريق ترويجِ فرهنگِ شادي و پس راندنِ اندوه و افسردگي، روشنگري و آگاهي¬بخشي به خانواده¬ها درباره-ي نحوه¬ي تعامل با فرزنداني ديگرگون و متعلّق به جهاني سختْ تُرد و شكننده كه همچون دهكده¬اي حادثه¬خيز در دامان زميني خسته، نفس¬زنان به قرن بيست و يكم رسيده است، بر دوشِ دولت¬ها و نهادهاي ‌مدني است. اگر سازمان-هاي مردمْ¬نهاد(سَمَن¬ها)، با تشويق مردم به عضويت فعّال و حضور مؤثر در برنامه¬هاي خود، پا به ميدان نگذارند، دخالت دولت¬ها بر وخامتِ اوضاع خواهد افزود.
نسل¬هاي يكي پس از ديگري از راه مي¬رسند؛ با دغدغه¬ها، دل¬نگراني¬ها و خواسته¬هاي ويژه¬ي خود… بايد آن¬ها را شناخت، حرف¬هايشان را شنيد و از توانايي چشمگيرشان براي چيرگي بر مشكلات بهره جُست. تصميم¬گيري پشتِ درهاي بسته، نگاه از بالا و رويكرد آمرانه كوره¬راهي است كه به درهّ¬ي اوهام ختم مي¬شود و به بيان پير بورديو(1930-2002)؛ جامعه¬شناس و مردم¬شناس شهيرِ فرانسوي نه فقط سرمايه¬ي اقتصادي بلكه “سرمايه¬¬ي اجتماعي و فرهنگي” را نيز يك¬جا بر باد مي¬دهد.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=141166
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. پاتاوه گفت:

    درودبراین اندیشمند جوان

دیدگاه شما