یکشنبه 12 بهمن 1393 - 7:16

حسن غفاری: ناصرالدین شاه عکاس قابلی بود

افشین شاهرودی که خود پیشگام عکاسی و سردبیر نشریه عکاسی خلاق است گفتگویی را با حسن غفاری پیرامون عکاسی مستند و عکاسی از ایلات وعشایر ایران را انجام داده است که در پی می‌آید:

ghafari

به نظر شماعکاسی مستند اجتماعی چیست وعکاس مستند اجتماعی کیست؟

عکاس مستند اجتماعی کسی است که نسبت به مسائل انسانی واکنش تصویری نشان می دهدوپردازشی اسنادی واستنادی حاوی پیام ومحتوا داشته باشدوبا کمک زبان عکس سعی برآگاهی بخشی می کند. عکاس مستنداجتماعی از واقعیت های جامعه پیامی راارائه می کندکه موجب تاثیراتی در روند بهتر شدن شرایط اجتماعی وحتی منجربه اصلاحات اجتماعی می شود. این نوع عکاسی با نشان دادن واقعیت ها سعی در بهتر شدن شرایط موجود دارد. بنابر این عکاس مستند اجتماعی دارای رسالت و تعهد است ومی توان گفت انسانی آگاه است وگاه بی طرف که نسبت به واقعیت های موجود در جامعه حساس است. این شاخه یکی از پر طرفدارترین شاخه های عکاسی است ولی متاسفانه در کشور ما با مشکلات زیادی همراه است.

کمی در باره پیشینه ی این عکاسی صحبت کنید

– اوج عکاسی مستند اجتماعی را باید در جریان خشک سالی طولانی آمریکا در سال های دهه ی ۱۹۳۰ جستجو کرد که در اثر پیامدهای ی خشکسالی مزارع کشاورزان نابود شد و دست به مهاجرتی دسته جمعی به سوی شهرها زدند. در این جریان گروهی از عکاسان ماموریت پیدا کردند که در سراسر آمریکا از هرچه که در ارتباط با وضعیت زندگی کشاورزان برایشان جالب است عکس بگیرند. عکس هایی که توسط آن گروه تهیه شد زندگی اسف بار و سخت کشاورزان را به خوبی نشان می داد. عکس هایی تکان دهنده که دولت را از عمق فاجعه آگاه کرد و نتیجه این شد که کنگره قوانینی را برای حمایت از آنان وضع کرد که منجر به توقف مهاجرت آنان به شهرها شد.
در آن جریان عکاسی مستند اجتماعی نشان داد که تا چه میزان می تواند در تغییر شرایط موجود و ایجاد اصلاحات اجتماعی موثر باشد. البته قبل از آن نیزدر موارد دیگری نقش اجتماعی عکاسی خودرا نشان داده بود. مثلا کارهای لوئیس هاین که عکس هایش در ارتباط با یک پروژه ی تحقیقاتی با عنوان « نقش شرایط اجتماعی در ارتکاب جرم» منجر به تصویب اولین قانون کار در جهان شده بود.

شما سال هاست دارید از عشایر ایران عکاسی می کنید. اگر ممکن است در مورد پیشینه ی عکاسی از عشایر در ایران و کارهایی که تاکنون در این مورد شده است برایمان توضیح دهید.

کشور ما تا زمان قاجارها توسط ایلات و عشایر اداره می شد. در طول تاریخ، بارها اقوم و کوچ نشینان به ایران حمله کرده اند. آریایی ها، اعراب، مغول ها، و حتی افغان ها عمدتا کوچ رو بودند. آخرین ایل و طایفه ای که بر ایران حکومت کرده ایل قاجار بود. در زمان ولیعهدی ناصر الدین شاه ، چهارمین شاه ایل قاجار ، دوربین عکاسی به ایران آمد.
عکاسی در ایران شاهانه و با یک موقعیت عالی و ممتازشروع شد. ناصرالدین شاه عکاس قابلی بودو گاه در سفرهایش دستور می دادعکاسی کنند. فضایی اختصاصی برای عکس در نظر گرفت و محلی به عنوان آلبوم خانه ی سلطنتی در کاخ ایجاد کرد. او اولین ایرانی بود که برای عکس هایش زیر نویس می نوشت. و اولین کسی بود که حریم و حرمت برای عکاسی قائل شد.

