محمد علي وکيلي در سرمقاله ابتکار نوشت:
هشت سال جنگيديم و اکنون قريب به سه هشت سال است که به يادش مينويسيم و ان شاءالله تا هميشه روزگار بر اين عهد باشيم. واژه جنگ همواره منفور و مورد انزجارِعمومي بوده و هست. کمتر کسي اين واژه را تقديس ميکند، چرا که ملازمِ آوارگي، خون ريزي، هرج و مرج و ويراني ميباشد و تقديس ناپذير است.
در آستانه سالگردِ هشت سال دفاع جانانه ملت ايران، از منظري متفاوت، به بازخواني جمله”جنگ نعمت است”، ميپردازيم.
اولاً شروع مِهر را نه به نام جشن جنگِ هشت ساله، بلکه به پاسِ هشت سال دفاعِ جانانه ملت ايران، است که گرامي ميداريم.
ثانياً اين پاسداشت براي ياد آوري حقايق بي شماري است که غفلت از آنان باعث کفران نعمت است.
ثالثاً در همه فرهنگ ها، روزها و اتفاقات خاصي وجود دارد که به عنوان نمادِ هويتِ ملي پاس داشته ميشوند. پاسداشت آن وقايع، نگه داشتِ هويت ملي و احترام به شخصيت و غرور ملي آن کشور است.
رابعاً داشتههاي ما تا به امروز، برداشت از خوان همان هشت سال ميباشد. هر آنچه را امروز موجب غرور و سرافرازي ميشماريم، ريشه در آن هشت سال دارد.
با نگاهي به وضعيت کشورهاي منطقه، به خصوص وضعيت اسفبار عراق، و مقايسه آنها با وضعيت باثبات ايران، ميزان سرمايه انباشته آن روزگاران بيشتر نمايان ميشود. تمام منطقه گرفتار بحرانهاي تهديد کننده است. اين کشورها، براي بقاي خود، بيش از گذشته مجبور به توسل به يکي از قدرتهاي فرا منطقه اي ميباشند. تنها کشوري که، نه تنها نيازمند الطاف و توجهات قدرتها نيست، بلکه خود در جايگاه قدرتهاي تاثيرگذار فرا منطقه اي قرار گرفته، ايران است.
در طول ساليانِ گذشته، با افشاي برخي اسناد، معلوم شد که طرح جنگ عليه ايران، بارها روي ميز قدرتهاي بزرگ قرار گرفته، ولي درسهاي هشت ساله، قدرت تصميم گيري را از آنان سلب کرده است. بارها با خود انديشيده ايم که اگر وضعيت جنگ مطابق ميل صدام پيش ميرفت و خرمشهر و اهواز از ايران جدا ميشدند و به عراق ملحق ميشدند، اکنون ايران چه سرنوشتي داشت؟ بي شک در آن صورت، مناطق شمالي به سرعت تجزيه و به همسايه قدرتمند شمالي ملحق ميشدند و از گربه کنوني در نقشه ها، به جز سر و دُمي تکه پاره، چيزي باقي نميماند. اما ايران امروز قدرتمند تر از هميشه تاريخ، بر تارک عالم ميدرخشد و توازن بخش منطقه ميباشد.
سهم ما از اين جنگ همين مقدار نيست. اگر چه دست آوردهاي آن ايام در گرد و غبارهاي سياسي گم ميشوند( و بزرگترين ظلم، مصادره جناحي افتخارات آن دوران ميباشد)، ولي آن هشت سال رنگ حزبي و جناحي نداشت و هيچگاه قابل مصادره شدن هم نيست. بسياري از يادگاران و قهرمانان واقعي آن دوران همچنان در گوشه عزلت و بدون هياهو و هوچي گري و بزرگ نماييهاي کاذب، روزگار ميگذرانند و حسرت وار به گذشته ميانديشند و اينکه رفتار برخي وارثان پرادعا با حرف وعملِشان در دوران جنگ، چقدر فرق کرده است.
اما يکي از برگهاي زرين آن دوران، ويژگي آدم سازي بود. در آن هشت سال استعدادهاي نابي شناخته و درميدان آتش و دود کارآزموده شدند؛ يکي از آن نام آوران که اين روزها دنيا مبهوت شخصيتش است سردار قاسم سليماني نام دارد. اسمي که اين روزها باعث قوت قلب مجاهدين در فلسطين، حزب الله در لبنان و… ميباشد. آوازه او جهاني شده است. هر کجا گشايشي در امور مجاهدين اتفاق ميافتد، سايه او رصد ميشود. همگان نجات عراق را، در اين روزها، مديون مشاورهها و راهکارهاي او ميدانند. آنچنانکه پيش از اين، نجات سوريه را، محصول راهبردهاي نظامي اش دانسته اند. بخش مهمي از موفقيتِ حماس در نوار غزه و حزب الله در جنگ سي و سه روزه را به او نسبت ميدهند. نامش در تمام اتاقهاي جنگ و در ذهن استراتژيستهاي دنيا هيجان ميآفريند و يک تنه قدرتي همسان يک کشور پيدا کرده است. او از آسمان پايين نيامده است و در روزگار کنوني با حال و هواي هشت سال دفاع مقدس سير ميکند که قدرتش نمايان شده است.
البته اگر برخي از همرزمانش در طول سالهاي گذشته، پيشينه خود را به ثَمَنِ بَخس نميفروختند و آن را با دلالي و رانت خواري معاوضه نميکردند، اکنون همچون برادرقاسم نامي جهاني داشتند. آنچنانکه اگر برخي ديگر مغضوبِ تنگ نظريهاي حزبي و سياسي و جناحي نمي شدند و از دايره خوديها به بيرون پرتاب نميشدند، اکنون همچون برادر سليماني افتخارآفرين بودند.
اگر دست آوردهاي جنگ هشت ساله تنها به تربيت يک قاسم سليماني ختم ميشد، بي شک تعبير نعمت براي آن هشت سال گزافه نبود. پس سرمايههاي آن هشت سال را گرامي داريم و بر آنها چوب حراج نزنيم. اگر چه بازخواني آن روزها حس غريبي ميدهد، به خصوص براي کساني که خود سهمي در آن ايام آتش و دود داشتند، ولي براي افزون شدن نعمت، يادآوري اش لازم است. ياد باد آن روزگاران و گرامي باد ياد شهيدان سرافرازي که خالق آن تابلوي زيبا بودند. راهشان پر رهرو باد.
بسیار جالب بود تا حالا چنین زیبا از کسی نشنیده بودم