شنبه 29 آذر 1393 - 17:17

یاسوج، مهد زبان های سرخ و سرهای سبز!

احسان یوسفی

احسان یوسفی*_ایستگاه آخر، یاسوج! استانی کوچک اما پر سر و صدا، که بزرگی نامش گاهی با محرومیت خوانده می شد و گاه با مشارکت فعال در انتخابات، گاهی تدبیرو عقلانیت او را به عرش می برد و گاهی تنگ نظری ، حسادت و تک صدایی او را باوجود اندیشه های جاودان له می کند!

اینجا یاسوج، مهد زبان های سرخ و سرهای سبز!

یاد باد نام و گفتار معمار کبیر انقلاب را که فرمود: مردم ولی نعمتان این نظام هستند؛ اما چه سخت و دردناک است که امروز عده ای در اتاق های شیشه ای به نام ملت، بیانه صادر می کنند و بر اساس آن محاکمه یک طرفه و رای ناعادلانه صادر کرده و به خورد ملت می دهند که گویی آنان ولی نعمتان این انقلاب و سخنگوی های نظام و ملتند!

سخت و دردناک است امروز کسانی خود را انقلابی و داعیه دار این نظام می دانند که حتی یک سیلی برای انقلاب هم نخورده اند.ولی تنگ نظری های گذشته و تک صدای های هشت ساله و بی تدبیری های بی اصول ناپایدار دیروز، چنان عرصه را گسترده کرد که برخی به دنبال تسویه حساب با نیروهای اصیل انقلاب می پردازند تا کشتی عظیم و سترگ نظام را به قایقی مبدل سازند که تنها خود و اعیان و انصارشان حق ورود به اندیشه های انقلاب را داشته باشند و چنان بر این اندیشه اشتباه اصرار می ورزند که فرهنگ نابخردانه خودی و غیر خودی را زایش و شهروند درجه دوم و سوم را روانه جامعه کردند تا اتحاد و وحدت ایران اسلامی را نشانه روند و از آب گلالود قدرت، ماهی اغراضشان را صید کنند!

آن زمان که در بهار آزادی نام انقلاب بر دلها نشست، قرار بود ایران برای همه اندیشه های وفادار به نظام باشد نه آنکه اندیشه ای به نام اصولگرایی به مصادره ارزش های نظام ، رهبری ، جنگ و شهادت بپردازد و با ادعای حراست و حفاظت از آنان برای خود مصونیت و مشت آهنین ایجاد کند به طوری که هر که مانند آنان نیندیشید با ناجوانمردی تمام به دایره ضد نظام هدایتش کنند و با برچسپ های خود بافته و بی ریشه به آنان تهمت ضد میهنی و مردمی زنند تا به خیال خام خود عرصه را برای یکه تازی قدرت خویش هموار کنند.

چرا مدعیان اندیشه اصولگرایی نظام را به دو قسمت تقسیم کرده اند و هر دو را بی مناقصه صاحب شده اند و آنان را که در بازی قدرتشان به رقص در نمی آیند و بر اساس دستور از پیش تعیین شده عمل نمی کنند؛ مورد تهمت، توهین و مجازات قرار می دهند و چنان در این وادی مغرور شده اند که خود را جلوتر از رهبری و حتی صاحب این نظام و این انقلاب می دانند!

چگونه می شود اندیشه اصولگرایی خود را یکه تاز جریان انقلاب بداند درحالی که روزی امام آنان را از اداره یک نانوایی هم عاجز و ناتوان خوانده بود؟

چگونه می توان اندیشه اصولگرایی را مدافع خاص و حتمی انقلاب و راه رهبری خواند وقتی که به اندیشه و گفتمان رهبری گوشه چشمی ندارند و از فرمایشات ایشان، آن زمان که با اهدافشان سازگاری دارد تبعیت می کنند و آن زمان که در نقد رفتارشان هست با آگاهی تمام خود را به خواب عمیق می زنند که گویی مخاطب اندیشه های رهبری نبوده اند.

بزرگان اصولگرایی که خود را مکتب دار تبعیت از رهبر انقلاب می دانند چرا به فرمایشات ایشان که فرمود: اگر به نام انقلابی گری به برادران خودمان که از لحاظ فکری با ما مخالفند اما به اصل نظام وفادارند و اعتقاد دارند توهین و اهانت کرده و آنها را مورد آزار قرار دهیم از خط امام منحرف شده ایم” بی توجه هستند و نسبت به این جمله صریح و شفاف ، روزه سکوت می گیرند؟

این چه اندیشه اصولگرائیست که در زیر شعله های صریح وشفاف خورشید رنگ عوض می کند و دائم از پایداری به ناپایداری و از خوشی به نا خوشی مبدل می شود!