این ها چه ارتباطی با عکاسی ازعشایر دارد؟

پزشک فرانسوی مخصوص ناصر الدین شاه« ژان فووریه » در کتاب « سه سال در دربار ایران » می نویسد: «باید گفت که ناصرالدین شاه طبیعت ایلیاتی رااز دست نداده و صحرا گرد حقیقی است . این مرد اولین شاه ایرانی است که به میل خودش به خارج از کشور سفر کرده و آن جا هم جلوی دوربین عکاسی « نادار» قرارگرفته و در سفرهای داخل کشور هم عکاسی می کرد یا دستور به عکسبرداری می داد« .
عکس های زیادی از دوره ی ناصر الدین شاه به جا مانده که از فضاهای عشایری و در مسیر کوچ گرفته شده و آنها را زیر نویس هم کرده اند. به عنوان مثال عکس هایی از مراسم عروسی عشایرهداوندی و صحرا نشینان منطقه لار درآلبوم های سلطنتی آن دوران دیده می شود.در واقع عکاسی در زمان حکم رانی ایل قاجار در کشور ما رونق گرفت ودر همان زمان ایلات وعشایر یکی از موضوعات عکاسی محسوب می شد.
در زمان حکم رانی ناصرالدین شاه دو نفر از فرنگستان برای عکاسی به ایران آمده بودند. قشونی از طرف تهران برای سرکوبی غائله ی ترکمن ها به سمت شمال خراسان حرکت کرد. ناصرالدین شاه ازآنان خواست که به همراه قشون نظامی بروند و از جریان سرکوبی عکس تهیه کنند. این اولین رفتار جدی حکومتی بود که در آن از عکاسی برای ماموریت دریک فضای عشایری استفاده شد. آن ماموریت با شکست مواجه شد و همه ادوات واسناد ان از بین رفت ومتاسفانه هیچ سند تصویری و عکس یا شیشه ای از آن قضیه به جا نماند.
در دوره ی پهلوی اول نیز ردپای عکاسی از فضاهای عشایری را در سفرنامه ها می بینیم سفرنامه نویس های زیادی، در آن زمان با ابزار و ادوات عکاسی حجیم و سنگین عکس هایی را گرفته اند. بیشترین عکس ها و تصاویر در جریان پس از انقلاب از ایلات و عشایر تهیه شده. یکی از معروفترین کسانی که با نگاهی قوم شناسانه به ایلات و عشایر پرداخته، مرحوم نادر افشار نادری بود. او که رئیس و استاد دانشگاه علوم اجتماعی بود نگاه بسیار عمیقی به این موضوع داشت. او تصاویر بسیار زیادی در سال های ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸هم به صورت عکس و هم فیلم در فضاهای عشایری استان کهگیلویه و بویراحمد بوده تهیه کرد که متاسفانه نمی دانیم اینک در کجا نگه داری می شود. حتی دوستان و همکاران او هم در این مورد اظهار بی اطلاعی می کنند. شاهدانی می گویند که او مرتب در حال عکاسی بود و ده ها هزار عکس تهیه کرد. دوست و همکار او آقای فرهاد ورهرام که از مستندسازان برجسته ی ما هستند کارهای ظهور و چاپ مرحوم نادر افشار نادری را انجام می داد. فرهاد ورهرام نیز در این زمینه زیاد کار کرده، به خصوص از طوایف و عشایر بختیاری. نصرالله کسرائیان هم با توجه تخصصی که درعلوم اجتماعی دارد بسیار آگاهانه به این کارپرداخته و تمام طوایف عشایری ایران را از زوایای مختلف عکاسی کرده و مجموعه ی ارزشمندی را از عشایر ایران فراهم آورده که خود او زمانی از آن به عنوان نوعی دائره المعارف تصویری عشایر ایران یاد کرده است.
یکی دیگر از پرکارترین عکاسان عشایری ما محمد رضا بهارناز است که سال ها با همکاری سازمان امور عشایر ایران روی این موضوع کار کرده و کتاب های متعددی منتشرنموده وهنوز هم دارد کار می کند.

