محمدعلي وکيلي در ابتکار نوشت:
هرچه به اسفند 94 نزديکتر ميشويم و از خرداد 92 فاصله ميگيريم از حجم کوه يخ سياست در ايران کاسته ميشود. فضا به تدريج در حال گرم شدن است و سرخوردگي اصولگرايان جايش را به اميد ميدهد؛ آنان يک بار ديگر در حال کنارزدن برفِ زمستانِ شکست هستند و تحرک و نشست و برخاست هايشان در اين روزها نويد بهار گرم را ميدهد. تحرکات زود هنگام اين طيف گوياي اعتراض آنان به نتيجه انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم و اميد به يافتن راهي براي برگشت به نوار پيروزي است.
برخي از آنان براي زدودن خاطره تلخ شکست و حرکت در مسير تفوق سياسي در انتخابات مجلس دوره دهم دست به کار شده و با چشم پوشي ظاهري نسبت به تفاوت هاي روشي، گفتماني و سليقه اي باهم زير يک سقف گرد آمده اند تا شايد بار ديگر، نه به بهاي اعتقادات مشترک که به بهانه رقيب مشترک، وحدت را تجربه کنند و از چندضلعي گذشته به ضلعي واحد برسند. اما اين روش هر ساله آنان است. اين طيف همواره در آغاز صدايي واحد دارد، ولي فرجامي متفاوت داشته است. در آستانه هر انتخابات با يک سوت جمع ميشوند و بسيار متواضعانه و با سعه صدر پاي نصايح و بايد و نبايدهاي همديگر مينشينند و به حرف ها گوش جان ميسپارند.
شکل ظاهري تجمعاتشان به گونه اي است که به جز سخن وحدت هيچ صداي ديگري به گوش نميرسد؛ همه از ضرورت هاي وحدت بخش ميگويند. بحث ها کلي و مورد توافق همگان است. کمتر سخن تفرقه افکنانه به زبان رانده ميشود. تازه واردها از اين همصدايي و همنوايي سرمست ميشوند و در تصورِ عيشِ پيروزي سرود وحدت سر ميدهند. حرمت بزرگترها به گرمي نگه داشته ميشود.
علماي قم و تهران بر صدر مجلس قرار ميگيرند و چپ و راستِ اصولگرايي و سنتي و نوگراهايش در صف واحد قرار ميگيرند. تشخيص جريان شناسي آنان سخت ميشود. همچون هميشه صداي محوريت جامعتين گوش فلک را کر ميکند و جوانترها زبان در کام ميگيرند و البته يواشکي گوشه لب خود را با غيض و عصبانيت ميجوند، ولي دم بر نميآورند.
اما تجربه سالهاي نه چندان دور نشان داده که دوره عيشِ وحدت بسيار محدود است؛ نشست ها و فعاليت ها با شعارهاي وحدت شروع ولي با کثرت گيج کننده به فرجام ميرسد. هرچه از دوره تعارفات فاصله ميگيريم، با چرخش هاي عجيب و غريب رو به رو ميشويم. سوتِ بازي سياست که زده ميشود، توپِ اصولگرايان در ميدان مدعيان متناقض و متکثر گرفتار و دعواي مدعيان شروع ميشود. ابتدا تيم اصلي و ذخيره ميسازند و سپس هرکس با مقياس خودش عياربندي ميکند و بر ديگري نامي مينهد. نواصولگرايان راهي متفاوت ميروند و رسمي ديگر بر ميگزينند. ائتلاف هاي مقطعي، با هدف ترميم همبستگي هاي از دست رفته، جايش را به تشتت و چنددستگي ميدهد.
جوانترها که در ابتدا دست به سينه براي پيش قدمي بزرگترها عقب رفته بودند، در انتها با هل دادن و کنار زدنِ ريش سفيدان، خود را جلو انداخته و تلاش ميکنند محوريت را از آن خود سازند. همه، قول و قرارها و زنده باد و درودبادهاي اوليه را به يکباره فراموش ميکنند و دايره خودي را چنان تنگ ميکنند که ديگر علماي قم و تهران هم در اين دايره محدودِ خودي قرار نميگيرند.
تماشاگر در اين ميان دچار سرگيجه ميشود که صاحبِ توپ، اصولگراي کدام گروه ميباشد؛ آيا رهپويان و ايثارگران صاحب اصلي هستند يا پايداري ها که از محوريت و انسجام بهتري برخوردارند يا طيف هاي سنتي تر، همچون جامعتين و موتلفه و جامعه مهندسين؟
آيا به راستي هدفِ هم انديشي و همنشيني هاي کنوني يافتن راه وحدت بخش ميان طيف هاي اصولگراهاست؟ يا زير پوستِ اين رفتار تلاش براي وزن کشي هايي است که منجر به کثرت ميشود؟
تجربه رفتارهاي گذشه نشان ميدهد که هيچ گاه اين همنشيني ها را نبايد به عنوان استراتژي پنداشت، بلکه عمدتا اين رفتارها نوعي تاکتيک گروه ها براي عيار بندي و وزن کشي، براي تکثر گروه هاي اصولگرا است.
قدم هاي اوليه اي که امروز به نام وحدت برداشته ميشود، فردا بهانه نخستين گام هاي تکثر و اختلاف خواهد بود.