چرا اصولگرایان هیچگاه به پایگاه رای و انتخاب های معنا دار و روشن ملت که همواره در انتخابات های تاریخ ساز حماسه با شکوه ساخته اند بی توجه هستند که در عین توهین و تهمت های که به دیگر رقیب سیاسی خود زده اند و در حالی که رقیب را از صحنه سیمای ملی ، میلی کردند و صندلیش را حذف، چهره اش را کدر، صدایش را با پارازیت خط خطی کردند و بر دهانش لب سانسور دوختند و بر دکه ها، روزنامه ها را جمع کردند و بر سایت هایشان مهر فیلتر نقاشی کردند و بر دفترهایشان زنجیر سفت ساختند اما باز این ملت ، همان حافظان و ولی نعمتان انقلاب بودند که باز در صحنه و میدان انقلاب حاضر شدند و با رای تاریخی دوم خرداد 76و 24 خرداد 92 حماسه ای جاودان، غرور انگیز و با شکوه ساختند که هنوزهم با گذشت چندین دهه و چند سال از 76 تا 92 نام و یاد حماسه های که رهبر انقلاب خرداد پر حادثه 76 را به عنوان بیمه شدن انقلاب و از خرداد 92 به عنوان حماسه ای با شکوه سیاسی یاد کردند، هنوز هم عده ای با مرور و تکرار تاریخ به خود می پیچند و به جای پذیرش و احترام به انتخاب ملت دست به تسویه حساب با مردمی می زنند که با عقلانیت و تدبیر به آنان “نه” تاریخی دادند تا نشان دهند عزت و بزرگی در دست خدا و سپس ملتیست که شاید هیچ گاه نتواند اندیشه ای را در سیمای ملی ببیند و به میلی بودنش اعتراض کند اما می تواند در قالب رقابت انتخاباتی فرزندان خویش را انتخاب کنند تا ثابت کنند بزرگی نام و قدرت صدا و ثروت افسانه ای، دال بر مشروعیت مردمی و مقبولیت عام نیست بلکه عزت و بزرگی در درست پینه بسته اما حلال مردمیست که روزی میتواند از عرش به فرش آورند کسانی را که به سیمای ملت سیلی زدند.

کاش کسانی که خود را میراث دار اندیشه اصولگرایی می دانند و با اهرم قانون دست به بی قانونی و آشوب های رسانه ای می زنند تا آرامشی که بعد از سالها با تدبیر و امید متولد شده است را بر هم زنند، به گفتار خود پایبند و معتقد بودند!

کاش به اصل بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که می گوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد. رجوع می کردند و در برابر درک و پذیرش آن مقاومت نمی کردند!

اما شایسته است که مدعیان اصولگرایی بدانند که اهرم ما برای پاسخ به پرسش های زورمندانه و ناعادلانه آنان، نه خشم و کینه! و نه صدای های بلند و بی منطق ! و نه نیروهای ماورایی؛ بلکه قانون اساسی کشوریست که هزاران لاله سرخ را به پایش هدیه داد تا در آن قانون فصل الخطاب باشد نه آنکه اقلیتی تندر رو به نام ملت تصمیم سازی کنند و فرزندان ملت را به مسلخ بکشانند.

چگونه می توانید ادعای قانون مداری داشته باشید اما به سیمای ملت چنگ زنید و آنان را در دانشگاه به تفتیش عقاید محاکمه کنید؟ بر اساس کدام حکم، قانون و جایگاه دست به آزار ملت می برید؟

مگر دانشگاه جای اندیشه و آزادی بیان نیست؟

مگر رهبر انقلاب بارها بر شکوفایی آزادی بیان و اندیشه ولو با وجود مخالفت با تفکر های ما را ابلاغ نکردند تا اینگونه محافل در دل جامعه و دانشگاه برگزار شوند چرا که اعتقاد دارند انجام و برگزاری آن نشانه قوت و ظرفیت پاسخگویی حاکمیت میدانند نه ضعف و ناتوانی آن؟ حال بر اساس کدام محکمه و کدام دستور و کدام پشتوانه جایگاه عده ای که همواره در اقلیت مطلق به سر می برند و با جایگاه 7 درصدی ادعای 100 درصدی دارند در دل دانشگاه بر لب آزاد اندیشان مهر سکوت می زنند و دانشجویان را عروسک خمیه شب بازی دیگران تلقی می کنند و به شان، فکر و وجود سرو گونه یشان توهین و برای دیگران در دل دانشگاه دادگاه برگزار می کنند؟

چرا خود را فراتر و بزرگتر از قانون می دانید؟ مگر می شود ادعای تبعیت از رهبری را داشت و جلوتر ازاو گام برداشت؟ چرا به نام حمایت از رهبری برای نظام هزینه ایجاد می کنید؟

چرا به بهانه دفاع ازخون شهدا، بر راه و اندیشه شهدا که همانا استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی بود پا می گذارید و استقلال فکری و آزادی اندیشه را ضایع می کنید؟ چرا با اعمال خود سرانه نیروهای وفادار و معتقد به نظام و رهبری را می رنجانید تا دیگران از این افراطی گری مدعیان اصولگرایی سوء استفاده کرده و به نظام حمله کنند؟