چه توصیه هایی برای کسانی که تازه این کار را شروع می کنند دارید؟

– اصولا عکاسی مردم نگارانه و بخصوص عکاسی در فضاهای عشایری و روستایی نیازمند این است که از قبل در مورد وضعیت زندگی و پیشینه ی فرهنگی آن مردم مطالعه ی کافی کرده باشیم. محیط را باید خوب بشناسیم. اطلاعات بعدی را در خود محیط به دست می آوریم. در این نوع عکاسی هر چیزی که در محیط وجود دارد می تواند موضوع باشد، چشم اندازهای اطراف، خوراک مردم، پوشاک آن ها ، خانه ها، کوچه ها و هرچه که در آنجا وجود دارد. لباس ها می تواند معرف ایل یا طایفه و قومی باشد که سوژه به آن تعلق دارد. خصوصیات فیزیکی و ظاهری افراد ممکن است تیره و طایفه ی آن ها را معرفی کند. فرم و رنگ و شکل عناصر و اشیاء موجود در محیط از طرح و بافت و فرم پارچه ها و دست بافت ها گرفته تا معماری ، آداب و رسوم و رفتارهای فردی و جمعی و بسیاری چیزهای دیگرمی تواند معرف تبار و قوم افراد باشد. هیچ چیز حتی چیزهایی که ممکن است بسیار ساده و پیش پا افتاده بنظر آید بی اهمیت نیست.

گفته می شود که عکاسی مستند اجتماعی بیان واقعیت است و چنین عکس باید حاوی اطلاعات باشد. پس جایگاه ویژگی های خلاقانه و نوآوری های هنری در عکاسی مستند اجتماعی کجاست؟

– هنر مرز ندارد٬قانون وخوانش یکسان هم ندارد٬گاهی هنر بیان دروغی است که موجب رضایت وخوشایندی ما می شود. اگر شما بتوانید تعبیر وبیان ونمایش بصری نو وتازه ای از یک موضوع ارایه دهید توانسته اید از خلاقیت بهره ببرید ٬ خلاقیت شاخه وگرایشی جدا از عکاسی ٬ هنرهای تجسمی یا بطور کلی هنر نیست٬ خلاقیت موجب بیان تازه تر وزیبا تر در اثر هنری می شود٬ امتیازی برای بیان بهتر ودیده شدن بهتر اثراست وهیچ منافاتی با عکاسی واقع گرا ندارد٬ عکاسی مستندبر پایه عینیت گرایی تعریف می شود.هیچ کادری نمی تواند تمامی واقعیت را نشان دهد ٬خلاقیت ورفتار خلاقانه می تواند به حجم وغنای تصویری یک فریم عکس کمک کند تا حاوی چیدمان بهتری در عناصر بصری عکس باشدوکمک کند به بار بیشتر اطلاعاتی ومحتوایی عکس. در عکاسی مردم نگارانه٬رعایت ساده نگری ٬ تناسب ها ونسبت ها ٬ارتباط عناصر بصری عکس ٬پرهیز از اغراق وعدم دخل وتصرف وجهت دهی نوعی شناخت فضا و خلاقیت محسوب می شود٬ گاهی خلاقیت در سادگی وایجادحس صمیمیت است.

