آذر صدارت – زبان، حافظه جامعه است و تصوير حافظه هر جامعه، در زبانِ آن جامعه منعکس است. زبان مثل قالبي است که ميتوان ذهنيات و تجربيات جوامع را در آن ريخت و از نسلي به نسل ديگر، منتقل کرد. زبان، يک رفتار اجتماعي است؛ هر جامعه که به زباني واحد تکلم ميکند، به رعايت اين رفتار ملزم است. منتها افراد جامعه، هر کدام دريافت هايي از زبان در ذهن دارند که شامل دايره واژگان، صداها، قواعد ترکيب، ساختمان داخلي کلمات و روابط معناييِ آن هاست که باعث بروز شکلهاي متنوعِ استفاده از زبان ميشود.
اين روزها کافي است گذرتان به يکي از دبستانها يا دبيرستانها بيفتد، يا گاهي به بلاگها و صفحاتِ مجازيِ آدمها سر بزنيد، يا پاي يکي از برنامههاي طنز تلويزيون بنشينيد يا اصلا با فرزند نوجوان خودتان هم کلام شويد تا با دايره وسيعي از واژگان متنوع و عجيب و پيچيده روبه رو شويد که يا تازه اختراع شده، يا معناي تازهاي برايشان تعريف شده است.
برخي زبان شناسان معتقدند کلمات و اصطلاحاتِ جديد که به صورتِ کاملا من درآوردي از راههاي گوناگون بين مردم رواج پيدا ميکند، اگر مکتوب و ماندگار شود، به اساس زبان شيرين فارسي ضربه ميزند. اما برخي جوانان دليل تولد کلمات و اصطلاحات جديد را وجود تابوها و منعهاي اجتماعي ميدانند.
آنها ميگويند وقتي احساس ميکنيم کلمهاي براي بيان دقيق شرايط پيدا نميکنيم، دست به واژه سازي ميزنيم و در ارتباطاتمان، کلمات و ترکيبات تازه به کار ميبريم. البته گاهي آنقدر دامنه استفاده از اين لغات گسترده ميشود که خيلي از بزرگترها متوجه حرف بچهها و جوانها نميشوند.
با اين مقدمه و به بهانه 7 اسفند سالروز درگذشت دهخدا يکي از نامداران زبان پارسي، و همين طور روز جهاني زبانِ مادري که چند روز قبل بود، به موضوع امروز که فرهنگِ حرف زدنِ اين روزهاست، ميپردازيم؛ پايهايد؟!