من از مدعیان و اخلاق مدارن اصولگرایی که به ظاهر معلمین اخلاق و دین پروری هستند و ازتوهین و هتک حرمت به یک فرد مومن مخالف هستند تنها یک پرسش دارم و آن این است که بر اساس اصل سي و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير ، بازداشت ، زنداني يا تبعيد شده به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است . حال چگونه میتوان با پذیرش دین و کلام وحی و اعتقاد قلبی به راه امام و فصل الخطاب بودن قانون اساسی عده ای که گویا اعتقادی به قانون اساسی ندارند اینچنین دست به هتک حرمت نیروهای وفادار به انقلاب میزنند که بر اساس حکم قانون سرزنش، کنایه و توهین به آنان جرم و خطاست؟

مگر شما همواره اصلاح طلبان را با ناجوانمردی تمام بدون دادن یک دقیقه وقت دفاع، به هرج و مرج و زیر پا گذاشتن قانون متهم نمی کردید ؟ حال چگونه می شود امروز خود ترویج دهنده بذر بی قانونی در کشور شده اید؟ اساسا تعریف و تعبیر شما از قانون چیست؟ آیا میتوان قانون را برای هم مسلکان خویش نرم و کج کرد و برای رقیبان خود آن زمان که از فهم و منطق اندیشه یشان عاجز و ناتوان می مانید، قانون را سفت و سخت و ناجوانمردانه قرائت و اجرا کنید؟

آیا با خود اندیشیده اید که جایگاه امروزتان حاصل بی قانونی های دیروزست که با “نه” تاریخی ملت مواجهه شدید؟

اما پرسش واقعی این است ، آیا رفتار شما در حالی که نشست های سیاسی رقیب سنتی یتان با آرامش ،احترام،شور و نشاط برگزار می شود تداعی کننده نوعی نا آرامی در دل دانشگاه و کشور نیست تا بار دیگر همانند دولت اصلاحات که هر 9 روز 1 بحران برای آن ایجاد می کردید اینک در دل دولت اعتدال هر 4 روز 1 بحران بیافریند که گویی حیات عده ای در بحران آفرینی حکایت دارد و با آرامش و امنیت بیگانه اند؟

آیا حماسه با شکوه 24 خرداد 92 پاسخی واضح و روشن برای مدعیان اصولگرایی نبود تا از تابوی اکثریت خود ساخته حبابیشان خارج شوند و درک کنند سالهاست که از انتخاب های مردمی خارج شده اند و مردم سلیقه،رفتار و اندیشه ای را می پذیرند که در حقیقت اکثریت ایران را شامل می شوند اما رقیب به خاطر حسادت و کینه همواره آنان را اقلیت می خواند.

مشاور امور جوانان و دانشگاهیان فرماندار*

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=132844
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :
  1. سعید گفت:

    آقای یوسفی استان نیست مرکز استان است.

    • احسان یوسفی گفت:

      سعید جان با درود؛
      منظور این نیست که یاسوج، استان هست!
      بلکه منظور حواشی رسانه ای و کلامی اخیر دوستان اصولگرا در باب حضور چهره های اصلاح طلب در استان خصوصا یاسوج هست که به سخنان آنان پاسخ داده ام.

  2. منطقی گفت:

    آقا احسان همیشه در نوشته هایت تعصب موج میزند . من به قلم به دستان متعصب اعتقادی ندارم  و کمتر نوشته هایشان را خوانده ام . نویسنده باید فقط نویسنده باشد و بس . انشاالله موفق باشی

  3. منصور گفت:

    احسنت بر آقای یوسفی که بدون هیچ واهمه ای حقایق را بیان می کنند. کاش می شد یه بار یه خبری را بخونیم و توی کامنت هاش به حاشیه نریم. آقا سعید اصل موضوع را ببین. 

  4. آ.ز.سپهر گفت:

    یه سوزن به خود بزنیم یه جوالدوز به دیگران. اصلاح طلبان استان ما همین انتقادها متوجه انهاست.اصولا اصولگراییو اصلاح طلبی دزر استان ما بیشتر شعار است تا عمل به اهداف و شعارهای انان.

  5. شهریار گفت:

    خیلی عالی بود. انصافا باید به شما آفرین گفت. کاش این مطالب به این خوبی را از طریق یکی از خبرگزاری ها و یا سایت های خبری کشوری هم منتشر میکردی.آینده ای درخشان برایتان آرزومندم. موفق باشید

    • شیعه گفت:

      شیرمادرت حلالت من توصیه میکنم همه ما از این نوشته چندتا پزینت داشته باشیم وبه همه مخصوصا این نوجوانهای احساساتی گروههای فشار یک نسخه بدهیم تابدانند ابزار دستهای چه کسانی شده اند

دیدگاه شما