چه جذبه هایی در عکاسی از عشایر وجود دارد که می تواند باعث جلب عکاسان بشود؟

کوچ نشینان کشور ما در دامنه ی کوهها و دشت ها به دور از شهرها روزگار خود را می گذرانند.آنها دائم برای یافتن و رسیدن به مکان های پر آب و علف برای دام هایشان در تلاشن اند. طی کردن مسیر ییلاقی و قشلاقی (کوچ) آنان کادرهای بصری بسیار زیبایی را برای عکاسی به وجود می آورد. طبیعت اطراف زندگی عشایر٬ رنگ و فرم، زندگی روزمره وپر تحرک وآمیختگی آنها باطبیعت و…. همه این ها باعث شده که ایلات و عشایر از موضوعات پر طرفدار برای عکاسان جهان باشد . کم تر عکاسی را سراغ دارم که حتی برای یک بار هم که شده حضور در فضاهای عشایری را تجربه نکرده باشد. بعضی از روستاها در کشور ما مثل ابیانه، ماسوله، و کندوان از هدف های عکاسان به شمار می رود. در چنین جاهایی که بافت روستایی ترکیب های بصری زیبایی را بوجود آورده برای ساکنین آن هم عکس و عکاس تعریف پیدا کرده است. این موضوع نوعی عکاسی توریستی وگاه کارت پستالی را در این اماکن رواج داده که با عکاسی در فضاهای روستایی با نگاه مردم نگارانه کاملا فرق دارد.
طوایف٬ایلات و عشایر موضوع مورد علاقه ی عده ی زیادی ازعکاسان است و مانند ابیانه و ماسوله توریستی و دم دستی نیست بلکه اصیل و بکر است. دور از دسترس شهر و شهری هاست. قرار گرفتن ایران در مسیر جاده ی ابریشم و پیدایش نفت وتمدن چند هزارساله آن همیشه مورد توجه محققین و جهانگردان بوده وطبیعتا با توجه به گستردگی اقوام و پراکندگی آن ها در جای جای ایران همیشه برای خارجیان ٬جهانگردان وایرانگردان جالب بوده است. طبق آخرین آمار و سرشماری ایلات و عشایر در سال ۱۳۷۷، استان یزد و کردستان فاقد جمعیت عشایری هستند. استان اصفهان هم همینطوراماعشایر قشقایی و بختیاری در فضاهای سردسیر و ییلاقی استان اصفهان حضور دارند.
عشایر همیشه درحال حرکت اند و این در حرکت بودن یعنی همراهی وهم نشینی با طبیعت که موجب پیدایش کادرهای بصری فوق العاده ای می شود. این موضوع آمیختگی زندگی انسان با طبیعت هنوز برای عکاسی بکر و ناب است.

آیا نوعی از زندگی همانند عشایر ایران در سایر نقاط جهان وجود دارد ؟ چرا تا کنون عکاسی منسجمی که بتواند مبنای محکمی برای مطالعات جامعه شناختی زندگی عشایری در ایران محسوب شود پیرامون عشایر ایران صورت نگرفته؟

– بسیاری ازکشورهای دنیا مردمان کوچ رو و کوچ نشین دارند. در کشور ما کوچ روها را به عنوان عشایر می شناسند. در ماداگاسکار کوچ روها و ماهیگیرانی هستند که با نام «وزو»شناخته می شوند. کوچ نشینان دریایی ای هم در تایلند هستند که به « موکن» معروف اند. در اروپا کولی هایی هستند که ادبیات و موسیقی غنی ای دارند. گله داران جلگه نشین مانند مغولهادر آسیای میانه زندگی می کنند. علاوه بر این ها از اعراب بدوی در اردن٬ شکارچیان سنتی زیر قطب شمال به نام اینوها در کانادا ویا اسکیموهای گوزن پرور نیز می توان نام برد.
« ژوزف کودلکا» عکاس معروف با حمایت توانست مجموعه عکس ماندگاری از کولی های اروپای غربی تهیه کند. مهم نیست این کار را با حمایت دولت انجام داد یا آژانسی که برای آن کار می کرد. مهم این است که در هر حال ان کار با حمایت صورت گرفته بود. معادل این کولی ها در کشور ما، عشایر هستند. این موضوع که هنوز عکاسی ما نتوانسته تصویر کاملی از این مردمان که روزگاری درصد بالایی از جمعیت مارا تشکیل داده و در اقتصاد و فرهنگ اجتماعی ما نقش بزرگی دارند تهیه کند ضعفی است که باید پر شود و این کار نیاز به یک حمایت گسترده دارد. در کشور ما به دلیل این که هنوز شرایطی فراهم نیست که با حمایت نهاد ها و سازمان های خصوصی چنین کارهای گسترده ای صورت بگیرد قاعدتا باید از دولت انتظار این گونه حمایت هارا داشت.
بعد از انقلاب ایلات و عشایر به خاطرمحرومیت و سابقه ی مبارزات سیاسی شان مورد توجه قرار گرفتند. در روزهای آغازین انقلاب یک موسسه ی انتشاراتی عشایری به وجود آمد و خیلی از فعالیت های فرهنگی وانتشاراتی ایلات و عشایر در آن زمان و در آن موسسه صورت گرفت.
در فضاهای عشایری عوامل بازدارنده ی بیشتر از عواملی است که به انجام کار کمک می کند.سختی رفت و آمد در راه ها که چه بسا صعب العبور هم هست، نبودن امکانات و خدمات بهداشتی، مسئله ی تغذیه و آشنا نبودن عکاسان با مسائل فرهنگی و آداب و رسوم عشایر از جمله این عوامل است. بسیاری از عشایر در کشور ما دارای مذهب شیعه و یا سنی هستند، عکاسی که وارد این فضا می شود و نتواند گرایش مذهبی آن ها را بشناسد. نمی تواند در تهیه ی عکس هم موفق باشد. عکاسی پرخرج و گران است و تامین هزینه های اولیه برای ماندن در فضای عشایری بدون حمایت کافی برای خود عکاسان مشکل است. از طرف دیگر عدم اطلاعات محیطی وفرهنگی کافی نسبت به این مردم و این که اگر خود عکاس به دلیل تفاوت های فرهنگی نتواند اعتماد آنان را جلب کند نمی تواند به درستی کار خودرا پیش ببرد. این ها می تواند عوامل بازدارنده باشند. این عوامل بازدارنده باعث شده که اغلب عکاسان ما گذری و نظری از فضاهای عشایری عکس هایی بگیرند که حکم کارت پستال را دارند. این عکس ها علیرغم این که از عشایر گرفته شده اند کمتر به واقعیت های زندگی آن ها نظر دارد و بازتاب زندگی واقعی عشایر نیست.

با توجه به مسائلی که گفتید اگر عکاسی بخواهد تازه وارد این حیطه شده و به عکاسی از زندگی عشایر بپردازد چطور می تواند موفق عمل کند؟ با چه مشکلاتی روبرو خواهد شد؟ آیا مسئولان ومتولیان امورعشایری از او حمایت می کنند؟ چه حمایتی باید بکنند؟ حتی خود عشایر آیا از این قضیه استقبال می کنند؟

– عکاسی که می خواهد وارد فضای عشایری بشود، باید واقعا تصمیم جدی داشته باشد که زندگی واقعی آن ها را معرفی کند. باید نگاهی عمیق به لایه های زیرین ودرونی این موضوع داشته باشد نمونه های زیادی سراغ داریم که از عکس هایی در فضای عشایری سوء استفاده شده. بارها پیش آمده که عکاسی با نگاه تجاری به میان عشایر رفته و با سوء استفاده از اعتماد عشایرعکس هایی گرفته اند که حتی موجب نزاع و درگیری هم شده است. اگرعکاسی با نگاه مردم نگارانه و قوم نگارانه وارد فضای عشایری شود و تلاشش بر این باشد که اسنادی تصویری از زندگی واقعی آن ها تهیه کند علاوه برمتولیان امور عشایری وظیفه ی ارگانهای دولتی و فرهنگی است که از او حمایت کنند.

آیا واقعا این کار را می کنند؟

در ایران همه دستگاه های دولتی موظف به ارائه خدمات عشایری هستند ولی متاسفانه این بیشتر به یک تعارف شبیه است تا فرمانی برای اجرا.من از طرف ان ها نمی توانم چیزی بگویم ولی یکی دو سال پیش پای صحبت یکی از مدیران سازمان امور عشایر بودم، می گفت تمام بودجه ای را که ما داریم به اندازه ای نیست که بتوانیم حتی برای هر نفر یک جفت کفش بخریم.
تا جایی که من اطلاع دارم متاسفانه امکانات درخود سازمان امور عشایر نیز ناچیز است. منظورم این است که خود آنهاهم نیاز به حمایت متولیان بالاتر دارند تا این توانمندی را داشته باشند که از عکاسان برای این کار حمایت کافی به عمل آورند.، تا جایی که من اطلاع دارم آن ها مایل به این همکاری هستند. عکاسان می توانند به سازمان امور عشایر شهرستان یا استان خود مراجعه کرده و ایده های خود را به روابط عمومی آن جا بگویند. به طور حتم آنها همکاری های اولیه را با آن ها انجام می دهند.

