دوشنبه 27 مرداد 1393 - 22:30

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد!

غریب واحدی پور

غریب واحدی پور – لذا نام” حسن پناهی” را نوشتم ودر اینترنت به جستجو پرداختم.اولین لینکی را که گشودم .خبربرنامه بزرگداشتی در تئاتر شهر تهران با حضور فرزندان آن هنرمند فقید و چهره های برجسته هنری را یافتم که به این بهانه علاقه مندان در بخش اظهار نظر آن با نوشتن جملاتی از آن هنرمند فقیدو نیز درد دل های خودشان به قول امروزی ها احساس درونی خود را با دیگران به اشتراک گذاشته بودند.
اتفاقا”،پس از رؤیت این جمله حسین پناهی که” بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد”که در کامنت عزیزی ذکر شده بود،تسکین خاطر یافتم و این تصور در وجودم جان گرفت که گویا الهام گونه به این سوهدایت شده ام.
زیرا اگر چه خود سال ها قبل از نعمت وجود مادر محروم شدم .ولی دلگیر بودنم بواسطه این بود که سوگدار فقدان کسی بودم که عشق و محبتی مادرانه داشت ودر دنیائی که ابرازلطف و محبت ها هم فست فودی شده ودر احوالپرسی ها قبل از ادای کامل کلمه “سلام “طرف گفتگو ،انگار که بازی می کند و باید چون بازیگرنوشته های مربوط به ایفای نقش خود را بیان کند،بنابراین بدون از هیچ حسی ” علیک وخیلی هم آنسوی علیک ” رافقط برای رفع تکلیف نه به منظور ابراز لطفی که خوارک روح بشراست از بر تکرار می کند.
ولی او که عزادارش بودم اگر احوال پرسی می کرد با تمام وجود واز اعماق قلبش محبت سرچشمه می گرفت واین محبت را چاشنی هر خدمتی می کرد که قصد انجام آن را داشت.
ازاینرو ،بی جهت نیست که حتی طعم و مزه غذائی که می پخت برای بچه هااصلا” قابل مقایسه با دست پخت دیگرانی که دقیقا”با همان فرمول و ترکیب درست می کردند. نبود.
وبسیاری موارد دیگر
با گذر از این تجربه زندگی خودم ،درحوزه کسب و کار هم این حکایت شایسته ذکراست که درمنطقه جغرافیائی وسیعی حداقل مشتمل بربخش هائی ازسه شهرستان بزرگ،نان نانوائی بعلت مرغوبیت مشهور شده بود .بطوریکه باید از مدت ها قبل برای خرید اسم می نوشتی و رزرو می کردی
علت را که جویا شدم فرد خوش نیتی جواب داد که” سید با عشق نان می پزد”
ازقضا،صاحب نانوائی سیدی بود که با خلق و خوئی زیبا و برخوردی متمدنانه با تک تک مشتریان ،ضمن اینکه ازحرفه و شغل خود بطور زایدالوصفی رضایت داشت .به همه نیز صادقانه خدمت می کرد.
در عرصه هنر هم هنرمندقابل ،محبوب و صاحب نامی می گفت .استادم در اویل کار به من توصیه کرد که فقط روی هنر و رضایت مشتری تمرکز کن،مال ،منال و شهرت خواهند آمد.
لذا، عمل به همین اصل از رموز موفقیتم بوده است.
حسین پناهی دراین زمینه ها سنگ تمام گذاشته بود ،محبتی را که غصه دارش بود و می گفت ” روزی مجبوریم آنراچون مسواک زدن به فرزندانمان آموزش دهیم” از شیر مادر گرفته وگویا رسالت انسانی او ترویج بی مزد و منت آن بود.
بنابراین،بازی گر بود ،ولی بازی نمی کرد .بزرگ بود، ولی مانند بزرگترها رفتار نمی کرد.بلکه حرف دل می زدو بی ریا وصادق بود.
هدف اوتنها هنر بود ورضایت مردم که به مددتجربه اندوخته در جبهه های مختلف مانند حضوردر سپاه پاسداران و حوزه علوم دین وهزینه کردن از خود و زندگی اش به این اموراهتمام ویژه می ورزید.نه اینکه می خواست با هنرش مشهور شود و فیگورهای خود و خانواده اش پر کننده صفحات وزینت بخش جلد مجلات زرد باشد.

یا پول دارشود ،زیرا اعتقاد قلبی اش این بود که ” چه فقیرند،آنها که فقط پول دارند”
لذا، تازه سال ها پس از مرگش مخاطبانش درمی یابند که خانواده داشته و اذعان می کنند که سبک بازیگری اش غیر قابل تکرار است.
مخلص کلام اینکه،هنگامه ای که سیر تحولات تمدن بشر با شتابی افسانه ای در حال محو ارزش های متعالی روح انسانی است .پیروی از الگوی” حسین پناهی”نه فقط در حوزه هنربلکه در حوزه های مختلف و متنوعی ماننداجتماعی, سیاسی ،علمی و غیره می تواند ضمن پاسداشت ارزش ها ی اصیل برای جوانان تضمین کننده موفقیت و بهروزی آنان نیز باشد.
علاوه بر آن،استثنائی است که اگر به قاعده تبدیل شود،چه بسا زمینه سازدرمان بسیاری از دردهای لاعلاج ملی نیزی ورزید.

نظرسنجی
فعلا نظرسنجی در جریان نیست
لینک کوتاه : https://boyernews.com/?p=117095
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما