صیاد خردمند – بروم یا بمانم؟ این سوال دغدغه و درد مشترک دانشجویان دهه های اخیر می باشد، تقریبا از زمانیکه عباس میرزا تعدادی از دانش آموختگان ایرانی را برای تحصیل به غرب فرستاد و آن ها به اهمیت دانش و تاثیر ان بر ساختارهای اجتماعی پی بردند. پارادوکس ذهنی برایشان ایجاد شد و یک سوال در ضمیر آن ها نهادینه گشت.
این سوال اساسی این است که باید جامعه ای بهتر ساخت یا جامعه ای بهتر خواست؟ براساس امار صندوق بین المللی پول از هر چهار ایرانی با تحصیلات دانشگاهی یک نفر در خارج مشغول به کار است . براساس آمار دیگری حدود صد هزار ایرانی در کشورهای آلمان و فرانسه زندگی می کنند که تقریبا 60 درصد آن ها دارای تحصیلات عالی می باشند(1). حال با توجه به وضعیت موجود دیدگاه های متفاوتی در این رابطه وجود دارد. از یک سو بسیاری معتقدند آینده از ان کشوری است که به علم و تکنولوزی دسترسی داشته باشند و این امر امکان پذیر نمی باشد مگر اینکه سرمایه ی تحصیل کرده و متخصص در اختیار داشته باشند.
و این مسئله موجب هدر رفتن سرمایه ی عظیم انسانی می شود. فردی که از هزینه های جامعه استفاده می کند نباید معلومات و دانش خود را در خارج از مرزها مصروف دارد. از سوی دیگر مهاجرت نخبگان را نوعی افتخار دانشگاهی و معیاری برای اعتبار بین المللی دانشگاه های کشور ارزیابی می کنند. نکته ی قابل بحث دیگری که در این بین مطرح می باشد این است که عده ای از این نخبگان مهاجر را با قرائت هایی فردگرایانه، اباحه گرایانه، عافیت طلب، لذت جو، غرب زده و … خطاب می کند.
در مقابل برخی دیگر پدیده ی فرار نخبگان را نتیجه ی بیگانگی عمومی، نبود ثبات سیاسی، نبود ازادی های مدنی، درگیری گروه ها ، غلبه ی تعهدگرایی بر تخصص گرایی و نبود عدالت در جذب نیروها می دانند. این رخداد نشان دهنده ی به وجود امدن گسست های فرهنگی و تضادها و تعارض های ارزشی در جامعه می باشد.
با تاملی جامعه شناختی بر ما روشن می گردد که پدیده ی فرار مغزها یک پدیده ی خاص حاصل تصمیم گیری شخصی و فردی نمی باشد بلکه حاصل یک وضعیت خاص اجتماعی است. در این جریان اجتماعی برخی از افراد خواسته یا ناخواسته، مستقل از باورها و نگرش ها، گرایشات و انگیزه های فردی، اعتقادات مذهبی ، سیاسی و عوامل دیگر در خارج از مرزها آمال و آرزوهای خود را جستجو می کنند. بعد از تجربه ی سه دهه مهاجرت نخبگان بر ما عیان می شود که دیگر نمی توان با متهم کردن، برچسپ زدن بر این متخصصان از مهاجرت روزافزون آن ها جلوگیری کرد.
مهاجرت افراد تحصیل کرده ناشی از عدم استفاده ی آن ها در جامعه می باشد. یک نکته ی جالب این است که یک فرد تحصیل کرده ممکن است در کشور وجود داشته باشد و حتی شاغل باشد ولی از تحصیلات دانشگاهی خود استفاده نکند . در این صورت خسارت وارده بر عدم استفاده از تحصیلات دانشگاهی وارد شده است. یک سوال اساسی در مورد مهاجرت افراد تحصیل کرده بررسی امکان استفاده ان ها در داخل کشور است. فرض کنیم از امروز هیچ فرد به خارج از کشور مهاجرت نکنند و حتی تمام افرادی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند به کشور بازگردند.
حال اگر با توجه به شرایط موجود باز نتوانیم از تخصص ان ها استفاده کنیم. بازگشت افراد مذکور مشکلی را برای کشور حل خواهد کرد؟ شاید بد نباشد بحران فرار مغزها در ایران را بحران عدم استفاده از مغزها بنامیم.
با توجه به نقش مهمی که متخصصان و تحصیل کردگان در توسعه و اقتدار هر کشوری دارند به نظر می رسد تحقیقات مناسبی در این رابطه به دلیل برچسپ امنیتی که این مسئله دارد شکل نگرفته است و اگر هم پزوهشی انجام گرفته است با نگاهی تک بعدی به این پدیده پرداخته است و از بررسی ابعاد دیگر غفلت ورزیده است . به نظر می رسد زمان ان رسیده است که نقاب سیاسی را از صورت این مسئله ی مهم اجتماعی برداریم و این موضوع را نه در ورای موضوعات دیگر بلکه به عنوان یک موضوع مهم و یک بحران اساسی به ان پرداخت. .
پانویس:
1. طائفی، 1389، ص 73
خیلـــــــــــــــــــــــــــــی خوب نوشتی دوست عزیز قلمت مستدام باد.
متاسفانه توجه دولت فقط موضوع هسته ای هست نه اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاه
اره درسته
کسی به دانشجوها توجه نمیکنه بیاید فرار کنند
بر
ی استاد داشتیم، دکتراشو فرانسه گرفت. ی جمله گفت هیچ وقت یادم نمیره. گفت: جهان سوم همیشه جهان سومه. محاله ی روزی فرانسه بشه افغانستان. اینهمه درس. اینهمه مقاله،رتبه 16ام جهان تو تولید علم . واقعا ادم خندش میگیره. ماها داریم تولید علم میکنم اونا دارن استفادشو میبرن. اینهمه کار پژوهشی تو حوزه اقتصاد! پس چرا اقتصاد ما این وضعشه.اینهمه کار کردی هیچی نتیجه ای نداره واقعا مشکل کجاست! دولت، مردم، بی سوادی مردم،… . واسه ی طرح علمی تابخای بزنی پدرتو در میارن. اینهمه از صبح تا شب تلویزیون دراه میگه پیشرفت، په چرا ما نمیبینیم. ای کاشی موقعیتی فراهم میشد میرفتیم. شاید بعضی انگاری این وضعیتو دوست دارن. بهتر میتونن زور بکن. بعضی جاها میری کسایی را میبنی که اونقدر بیسوادن واسه گرفتن ی امضا حرصتو در میارن. ای کاش هیچ وقت اینجا بدنیا نیومده بودیم
من که پول ندارم فرار کنم و نه کار دارم اینجا بمونم به نظر شما باید چکار کنم
با سلام خدمت برادر فرهیخته جناب صیاد خردمند.
ایکاش میشد تمام تحصیلکرده های ما بجای تلف کردن وقت و استعدادشون در دست و پا زدن در مباحث کلیشه ای، به روش شما مباحث مهم و روز رو به چالش میکشیدند.
باسلام خدمت برادرگرامی .حرفهای که زدی کاملا درسته .اما دراین بین مشکلاتی هست که جنابعالی بیان نکردی یا مصلحت دانستی که نزدی .انشاالله به وقتش که همدیگرو زیارت کردیم در موردش حرف میزنیم.
فرار نخبگان فرار غرب زدگان هست وبس…..
مطمئن باش سراغ دانشجویان دانشگاه یاسوج اونم رشته علوم اجتماعیش نمیان