شما در زمینه عکاسی عشایری از جهت ثبت واقعیت های زندگی آن ها موفق عمل کرده اید. دلیل این موفقیت در چیست؟

– یکی از عواملی که باعث شده است من بتوانم راحت در فضای عشایری حضور پیدا کرده و عکاسی کنم این است که بزرگ شده فضای عشایری هستم، اهل بویراحمدم. کسانی که می خواهند وارد این فضا بشوند باید با سلسله مراتب ایلی آشنا باشند پدر بزرگ من یک فرد عشایری بود و پدرم هم یک روستایی. اگرچه من در شهر زندگی می کنم ولی در روابط خانوادگی و رفتار و عمل ما هنوز روحیه ی و فرهنگ عشایری وجود دارد. دانستن این سلسله مراتب ایلی و آشنایی با فرهنگ این اقوام این امکان را به من داده است که بتوانم به راحتی به فضاهای عشایری وارد شوم و آن ها هم مرا غریبه ندانند.

عکاسی عشایر طی سی چهل سال گذشته از هر زمان دیگری در کشور ما جدی تر بوده است. مسیر این سی چهل سال را چگونه تصویر می کنید؟

– عکاسی ازعشایرایران را باید به سه دوره تقسیم کرد. دوره ی نخست سالهای آغازین عکاسی در دوره قاجار است. دوم دوران پهلوی و سوم دوره ی بعدازانقلاب۵۷. همانطور که در ابتدا گفتم سران قاجار ریشه و تبار ایلی داشتند. خود ناصرالدین شاه شخصا در سفرهایش عکاسی می کرده و یا دستور به عکاسی می داد که عکس هایی ازاین دوره از سیاه چادرها وجماعت های عشایری موجوداست. در دوره ی پهلوی اساتیدی در دانشگاه علوم اجتماعی مانند مرحوم نادر افشار نادری عکس های زیادی از ایلات و عشایر تهیه کردند. برخی ازمحققان هم که درحوزه ی جهانگردی کار می کردند مانند مرحوم اسد بهروزان که در آن زمان با پرفسور پوپ همکاری داشت روی این موضوع کار کردند. سفر نامه نویسان و جهانگردانی هم که گذرشان به ایران افتاده و یا به سفارش حکومت در ایران عکاسی کردند، مانند رولاف بنی که دو کتاب « ایران پل فیروزه» و «ایران عنصر سرنوشت» را تهیه کرد از عشایر عکاسی کردند.اما اوج فعالیت های عکاسی از فضاهای عشایری به بعد از انقلاب برمی گردد که سیاست دولت معطوف به حمایت از مستضعفین قرار گرفت. جهاد سازندگی و سازمان امور عشایرخدماتی را در مناطق عشایری ارائه کردند که همیشه از طریق روابط عمومی این نهاد ها افرادی به عنوان عکاس فعالیت های آنان را پوشش تصویری می داد. این عکاسان عکس های زیادی تهیه کردند که بعدها برخی از این اشخاص راه خود را از سیستم های اداری جدا کرده ومستقلا به عکاسی درفضای عشایری ایران ادامه دادند که از میان آنان بطور مثال می توان از محمدرضا بهارناز نام برد.

یعنی اوج گرفتن عکاسی عشایری بعد از انقلاب مدیون فعالیت های نهادهای دولتی ای مانند جهاد سازندگی یا سازمان امورعشایری است؟

– منظورم این نیست. به نظر من این را باید به حساب تلاش خود عکاسان گذاشت. نقش آن سازمان ها فقط این بود که شرایط و فضای کار را برای عکاسی فراهم کردند. آن ها در ابتدا از عکاسان می خواستند که عملکرد و پیشرفت و گزارش کار را از فضاهای عشایری تهیه کنند و این بر می گردد به توانمندی خود عکاس که چگونه این کار را انجام دادند و کسانی در ادامه عکاسی از این موضوع را پی گرفتند.

اگرممکن است مقداری هم در مورد انتشارات،عکس ها و آلبوم ها و تصاویر فضای عشایری صحبت کنید.

در سال ۱۳۱۴ اساسنامه ی سازمان جهانگردی در ایران تصویب شد و سپس در سال ۱۳۱۸ اولین کتاب برای جلب سیاحان در کشورمان به تقلید از ترک ها برای معرفی اماکن گردشگری به چاپ رسید. پس از آن کتاب های دیگر وسفرنامه هایی هم با این قصد به صورت پراکنده منتشر شد. سفرنامه نویس ها در مسیرهای خود به عشایر بر می خورند، از این رو در آن سفرنامه ها نیز مطالب و عکس هایی در مورد عشایر وجود دارد. اولین کتابی که آگاهانه و هدفمند در مورد ایلات و عشایر قبل از انقلاب چاپ گردید « اجتماع سران ایلات و عشایر» در تهران بود که هنگام خاکسپاری رضا شاه همه ی سران ایلات و عشایر در تهران جمع شده بودند. در آن کتاب عکس های بسیاری از آنان با لباس های رسمی و کت و شلوار دیده می شود. عکس های دسته جمعی از سران و خوانین طوایف عشیره ای که به این منظور در تهران جمع شده بودند. بعد ازانقلاب اولین کتاب به قطع رحلی سیاه و سفید و تیراژ بسیار محدود و باکیفیتی پایین و حتی بدون توضیح و زیرنویس در مورد زمان و مکان عکس ها از محسن عابدی به چاپ رسید. عکس های آن کتاب مربوط به عشایر بختیاری بود. بعد از آن شاهد عکس های مریم زندی بودیم که از ترکمن ها گرفته بود و در کتابی با نام « ترکن صحرا» منتشر گردید. عکس های زیادی نیز از کسان دیگری به صورت پراکنده در فصلنامه «عشایر، ذخایر انقلاب» منتشر شد که از طرف سازمان امور عشایر به چاپ می رسید. کتاب «عشایر ایران» اسلایدهایی بسیار زیبا ٬چشم نوازبا نوشتاری دقیق از زندگی عشایر توسط نصرالله کسراییان چاپ شد وپیش از آن کتاب از کودکی را با همین موضوع به چاپ رسانده بود. با وجود همه ی این ها به نظر من هنوز کار کافی در این مورد صورت نگرفته و متاسفانه در این سالها کمترین سهم در انتشارات تصویری مربوط به عشایر است.

در مورد کار عکاسانی که روی این موضوع کار کرده اند چه نظری دارید؟

– همان طور که گفتم یکی از کسانی را که در این مورد از او باید به نیکی یاد کنیم نصرالله کسرائیان است. کسرائیان خود اهل خرم آباد لرستان است که به سلسه مراتب ایلی و طایفه ای آشنا است و با اتکاء به این آشنایی و نگاه جامعه شناسانه خود توانست مجموعه ی ارزشمند و بی نظیری از عشایر ایران تهیه کند. بعد ازاو باید به یکی از پرکارترین عکاسان محمدرضا بهارناز اشاره کرد که توانست به خوبی از حمایت های دولتی بهره گرفته و طی سفرهای بسیار زیاد مجموعه ای از عکس های عشایر ایران تهیه کرده و در قالب چهار کتاب خوب منتشر نماید. دیگرانی مانند فرهاد ورهرام ومرتضی پور صمدی روی فضاهای عشایر بختیاری کار کردند. از عکاسان بومی ای نیز که هرکدام در مناطق خاصی در محل زندگی خود در ارتباط با این موضوع کارهای ارزشمندی انجام داده و منتشر کردند نیر نباید گذشت. عکاسانی مانند محمد کوچکپور کپورچالی در شمال کشورکه طی سال های مداوم دو نسل از دامداران تالشی یا گالشی را با دوربین تعقیب و تغییرات و مراحل زندگی آن ها ، پوشاک و رفتار و آیین و آداب و رسوم و غذای آن ها را به تصویر کشید. در منطقه آذربایجان و اردبیل می توانیم به زنده یاد خانعلی صیامی اشاره کنیم که کار ارزنده ای روی آذری های ارسباران و شاهسون ها از خود به جا گذاشت. در قوم قشقایی می توان به عکاس جوان فرامرز میر احمدی که اهل مرودشت است اشاره کرد که خود از ایلات و عشایر قشقایی است و کارهای زیبایی در این حوزه انجام داده. در کهکیلویه و بویر احمدی نیز نباید از اسحاق آقایی گذشت که کارهای خوبی رادارد در این زمینه تهیه می کند.

با وجودی که بسیاری از افرادی که پیرامون عشایر عکاسی کرده اند همانطور که شما هم اشاره کردید خود از عشایر هستند٬ چطور کاوه گلستان استاد راهنمای شما در گفتگویی با شما که در پایان نامه فارغ التحصیلی تان هم آمده گفته بود از خود عشایر عکاس نداریم؟

-منظور شادروان گلستان ادوار تاریخی گذشته بود.

آقای گلستان در آن گفتگو با شما اشاره کرده اند که ما اصلاعکاس عشایر نداریم.

– خود کاوه گلستان شروع عکاسی اش از فضاهای عشایری بود. او با بهمن بیگی که به نوعی احیا کننده ی نظام آموزشی جدید در فضای ایلات و عشایر در جنوب بود دوستی خانوادگی داشت و همراه او برای سرکشی به میان عشایر می رفت و بهمن بیگی برای او شرایطی را فراهم کرد تا بتواند در فضای عشایری عکاسی کند. گلستان با حمایت او عکس های منتقدانه ای از فضای آموزشی عشایر تهیه کرد و اولین نمایشگاه عکس او هم در گالری «لیتو» از عکس هایی بود که در فضای عشایری تهیه کرده بود

با توجه به اینکه در فضاهایی مانند زندگی عشایری همه چیز سنتی است و همه چیز شبیه هم است و حرکت و جوشش زیاد است ولی تنوع زیاد نیست و جریان زندگی در تکرار است. چطور می شود به عنوان یک عکاس کار متفاوت کرد؟

-هر چقدر بیشتردر مورد عشایر بدانیم و روابط بین آن ها را بشناسیم و تعاریف آن ها را از مسائل بفهمیم عکس هایمان متفاوت تر می شود. من به شخصه نگاهم در فضای عشایری نگاهی فرهنگی است. وقتی در این فضا دوربین به دستم می گیرم و عکس می گیرم نه این که می خواهم مانع تغییر چیزی بشوم بلکه می خواهم دریک برهه ی زمانی وضعیت زندگی ایلات و عشایر را صادقانه و به درستی ثبت کنم . قبل از من این کار شده و بعد از من هم این کار خواهد شد ولی ما نگهبان و ثبت کننده ی جریان های اجتماعی در زمان خودمان هستیم. معتقدم با ماندن در کنار عشایر نه به صورت گذرا و یکبار با نزدیک شدن به آن ها، بلکه با همنشینی مداوم با آنها و شناخت واقعیت زندگی شان از منظر خودمان می توان به یک تنوع تصویری مطلوب رسید.

تنوع با تفاوت فرق می کند منظور من کار متنوع نیست، بلکه متفاوت است. اگر قرار باشد آقای غفاری کاری را بکند که آقای بهارناز کرده و آقای بهارناز کاری را بکند که آقای کسرائیان کرده و کسرائیان کاری را بکند که قبل از او کرده اند اتفاق مهمی نیفتاده.

-همانطور که خودتان گفتید در فضای عشایری همه چیز تکرار است و سنتی و یکنواخت. نباید فریب رنگ های متنوع را بخوریم و بگوییم عکس های متفاوت گرفته ایم بلکه نگاه متفاوت. به قول آقای کیا رنگ علایی باید فردیت و شخصیت عکاس در کارش منعکس باشد. عکس ما وقتی متفاوت است که موضوع را از زاویه، منظر و ادراکی ثبت کنیم که تاکنون دیده نشده. باید توجه داشته باشیم که عکس های ما به عنوان سندهایی از جریان یک زندگی ممکن است درآینده مورد استناد قرار گیرند بنابراین باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که با تمهیدات تکنیکی و استفاده از ابزار گوناگون در اصل و واقعیت موجود و محتوا و موضوع عکاسی دخل و تصرف نکنیم. برای تهیه ی یک عکس متفاوت در فضاهای سنتی وتکرار پذیر که همه چیز مثل هم است همانند جامعه عشایری باید همه توان فنی وقابلیت های هنری خود را را با صبر و حوصله و حضوروآگاهی قبلی بکارگرفت. نباید دچار روزمره گی شده ودست به اغراق بزنیم.حضور مداوم وهمراهی پیوسته با موضوع چاره کار یافتن وثبت کردن عکس متفاوت است.

ممنونم از شما .در پایان اگر صحبت دیگری هم دارید بفرمایید.

– من هم از شما ممنونم.آقای شاهرودی به پاس تشکر از نظر لطفتان به عکاسی در ایلات وعشایر ایران شما یک سفر عکاسی عشایری از من طلبکارید.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=138237
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما